انتشار دقایقی از مراسم ازدواج فرزند علی شمخانی، همچنان که میشد حدس زد، آتش تهیه یک بگومگوی دیگر را در فضای رسانهای را فراهم کرد. عدهای انتشار این فیلم خصوصی را به نقدهای داخلی مرتبط دانستند که در حرفهای چند روز پیش او مطرح شد و تلویحاً آن را مصداق «زدی ضربتی، ضربتی نوش کن» دانستند. برشی هم از آن نقدها دست به دست شد تا پررنگتر این گمانه را تقویت کند که انتشار این لحظات خصوصی کار همانهایی بوده که تیغ انتقاد شمخانی، آنها را نشانه گرفته است.
طبیعتاً عدهای هم در برابر این اتهامپراکنی موضع گرفتند و در مقام دفاع از طرف مقابل برآمدند. در این میان حتی فرضیه خودزنی هم مطرح شد تا نشان دهد در آشفتهبازار فضای مجازی، هر فرضیهای میتواند جان بگیرد.
اما بخشی دیگر که احتمالاً باید آنها را عقلای قوم دانست، انتشار این فیلم را در ادامه همان خط تروری ارزیابی کردند که پیش از این در رسیدن به هدف خود ناکام مانده بود؛ نتیجه منطقی شاخ و شانه کشیدن برای صهیونیستها؛ پیامد آن جمله که «حرومزادهها من هنوز زندهام»...
از کارگزاران نظام مقدس اسلامی انتظار میرود بسیار بیشتر از قاطبه مردم، پاسدار همان ارزشهایی باشند که مروج آناند. به ویژه آحاد مردم توقع دارند مسئولان را در سبک زندگی، وفادارتر از خودشان به آرمانها ببینند. عکسهای جشن تولد فلان کارگزار یا فیلم عروسی کارگزار دیگر، اگر منطبق با تصویر آرمانی مسئولان و کارگزاران جمهوری اسلامی نباشد، همان منطق کوچهبازاری را تقویت میکند که «واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند/ چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند». اینها همه درست است و در جای خودش باید درباره آنها مفصل حرف زد اما جای آن بحثها، اینجا و این زمان نیست.
امروز آن کلیشه رایج «مقطع حساس کنونی» بیشتر از هر وقت دیگری واقعیت پیدا کرده است. بیسر و صدا قبول کنیم «گر حکم شود که مست گیرند/ در شهر هر آنکه هست گیرند»؛ بپذیریم که ما در این مقطع ناگزیر، وقتی برای این گونه جدلها نداریم و نتیجه گرفتن از این بگومگوی بیپایان را به وقت دیگری موکول کنیم...
دشمن به ما نزدیک است. دشمن در میان ما رسوخ کرده. دشمن بد و خوب ما را فهمیده. این یعنی که ما باید بسیار بسیار بیدارتر باشیم و هوشیارتر عمل کنیم. کارگزاران نظام هر کدامشان یک عمر آزمون و خطا کردهاند و تجربه آموختهاند تا درست در روزی مثل امروز به درد بخورند و گرهی باز کنند از انبوه گرهها. دشمن همین بایسته بدیهی را بهتر از ما فهمیده و ما حواسمان نیست. درست در بزنگاهی که همه آدمهای کارآمد، بسته به توان و تخصصی که دارند، باید دست به دست هم بدهند، به جان هم افتادهاند. این، اگر برنامه دشمن نیست، پس چیست؟ باور کنید اگر گوش بخوابانید، صدای کلنگهایی را میشنوید که یکشبه کمر لشکر امیرالمؤمنین(ع) را شکست و بی هیچ شمشیری، شریان فرات را از دست آنها درآورد. گوش تیز کنید صدای شترهای لشکر شام را میشنوید که بیآنکه قدم از قدم بردارند، ساباط مدائن را فتح کردند و بر پای پسر علی(ع) زخم زدند. این روزها، روزهای مهمی است. دشمن هر کدام از کارگزارها را که بزند، برد کرده است. برای دشمن، اصلاحطلب و اصولگرا یکی است. مراقب باشیم و فریب نخوریم. نگذاریم خدعهها و تیرهای نامرئی دشمن، کارگزاران ما را از ما بگیرد. این روزها بیشتر از هر وقت دیگری، لازمشان داریم.
خبرنگار: رضا پیراسته



نظر شما