یادبود او فرصتی است برای عبور از تحسینهای کلیشهای و غواصی در اقیانوس شخصیتی که در میانه طوفانهای فکری قرن بیستم، با سلاح تحقیق و استدلال، دژی مستحکم برای دفاع از هویت تشیع بنا نهاد. این یادداشت، تلاشی است برای رمزگشایی از روششناسی علامه؛ مردی که تنها یک محدث و مورخ نبود، بلکه یک استراتژیست فرهنگی و یک منتقد آگاه به زمانه خویش بود.
از حجره تا جهان؛ تکوین یک پروژهی فکری
شخصیت علامه امینی حاصل تلاقی دو جریان بود: سنت استوار حوزوی و آگاهی عمیق از تحولات جهان اسلام. او که در تبریز در خاندانی اهل علم و ولایت دیده به جهان گشود و در نجف اشرف در محضر بزرگانی چون میرزای نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی زانو زد، صرفاً یک دانشآموختهی علوم سنتی باقی نماند. هوش سرشار و همت بلند او، وی را به درک این واقعیت رساند که دنیای اسلام در حال پوستاندازی است و دفاع از مبانی اعتقادی، ابزاری نو و کارآمد میطلبد. سفرهای پرمشقت او به کتابخانههای ایران، عراق، هند و دیگر کشورها، نه برای یک سیاحت علمی، که برای تجهیز یک «ارتش فکری» بود. او میدانست که دیگر نمیتوان به نقل صرف روایات بسنده کرد؛ عصری فرا رسیده بود که جریانهای نوگرا، سلفیگری و حتی شرقشناسی، تاریخ اسلام را با رویکردهای جدید به چالش میکشیدند.
در چنین بستری، علامه امینی از یک فقیه و محدث، به یک «قهرمان جنبش فکری» تبدیل شد. او درک کرده بود که برای اثبات حقانیت یک اصل بنیادین مانند «ولایت»، باید به زبان همان عصر سخن گفت. این تکوین شخصیتی، او را از محدوده دروس فقه و اصول فراتر برد و به یک پژوهشگر تطبیقی و منتقد بینالمللی بدل ساخت. او تنها به دنبال اثبات یک واقعه تاریخی نبود؛ او در پی ساختن یک «پارادایم استدلالی» بود که بتواند در برابر شبهات مدرن بایستد. این درک عمیق از «نیاز زمانه»، سنگ بنای تمام تلاشهای بعدی او و بهویژه شاهکارش، الغدیر شد.
«الغدیر»؛ فراتر از یک کتاب، یک سنگر تئوریک
اثر سترگ «الغدیر» را نباید تنها یک دایرةالمعارف حدیثی و تاریخی درباره واقعه غدیر دانست. این کتاب در حقیقت، پاسخ علامه امینی به بحران هویت و تاریخنگاری در جهان اسلام معاصر بود. او با صرف نزدیک به چهل سال از عمر گرانبهای خود و مطالعه بیش از ده هزار کتاب، یک «پروژه فکری» را به سرانجام رساند. روش او در الغدیر، خود یک کلاس درس روششناسی تحقیق است. او برای اثبات یک گزاره، صرفاً به منابع شیعی اتکا نکرد، بلکه با تسلطی شگفتانگیز، به قلب منابع اهل سنت نفوذ کرد و با استناد به معتبرترین کتابهای آنان، حقانیت غدیر را به تصویر کشید.
اما اهمیت کار امینی فراتر از این است. او به خوبی میدانست که در دوران جدید، نویسندگان و متفکرانی چون احمد امین مصری (در سهگانه فجر الاسلام، ضحی الاسلام و ظهر الاسلام)، محمد رشید رضا (صاحب المنار) و محمد حسنین هیکل (در حیات محمد)، در حال ارائه روایتی جدید از تاریخ اسلام بودند که در آن، بسیاری از مبانی فکری تشیع به حاشیه رانده میشد. الغدیر، واکنش مستقیم علامه به این جریان بود. او با این اثر، فلسفه سیاسی امامت را که با غدیر آغاز میشود، نه به عنوان یک باور فرقهای، بلکه به مثابه یک حقیقت تاریخی انکارناپذیر که در تار و پود ادبیات، تاریخ و حدیث جهان اسلام تنیده شده، بازتعریف کرد. الغدیر یک کتاب نیست؛ یک سنگر تئوریک است که برای دفاع از شالودههای فکری تشیع در برابر تفسیرهای معارض و گاه مغرضانه بنا شده است.
