تروما یا آسیب روانی دوران کودکی، از آن دست موضوعاتی است که تأثیراتش سالها بعد، در بزرگسالی و حتی در نسلهای بعدی نمود پیدا میکند. بسیاری از رفتارها، ترسها، الگوهای ارتباطی و حتی شکستهای عاطفی یا شغلی ریشه در تجربههای دردناک و ناگفتهای دارند که در سالهای نخست زندگی شکل گرفتهاند.
در جامعهای مانند ایران، که هنوز گفتوگو درباره سلامت روان به اندازه کافی رایج نیست، شناخت و درمان زخمهای روانی کودکی از اهمیت ویژهای برخوردار است. کودکی، بنیان تمام زندگی است و ترمیم آن، نخستین گام برای ساختن نسلی سالمتر و آرامتر خواهد بود. در گفتوگوی پیشرو با داود فتحی، متخصص روان شناسی کودک و نوجوان به عوامل موثر در ترومای کودکی و تاثیر آن در موفقیت بزرگسالی پرداختیم.
ترومای کودک به چه معناست؟
تروما تجربه یا رویدادی است که شدت هیجانی آن از ظرفیت تحمل روانی کودک فراتر میرود و در نتیجه، کودک احساس ترس، درماندگی، بیپناهی یا حتی تهدید به نابودی را تجربه میکند. نکته مهم این است که تروما فقط به اتفاقات بزرگ و فاجعهبار محدود نمیشود، بلکه گاهی تجربههای کوچک اما مکرر و آسیبزا نیز میتوانند تروما ایجاد کنند؛ برای مثال، کودکی که مرتب از طرف برادرش مورد آزارهای جزئی قرار میگیرد.
انواع تروما در کودکان کداماند؟
تروما در کودکان سه نوع است: نوع حاد که به رویدادهای ناگهانی و شدید مثل تصادف یا آتشسوزی مربوط میشود، نوع مزمن که حاصل تکرار موقعیتهای آسیبزایی چون کتک خوردن، تحقیر شدن یا زندگی در خانوادهای پرتنش و ناسالم است، و نوع پیچیده که زمانی شکل میگیرد که منبع امنیت کودک یعنی والدین خود عامل ترس و بیثباتی باشند، مانند والدین معتاد، افسرده، پرخاشگر یا بیتفاوت.
و به چه عواملی بستگی دارد؟
عواملی که در شکلگیری و شدت تروما نقش دارند شامل نوع و شدت رویداد است؛ هرچه حادثه ناگهانیتر، تهدیدآمیزتر و غیرقابل پیشبینیتر باشد احتمال تروما بیشتر است. عامل دوم سن کودک است؛ کودکان زیر هفت سال به دلیل رشد ناکامل مغز و زبان عاطفی، درک و پردازش اتفاق تروماتیک را سختتر تجربه میکنند و ممکن است علائمی چون کابوس، شبادراری یا پسرفت رفتاری نشان دهند. عامل سوم رابطه با منبع امنیت است؛ اگر والدین در لحظههای بحرانی حمایتگر و آرام باشند، شدت تروما کاهش پیدا میکند اما اگر خود والدین منبع بحران باشند، آسیب شدیدتر میشود. عامل چهارم به ویژگیهای شخصیتی و خلقوخوی کودک مربوط است؛ کودکان حساستر و مضطربتر معمولاً آسیبپذیری بیشتری دارند. عامل پنجم منابع حمایتی پس از رویداد است؛ وجود خانوادهای امن، مشاوره، دوستان و محیطی آرام به کاهش اثر تروما کمک میکند. عامل آخر فرهنگ و باورهای خانواده است؛ خانوادههایی که اجازه بیان احساسات را نمیدهند و با جملاتی مانند «گریه نکن»، «قوی باش» یا «مرد که گریه نمیکند» مانع بروز هیجان میشوند، معمولاً زمینهساز آسیبهای عمیقتری خواهند بود.
