در میانه بزرگترین صحن حرم رضوی، حلقه دلسوختگان بوی دلواپسی میدهد. چشمها، نگران آفتاب صبح فرداست. پرچم سیاه بالای گنبد، به زحمت در هوا تکان میخورد و هربار که عقربه ساعت صحن انقلاب قدمی به سمت سپیده آفتاب برمیدارد، مثل تیری که از چله رها شده باشد، آهی از جگر بازماندگان تاریخ عاشورا بلند میشود.
روضهخوان، خادم و خواص و عوام، همه میدانند هیچ چیز جلودار شروع صبح روز دهم نخواهد شد. هرچه شمعها آهسته میسوزد، داغ دل عشاق اباعبداللهالحسین(ع) تازهتر میشود.
روضهخوان به روضه وداع زینب (س) و برادر که میرسد، خدام خواهر، چادر به صورت میکشند، امان از دل زینب (س). شمر که خنجرش را بالا میبرد، شمعها از رمق میافتند. آسمان حرم تاریک و تاریکتر میشود. نفسها به شماره افتاده و نفس آنانی که شال سبز به شانه انداختهاند، تنگتر است.
حاج جعفر ملائکه نقبی به روضههای قدیم میزند. «او میدوید و من میدویدم...». گریهها بالا میگیرد. تاریخ دارد برای هزار و چهارصد و چندمین بار تکرار میشود و این مابین هرقدر به صبح روز دهم التماس کنی تا طلوع نکند، باز هم قصه به فصل خون میرسد. آسمان سیاه میشود و زمین میلرزد. خطبهخوان، مراسم را آغاز میکند. این خادمان نجیب، این جماعت دلباخته، این جمع بی قرار، همگی میشنوند اما شنیدن کی بود مانند دیدن. دلها برای صاحب عصر در سینه میجوشد. بوی خون در هوا پیچیده. قصه میرود تا بار دیگر روایت خون و شمشیر را از سر بگیرد، حقیقت از قفا ذبح شود و خونها به آسمان بپاشد و زمین و زمان به دو سمت قبل و بعد عاشورا تقسیم شود.
این مابین، ما که تا دیروز داغدار جانهای از دست رفته زیر آماج بی رحم دشمن خونخوار خود بودیم، بیش از همیشه بر راه خود استوار میشویم.
خطبه به خط آخر میرسد. خطبه خوان دعا میکند. دستها بالا میرود. همه آمین گویان برای سلامتی امام زمان (عج) و نایب بر حق ایشان دعا میکنند. درست در همان شبی که کیلومترها آن سوتر، رهبر معظم انقلاب با اقتدار بار دیگر در مجلس عزای حضرت سیدالشهدا (ع) حاضر میشوند.
همه چیز در شکوه و صلابت هرچه تمامتر، جلوهای افتخارآمیز از ارادت اهالی این آستان و این آب و خاک به خاندان اهل بیت (ع) است. آنچنان که این قابهای تاریخی، ادامه رسالت عاشوراست.
۱۵ تیر ۱۴۰۴ - ۱۵:۵۰
کد خبر: ۱۰۷۹۵۴۲
خوشههای نور در دستان خادمان میلرزد؛ مثل چانه بغض آلود حاج جعفر ملائکه. پیرغلامان شانه به شانه و خادمان جوان، با شانههای افتاده، شمعدانهای کوچکشان را با دلشکستگی نگاه میکنند، این شاید تنها کورسوی امید در تاریکترین شب سال است.

زمان مطالعه: ۱ دقیقه
منبع: آستان نیوز
نظر شما