پس از درگذشت صاحب جواهر، شیخ مرتضی انصاری را برای مرجعیت شیعه برگزیدند؛ اما او که خود را شایسته نمیدانست، نجف را ترک کرد و به قصد کنارهگیری راهی کاظمین شد.
در منزل یکی از مؤمنان توقف کرد و صراحتاً گفت که از پذیرش مرجعیت فراری است، اما خواب صاحبخانه، که در آن حضرت صاحبالزمان (عج) شیخ را «مرجع خود» معرفی کرده بودند، مسیر را تغییر داد. شیخ با چشمانی اشکبار بازگشت و مسئولیت مرجعیت را پذیرفت.
از دیگر ویژگیهای کمنظیر شیخ، پرهیز شدید از مصرف اموال مشکوک بود. روزی فردی مبلغی از وجوهات شرعی آورد اما شیخ پس از اطلاع از اینکه بخشی از این مال با مشارکت فردی غیر مطمئن بهدست آمده، از پذیرش آن خودداری کرد و گفت: «مال خدا را در غیر مسیر یقینی مصرف نمیکنم؛ چه رسد به مال مشکوک.»
شیخ انصاری در تدریس، فضای گفتوگو و نقد علمی را ترویج میداد او با استقبال از اشکالات شاگردان، حتی اگر تند و صریح بودند، آنها را تشویق به تفکر میکرد، در پاسخ به یکی از شاگردان که از جسارت آخوند خراسانی در نقد مباحث گلایه داشت، گفت: «او میخواهد بفهمد... من هم باید تحمل کنم.»
در پاسخ به یک بازاری که از علت حرمت فروش آلات لهو پرسیده بود، شیخ با دقت فقهی و لحنی تربیتی پاسخ داد: «فروش اسباب گناه، اگر بستر فساد را فراهم کند، مصداق تعاون بر اثم است. تقوا یعنی پرهیز حتی از زمینهسازی گناه.»
زندگی زاهدانه شیخ در عین جمع شدن وجوهات بسیار نزد او، تحسینبرانگیز بود یک مقلد پس از دیدن خانه ساده و غذای معمولی شیخ، تعجب کرد اما پاسخ قاطع بود: «مال امام زمان است؛ من فقط امانتدارم.»
در مباحث اصولی، شیخ گاه جلسات متعددی را به بررسی یک واژه اختصاص میداد. روایت «لا تنقض الیقین بالشک» از جمله این موارد بود. او معتقد بود: «اگر پایه این روایت درست فهم نشود، بنای استصحاب فرو میریزد.»
در حالی که کمکهای مالی به نیازمندان وظیفه همه علماست، شیخ انصاری در این زمینه با نهایت اخلاص رفتار میکرد. در یک نمونه، وقتی دانست یکی از شاگردان بهخاطر نداشتن لباس در درس حاضر نمیشود، شبانه با نام مستعار کمک لازم را برایش فرستاد.
نظر شما