آیا آماری وجود دارد که بدانیم چند درصد کودکان ایرانی دچار تروما هستند؟
آمار دقیقی در این زمینه وجود ندارد، زیرا استخراج چنین دادههایی بسیار دشوار است. چند پژوهش محدود انجام شده است، مثلاً در استان بیرجند تحقیقی درباره کودکان زیر پنج سالی که به اورژانس مراجعه کرده بودند صورت گرفت که فقط به ترومای ضربه و آسیب فیزیکی پرداخته بود، اما این گروه محدود است و نمیتوان نتایج آن را به کل جامعه تعمیم داد. طبق گزارشها، در سال گذشته حدود ۵۳۱ مورد کودکآزاری در ایران ثبت شده که آزار جنسی نیز در آن لحاظ شده است. با این حال، نبود آمار دقیق به این دلیل است که تروماهای روانی کودکی مفهومی پیچیده دارند و تعاریف گوناگونی از آن ارائه شده است. افزون بر این، اغلب گزارشها تنها به تروماهای جسمی میپردازند و آسیبهای روانی را نادیده میگیرند. بنابراین نمیتوان با قطعیت گفت چند درصد از کودکان ایرانی دچار تروما هستند، اما مسلم است که آسیبها جدیاند و نیازمند بررسی و مداخلات تخصصی هستند.
تأثیر ترومای کودکی در موفقیت بزرگسالی چقدر است؟
تروما در کودکی در واقع نوعی اختلال در حس ایمنی روانی ایجاد میکند. وقتی کودک در محیطی بزرگ میشود که مدام در ترس و ناامنی است، کسی نیست که به او اطمینان دهد دنیا جای امنی است. سیستم عصبیاش بهطور مزمن در حالت هشدار باقی میماند و به مرور بر مغز، رفتار، روابط و انگیزههایش اثر میگذارد. آثار زیستی و روانی تروما در بلندمدت شامل اختلال در حافظه به دلیل درگیری مداوم با اضطراب و نوعی گوشبهزنگی دائمی است. در بزرگسالی، این وضعیت باعث بیاعتمادی یا وابستگی افراطی در روابط میشود؛ برخی افراد نمیتوانند به کسی اعتماد کنند و برخی دیگر بیش از حد به تأیید دیگران نیاز دارند، و همین ناپایداری موجب شکستهای عاطفی و گاه انزوا میشود. بنابراین پاسخ این است که آثار منفی تروما میتواند در تمام طول عمر باقی بماند و موفقیت در بزرگسالی را به شدت تحت تأثیر قرار دهد، مگر اینکه فرد تحت رواندرمانی مناسب قرار گیرد. به قول جملهای معروف، تروما سرنوشت نیست؛ اگر درمان شود، میتوان از آن رها شد.

آیا کسانی که تروما دارند از اعتماد به نفس پایینتری برخوردارند؟
از نظر انگیزش و اعتمادبهنفس، کودکانی که مدام تحقیر و تهدید شدهاند باور «من کافی نیستم» را در خود تثبیت میکنند و این باور بعدها به شکل ترس از شکست، کمالگرایی افراطی یا اجتناب از چالشها بروز میکند. تمرکز بر مهارتها و پیشرفت حرفهای از بین میرود.
بسیاری از والدین ایرانی خودشان از تروماهای کودکی رنج میبرند، بیآنکه بدانند. چگونه میتوان از انتقال این تروما به فرزندان جلوگیری کرد؟
بسیاری از والدین در کودکی خود تجربههایی از قبیل تحقیر، تنبیه بدنی، مقایسه مداوم، بیتوجهی عاطفی یا احساس شرم داشتهاند، اما از اثرات آن آگاه نیستند. این تروماها به شکل ناآگاهانه از طریق رفتار و هیجان به فرزندان منتقل میشود. کودک بیشتر از گفتار، رفتار والد را میآموزد؛ اگر والد در شرایط استرس فریاد بزند یا خود را سرزنش کند، کودک همان الگوی هیجانی را تقلید میکند. همچنین انتقال هیجانی نیز نقش مهمی دارد؛ کودک نسبت به حالات عصبی و عاطفی والد بسیار حساس است. حتی اگر والد وانمود کند همه چیز خوب است، کودک ناهماهنگی بین لحن و چهره او را احساس میکند و در نتیجه احساس ناامنی پنهان در او شکل میگیرد. برای جلوگیری از انتقال تروما، والدین باید به خودآگاهی برسند و بدانند در کودکی چه تجربههایی داشتهاند. به باور من، هر انسانی ارزش آن را دارد که یک بار دوران کودکیاش را در جلسات رواندرمانی مرور کند تا مشخص شود آیا زخمی در او باقی مانده است یا نه. اگر این کار انجام نشود، همان تروماها ناخواسته به فرزندان منتقل خواهند شد.
