این تقارن فرصتی است تا با غواصی در اقیانوس معارف رضوی، نگاهمان را به مسئولیتهای اجتماعی و کرامت انسانی عمق بخشیم. در این میان، یک حدیث محوری از حضرت علی بن موسی الرضا(ع) همچون منشوری جامع، وظیفه ما را در قبال یکدیگر روشن میسازد و مسیر را از ترحم به توانمندسازی تغییر میدهد. ایشان میفرمایند: «لأنَّ اللّه تبارک و تعالی کلَّفَ أهلَ الصِّحَّةِ القیامَ بِشأنِ أهلِ الزَّمانةِ والبَلوی...» خداوند توانمندان را مکلف کرده است تا برای اداره امور بیماران زمینگیر و دیگر مبتلایان و گرفتاران قیام کنند.(عیون أخبار الرضا(ع)/۱/۹۶). این کلام، نه یک توصیه اخلاقی، که یک تکلیف الهی و سنگ بنای یک جامعه عادل و همدل است. برای واکاوی ابعاد این آموزه بنیادین و ارتباط آن با سایر تعالیم رضوی، با فقیه عالیقدر آیت الله محسن فقیهی دام ظله، استاد برجسته دروس خارج و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، به گفتوگو نشستهایم.

حدیث محوری که به آن اشاره شد، از واژه کلیدی «کَلَّفَ» به معنای «مکلف کرده است» استفاده میکند. این تعبیر چگونه نگاه ما را به مقوله خدمت به افراد دارای معلولیت، بهویژه نابینایان، از یک عمل داوطلبانه و از سر لطف، به یک وظیفه بنیادین و یک حق مسلم تغییر میدهد؟
ظرافت و عمق این حدیث در همین واژه نهفته است. استفاده از کلمه تکلیف، بسیار مهم و اساسی است. این کلام امام رضا(ع) به ما میآموزد که فراهم آوردن بسترهای رشد و خدمت برای افراد دارای معلولیت بینایی ظاهری، یک امر تشریفاتی یا صدقهای نیست، بلکه یک وظیفه و دِین بر گردن افراد و بخشهای توانمند جامعه است. این نگاه، چندین اثر بنیادین دارد. ابتدا حفظ کرامت انسانی، یعنی وقتی فردی حقی را دریافت میکند، عزت نفس او محفوظ میماند. در نگاه مبتنی بر تکلیف، چنین افرادی در حال ستاندن حق خود از جامعه است، نه دریافت کمکی از سر ترحم و دلسوزی. این امر، رابطه را از یک رابطه بالا به پایین و توانا به ناتوان؛ به یک رابطه هم سطح و مبتنی بر حقوق شهروندی تبدیل میکند. نکته مهم دیگر ایجاد مسئولیت سازمانی است. این تکلیف تنها متوجه یک فرد خیّر نیست، بلکه متوجه کل سیستم و ارکان جامعه است؛ از دولت و شهرداریها که مکلف به مناسبسازی فضاها و وضع قوانین حمایتی هستند، تا شرکتها و کارآفرینان که مکلف به ایجاد فرصتهای شغلی برابرند و متخصصان که مکلف به طراحی ابزارهای کارآمد هستند.
از همه مهمتر اینکه این نگاه، ما را به سمت کیفیت و جامعیت در خدمات سوق میدهد. وقتی امری تکلیف باشد، باید به بهترین نحو انجام شود. در این نقطه است که حدیث دیگری از امام رضا(ع) به عنوان روح حاکم بر این تکلیف، وارد میدان میشود: «بعد از انجام واجبات، کاری بهتر از ایجاد خوشحالی برای مومن، نزد خداوند بزرگ نیست.» (بحارالانوار، ج ۷۸، ص۳۴۷). یعنی سامان دادن به امور، نباید یک عمل خشک باشد، بلکه باید با هدف غایی «ادخال سرور» و ایجاد حس رضایت، استقلال و شادی در دل آن فرد صورت گیرد. پس جامعه مکلف است نه تنها موانع را بردارد، بلکه مسیر را برای شکوفایی و خوشبختی او هموار سازد.
