سابقه تاریخی استعمار، بلوکبندی شرق و غرب و نهایتاً جهان تکقطبی و سلطه قدرتها بر کشورهای تحت حمایتشان ممکن است چنین تصویری را برای آینده جهان و تسلط قدرتهای نوظهور بر بلوکهای تحت حمایتشان نیز ترسیم کند، اما ایران در نسبت با این قدرتها چگونه تعریف خواهد شد؟
از آنجا که بر مبنای قانون اساسی و سیاستهای کلی نظام، نوع رابطه ایران با سایر قدرتها از موضع برابر تعریف شده است، تحتالحمایگی و قرار گرفتن زیر چتر امنیتی و نظامی سایر قدرتها خلاف مسلم عزت ملی است و نهتنها منافع ملی را تأمین نمیکند، بلکه بنا به تجربه تاریخی در عصر پهلوی و قاجار، منابع ملی را نیز به تاراج میبرد. بنابراین هر گونه همکاری و حمایت به صورت دوطرفه و پایاپای معنا مییابد و در هر کنشی باید منافع و مضار آن و عواقب و تبعات بعدی و از جمله تعهداتی که به دنبال دارد نیز سنجیده شود.
توقع حمایت سیاسی، امنیتی و نظامی از کشورمان در بزنگاهها بایستی با توجه به این واقعیت باشد که سطح آمادگی همکاری و حمایت متقابل در صورت بروز چالش چقدر خواهد بود؟ آیا جمهوری اسلامی میتواند بدون هیچ محدودیتی مثلاً در مناقشات سیاسی، امنیتی و نظامی روسیه یا چین، از آنها حمایت نظامی داشته باشد؟
طبیعتاً ملاحظات زیادی برای این مرحله از همکاریها متصور است و به همین نسبت ملاحظات طرفهای دیگر را هم باید پذیرا بود. اصولاً چنین سطحی از همکاریها در افق کوتاهمدت قابل تحقق نیست و حتی سخن گفتن از آن هم نیازمند همکاری راهبردی و زمینههای مشترک فراوان در عرصههای سیاسی، اجتماعی و به ویژه اقتصادی خواهد بود.
بنابراین بهجای تمرکز بر نقاط افتراق احتمالی و تعهدات خارج از توان و مصالح اختصاصی طرفین که ثمرهای جز تعویق همکاریها و چالش در اجرایی شدن توافقها ندارد، صرفاً باید بر نقاط اشتراک و تحصیل عواید عینی همکاریها تکیه کرد. نقاط اشتراکی که با توجه به تبعات یکجانبهگرایی آمریکا برای کشورهای مستقل، گستره وسیع و مؤثری هم دارد.
ایستادگی در برابر یکجانبهگرایی و ایجاد تعادل در نظام بینالملل، محور همگرایی فعلی قدرتهای نوظهور و کشورهای مستقل است که آثار سیاسی و اقتصادی آن را میتوان در اصلاح حاکمیت جهانی، رفع انحصار و کاهش وابستگی به سیستمهای سیاسی و اقتصادی غربی و تلاش برای ایجاد فرصتهای اقتصادی بهمنظور کاهش تأثیر تحریمهای غرب جستوجو کرد. البته پیشبرد همکاریها و مناسبات دو یا چندجانبه طبیعتاً به ایجاد منافع مشترک بیشتر و تعهد طرفینی بر حفظ منافع موجود کمک خواهد کرد و گستره همکاریها و تعهدات را نیز در عرصههای مختلف افزایش میدهد.
از سوی دیگر نوع مناسبات اولیه با قدرتهای نوظهور و روند همکاری با آنها تأثیر زیادی در آینده روابط و شکلگیری هژمونیهای جدید خواهد داشت. هر چند فعلاً خطری از جانب این قدرتها برای سلطهگری احساس نمیشود، اما باید مراقبت کرد که مناسبات جدید به شکلگیری زمینه استیلای این قدرتها و سلطهگری آنها بر سایر کشورها و اقتدارگرایی جدید نینجامد. این امر در گرو حفظ موضع برابر در مراوده با این کشورها و تنظیم انتظارات و تعهدات متقابل و البته اتکای واقعی بر توان و قدرت داخلی خواهد بود تا ارتباطات خارجی و بینالمللی صرفاً به عنوان تسهیلگر حرکت داخلی و ملی عمل کنند، نه به عنوان عنصر تعیینکننده.
واقعیت آن است که تکیه بر هیچ کدام از قدرتهای خارجی حتی با فرض تحقق بهترین شرایط نیز پایدار و قابل اعتماد نیست؛ چراکه چنین منبع قدرتی خارج از اختیار ما و تابع منافع خود است. به تعبیر رهبر معظم انقلاب در ابلاغ سیاستهای اقتصاد مقاومتی، باید «درونزا» و «برونگرا» بود؛ یعنی قدرت را با تکیه بر توان داخلی تولید کرد و بر پایه این قدرت، به ارتباطات خارجی نگریست و از مراودات گسترده با همه کشورها بهره برد.
۲۴ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۸:۱۲
کد خبر: ۱۰۹۵۶۸۲
سابقه استعمار و جهان تکقطبی میتواند الگویی از سلطه قدرتهای نوظهور بر بلوکهایشان ترسیم کند، اما جایگاه ایران در این معادله چیست؟
زمان مطالعه: ۲ دقیقه
منبع: روزنامه قدس




نظر شما