به گزارش گروه فرهنگی قدس، اواسط اردیبهشت ماه سال گذشته بود که ماجرای گم شدن دختربچه خردسالی به نام یسنا در روستای کلاله استان گلستان، در شبکههای مجازی و رسانههای مختلف خبرساز شد. از همان ساعت اولیه گروههای امدادی و مردم به صورت گسترده برای پیدا کردن او بسیج شده بودند. جمعیت زیادی که این عملیات جست و جو را انجام دادند بارها مورد توجه شبکههای اجتماعی قرار گرفت تا اینکه پس از چهار روز تلاش شبانهروزی یسنا به آغوش خانواده بازگشت. «ناتوردشت» که روایتی از این اتفاق پراضطراب و ملتهب است، چندماه پس از این رخداد واقعی جلوی دوربین رفت و بهمن سال گذشته در جریان جشنواره فجر به نمایش درآمد و این روزها نیز در بازار داغ فیلمهای اجتماعی، اکران موفقی را تجربه میکند.
وقتی هسته اصلی یک داستان بر مبنای ناپدید شدن یک کاراکتر شکل بگیرد، طبیعتاً اجزای آن هم خود به خود کنار یکدیگر قرار میگیرند؛ از تلاش برای یافتن گمشده که آمیخته به هیجان و تنش، تعلیق و دلهره است تا قهرمان و ضدقهرمان که در این ماجرا نقشهای کلیدی دارند. بنابراین همه چیز برای خلق داستانی جذاب فراهم است، اما شیوه روایت همچنان کلیدیترین بخش ماجراست.
فیلم تازه محمدرضا خردمندان بر پایه یک داستانی واقعی و درامی پر از تعلیق و رازهای معماگونه بنا شده است. روایت داستان به گونهای شکل گرفته که تماشاگر از ابتدای ماجرا میداند با چه قصهای روبروست و سرانجام آن چه خواهد شد اما شیوه داستانگویی و خرده روایتها در بطن پیرنگ اصلی در کنار فضایی هیجانانگیز، ملتهب و معمایی او را به تماشای این فیلم مشتاق و کنجکاو میکند.

«ناتور دشت» نام خود را از رمان معروف سلینجر گرفته اما داستانش ارتباطی با محتوای کتاب ندارد و در عین حال یک کلمه فارسی کمتر شنیده شده را احیا میکند. ناتور در لغت به معنای نگهبان است و عنوان فیلم، لقب احمد پیران با بازی هادی حجازی فر را یدک میکشد که به عنوان نگهبان دشت در میان اهالی روستا شناخته میشود. احمد محیطبان بازنشسته، عازم سفری به تهران برای تماشای مسابقه کشتی پسرش صابر است، اما با شنیدن خبر گم شدن یسنا از رفتن منصرف میشود و اهالی رحمتآباد و روستایهای اطراف را برای کمک بسیج میکند. آیهان با بازی میرسعید مولویان که قبلاً معتاد بوده، با احمد کار میکند و عاشق دختری به نام حلماست که پدرش با ازدواج او مخالف است. آیهان تمام تلاش خود را میکند که احمد پیران را از ماندن در روستا منصرف و راهی سفرش کند اما احمد در روستا میماند تا یسنا را پیدا کند.
مخاطب از ابتدای داستان میداند همه چیز زیر سر آیهان است و او به عنوان نیروی شر قصه سعی در لاپوشانی این اتفاق دارد اما شیوه مواجهه او با خطراتی که تهدیدش میکند و تلاشی که برای پنهان کردن این دزدی باید انجام دهد به تنش و التهاب هرچه بیشتر فیلم رنگ میدهد. میرسعید مولویان که میتوان بازی در نقش آیهان را به عنوان یکی از بهترین بازیهای کارنامه او قلمداد کرد در جانبخشی به شخصیتی چندوجهی و پیچیده به خوبی عمل کرده و توانسته در قامت جوانی شرور، زخمخورده و عاشق ظاهر شود.

«ناتوردشت» با نزدیک شدن به درون کاراکترهای قصه به خصوص احمد و آیهان و پرده برداشتن از لایههای درونی آنها، نگاهی رواشناختی به نیات و تصمیمات این شخصیتها در لحظات سخت داشته است. فیلم همانقدر که در مسیر کشف و شهود و درک شخصیت و سرنوشت آدمهای قصهاش درست و دقیق عمل کرده، به موازات آن از پرداختن به فرم و توجه به عناصر زیبایی شناسانه و سینمایی نیز غافل نشده است. خردمندان در بهرهگیری از لانگشات و نماهای واید در فیلمش دست و دل بازی به خرج داده و از عناصر مطلوب محیطی و طبیعت بکر و زیبا به خوبی استفاده کرده است. نورپردازی گرم و رنگبندی درخشان و طلایی و استفاده از کاههای پراکنده در هوا به عنوان یکی از موتیفهای اصلی و همیشه حاضر در صحنه به فیلم گرمای ویژهای بخشیده که در کنار موسیقی شنیدنی حامد ثابت به هویتبخشی و جان دادن به احساسات فیلم کمک بسیاری کرده است.
نکته مهم دیگری که پرداختن به آن آمیخته در فرم و محتواست توجه به محیط زیست و طبیعت است؛ از قابهای زیبا و نماهای چشم نواز گرفته تا آزاد کردن پرندگان وحشی توسط احمد که ادای دینی به حفظ محیط زیست و اهمیت آن است. از طرفی دیگر داستان فیلم به جز آنکه قهرمان و ضدقهرمانش را در مرکز تصویر قرار داده از کنشهای مدنی و همراهی و همدلی مردم در قالب وفاقی جمعی برای یافتن کودک خردسال و پیوند آن با قدرت فضای مجازی و وسیع شبکههای اجتماعی چشم پوشی نکرده است.
«ناتوردشت» گام به گام در گرهافکنی و گرهگشایی معماهای داستان پیش میرود و خردهروایتهای متعدد آن نیز مخاطب را به صبوری برای رسیدن به پایان بندی فیلم دعوت میکند. با این حال اما خردمندان گل اصلی را در سکانس انتهایی فیلمش میزند. صحنهای نفسگیر و جذاب، سینمایی، پر از تنش و تماشایی که در سینمای ایران کمتر نمونهای از آن را شاهد بودیم و توانسته به نقطه عطف و برگ برنده این فیلم تبدیل شود و یک پایان به یادماندنی را با بازی خوب هادی حجازیفر و فیلمبرداری مرتضی غفوری و موسیقی حامد ثابت برای فیلم به ارمغان بیاورد.

«ناتور دشت» مجموعهای از عناصر اصلی و مهم درام و همچنین رویایی خیر و شر را به درستی در خود جای داده که به واسطه وجهه معمایی و پرتنش خود در روایت یک ماجرای هولناک به تریلری جذاب نزدیک شده و علیرغم این که در برخی مقاطع پلانهایش کشدار و مطول میشود اما با یک قصهگویی حساب شده و درست مخاطب را با خودش همراه میکند و او را راضی از سالن روانه میکند.




نظر شما