دیپلماسی علمی و نقد منصفانه؛ روششناسی امینی در مواجهه با مخالفان
یکی از درخشانترین وجوه شخصیتی علامه امینی، اخلاق علمی و روش او در مواجهه با اندیشههای مخالف بود. او به جای تکفیر یا تخریب، مسیر «نقد علمی و مستدل» را برگزید. او آثار نویسندگان بزرگ جهان عرب و اسلام را کلمهبهکلمه میخواند و با احترامی کمنظیر، اما قاطعیت علمی، خطاهای تاریخی و تحلیلی آنان را آشکار میساخت. این رویکرد، که میتوان آن را «دیپلماسی علمی» نامید، در سراسر الغدیر موج میزند.
برای مثال، او از محمد حسنین هیکل گله میکرد که چرا حدیث «بدء الدعوه» درباره خلافت حضرت علی (ع) را که در چاپ اول کتابش آورده بود، در چاپهای بعدی حذف کرده است. او از طه حسین، ادیب بزرگ مصری، میخواست که در نگارش تاریخ اسلام، به نقل روایات جعلی نپردازد. او از احمد امین و دیگران میخواست که با عبارتپردازی، چهره حقایق را نپوشانند. علامه امینی حتی پا را فراتر گذاشته و از نویسنده مسیحی، جرج جرداق، میخواهد که با نگاهی حقوقی و انسانی به پرونده امیرالمؤمنین(ع) بنگرد؛ درخواستی که به خلق اثر ماندگار «الامام علی، صوت العدالة الانسانیه» منجر شد. این روش، یعنی درگیر شدن مستقیم با متن اندیشمندان معاصر و نقد دقیق و منصفانه آثارشان، نشان میدهد که علامه امینی یک متکلم منزوی نبود، بلکه در قلب جریانهای فکری زمانه خود حضور داشت و فعالانه در شکلدهی به آن نقشآفرینی میکرد.
میراث امینی؛ کشف ایدههای نهفته برای امروز و فردا
تقلیل علامه امینی به «صاحب الغدیر» جفایی بزرگ به اوست. میراث واقعی او، نه در حجم کتابهایش، که در «روش» و «نگرش» او نهفته است. او به ما آموخت که دفاع از دین در هر عصری، نیازمند شناخت دقیق همان عصر و ابزارهای متناسب با آن است. او نشان داد که تعصب و غیرت دینی، اگر با تحقیق عمیق، اخلاق علمی و سعه صدر همراه نشود، به نتیجه مطلوب نمیرسد. امروز، بیش از هر زمان دیگری، حوزههای علمیه و مراکز دانشگاهی ما به بازخوانی «روششناسی امینی» نیازمندند.
در دل مجموعه گرانسنگ الغدیر، ایدههای کشفنشده فراوانی برای علوم انسانی، کلام جدید، تاریخ تطبیقی و مطالعات بینالادیانی وجود دارد. رسالت امروز اندیشمندان، نه فقط تجلیل از شخصیت او، بلکه «اکتشاف» این ایدهها و بهکارگیری روش او در پاسخ به شبهات و چالشهای دنیای معاصر است. علامه امینی به ما آموخت که برای دفاع از یک حقیقت، باید بیش از دوستان، آثار مخالفان را خواند و با منطق آنان، بر آنان غلبه کرد. این میراث، در روزگاری که جهان اسلام با امواج جدیدی از شبهات فکری و تفرقه مواجه است، از هر زمان دیگری زندهتر و ضروریتر به نظر میرسد. راه او، راه اجتهاد فکری، تحقیق خستگیناپذیر و گفتگوی شجاعانه و عالمانه است؛ راهی که همچنان باید ادامه یابد.



نظر شما