این نگاه تکلیفمحور، وظیفه جامعه را مشخص میکند. اما از منظر مکتب رضوی، خود فردی که با چالشهایی نظیر نابینایی مواجه است، چگونه از درون توانمند میشود تا با قدرت و امید با این چالشها روبرو شود؟
مکتب اهل بیت(ع) انسان را منفعل نمیبیند. در حالی که جامعه تکلیفی سنگین بر دوش دارد، خود فرد نیز به یک منبع قدرت لایزال متصل است. اینجا سومین ضلع این مثلث معرفتی آشکار میشود، آنجا که امام رضا(ع) میفرمایند: «هر کس در سختیها و بیماریها به ما اهل بیت پناه برد، ما او را ناامید باز نمیگردانیم.»(تحف العقول، حدیث ۵۵۰). این پناه بردن، یک فرار از واقعیت نیست، بلکه عین اتصال به یک مرکز امید و انرژی بیپایان است. برای یک فرد روشندل، این توسل و پناهندگی چند معنای عملی دارد. ابتدا ایجاد قدرت صبور بودن و تابآوری است. اتصال قلبی به اهل بیت(ع) یک سپر روانی در برابر یأس و ناامیدی ایجاد میکند. این باور که تکیهگاهی قدرتمند و رهانشدنی وجود دارد، به فرد، صبر و استقامت میبخشد.
دیگر اینکه سبب تقویت عزت نفس میشود. کسی که خود را تحت حمایت معنوی امام(ع) میبیند، خود را تنها و ضعیف احساس نمیکند. این حس، عزت نفس او را تقویت کرده و به او جرئت میدهد تا با جسارت بیشتری استعدادهای خود را دنبال کند. بنابراین، از یک سو، با فردی مواجهیم که با اتکا به منبع معنوی، از درون، سرشار از امید و اراده است و از سوی دیگر، با جامعهای روبرو هستیم که خود را مکلف به فراهم کردن بسترها میداند. این همافزایی، همان جامعه آرمانی و مطلوب مورد رضایت حضرت علیه السلام است.
با توجه به این چارچوب جامع که بر «تکلیف جامعه» و «توانمندی درونی فرد» استوار است، چه نقشه راه عملی را میتوان برای امروز جامعه ما در روز جهانی عصای سفید ترسیم کرد؟
منظومه فکری مستفاد از آیات و روایات و سیره اهل بیت علیهم السلام، یک نقشه راه بسیار شفاف و منسجم را پیش روی ما قرار میدهد که فراتر از اقدامات نمادین و مقطعی است. سرآغاز این راه، یک تحول فرهنگی در گفتمان جامعه است؛ باید ادبیات ترحممحور و حمایتی جای خود را به گفتمانی مبتنی بر حقوق، تکلیف و توانمندسازی بدهد. این تغییر نگرش، خود را در عمل نمایان میسازد، وقتی که همه زیرساختها به مثابه ادای یک تکلیف الهی نگریسته شوند. اوج این توانمندسازی در عرصه اشتغال نمایان میشود؛ جایی که تکلیف جامعه، ایجاد فرصتهایی مبتنی بر استعداد واقعی افراد است، نه محدودیتهایشان. جامعه مکلف است با فراهم آوردن آموزش و ابزارهای لازم، بستری ایجاد کند که این صنف از بندگان خوب خدا، بر اساس تواناییهایشان بدرخشند. امیدوارم جامعه ما از مسئولان و مردم، به وظیفه الهی و شرعی خود نسبت به این صنف از بهترین بندگان خدا که دارای هوشهای سرشار و قلوب مالامال از محبت و عشق الهی هستند، عمل کنند و در مسیر شایسته سالاری، شایستگانی از این صنف بر مسندهای قدرت و مدیریت نیز حاکم شوند.




نظر شما