چگونه میتوان به کودکانی که تروما را تجربه کردهاند کمک کرد و نشانههای بهبودی چیست؟
کودک تروماتیزه پیش از هر چیز به امنیت، درک و اثبات نیاز دارد، نه نصیحت و منطق. هدف اصلی بازگرداندن حس دنیای امن به اوست. برای این کار، محیط خانه باید آرام، قابل پیشبینی و بدون تهدید باشد. تماس فیزیکی آرام مانند در آغوش گرفتن، احساس امنیت را تقویت میکند. گوش دادن فعال و همدلانه ضروری است؛ اگر کودک درباره حادثه یا ترسش حرف زد، نباید حرفش را قطع کنیم یا بگوییم «چیزی نیست»، بلکه باید بگوییم «میدانم ترسیدی، اما الان در امنیتی و من کنار تو هستم». این جمله ساده پیام آرامش را به مغز کودک میفرستد. بازیدرمانی نیز بسیار مؤثر است، چون کودکان معمولاً نمیتوانند احساسات خود را در قالب کلام بیان کنند، اما از طریق بازی، نقاشی یا داستان آنها را بازسازی میکنند. همچنین باید حس کنترل را در کودک بازسازی کرد؛ اجازه انتخاب دادن، تشویق به نام بردن احساسات و حضور مستمر والدین در دسترس از جمله راهکارهای مهم است. با این حال، برای درمان کامل، مراجعه به رواندرمانگر ضروری است، زیرا درمان تخصصی از بروز آسیبهای بعدی جلوگیری میکند. بهبود در کودکان فرآیندی تدریجی است، اما نشانههای آن شامل کاهش ترس و اضطراب، کاهش کابوسها و شبادراری، خواب آرامتر، شوخطبعی بیشتر و بهبود رابطه با والدین است.
نقش مدرسه و جامعه در رفع تروما چیست و چگونه میتوانند از بروز آن جلوگیری کنند؟
مدرسه میتواند هم به ترمیم تروما کمک کند و هم منبع آن باشد. اگر مدرسه را خانه دوم بدانیم، معلمان نقش والدین دوم را دارند و باید آموزش ببینند تا از تحقیر و مقایسه دانشآموزان پرهیز کنند و محیطی امن فراهم آورند. گوش دادن فعال، احترام به احساسات و تقویت عزتنفس کودک از اصول مهم است. مشاور مدرسه نقش کلیدی دارد، زیرا میتواند تروما را زود تشخیص دهد، با والدین همکاری کند، گروههای حمایتی تشکیل دهد و مهارتهای زندگی و مدیریت هیجان را آموزش دهد. برای پیشگیری از بروز تروما نیز مدارس باید آموزشهای لازم را به معلمان، خانوادهها و دانشآموزان ارائه دهند، چکاپهای روانی دورهای برگزار کنند و از بیتوجهی به وضعیت روحی دانشآموزان بپرهیزند. حتی رقابتهای مضر مانند رقابت بر سر نمره میتواند منبع استرس باشد و باید کاهش یابد. در نهایت، اگر مسئولان مدرسه به سلامت روان دانشآموزان بیتوجه باشند، خودِ مدرسه میتواند به منبع تروما تبدیل شود.




نظر شما