تحولات منطقه

در سال‌های اخیر، شبکه نمایش خانگی ایران بیش از هر زمان دیگری به ژانر جنایی و معمایی روی خوش نشان داده است؛ از آثاری با ساختار کلاسیک چون پوست شیر و زخم کاری گرفته تا روایت‌هایی مدرن‌تر با گرایش روان‌شناسانه.

ورود یک شخصیت جدید به «محکوم» گره داستان را باز می کند؟/ درنگ در قضاوت
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، در این میان، محکوم ساخته‌ سیامک مردانه را می‌توان یکی از معدود تجربه‌هایی دانست که سعی دارد ژانر جنایی را از پوسته‌ هیجان و معما بیرون کشیده و به جهان اخلاق، وجدان و عاطفه پیوند بزند.

در ظاهر، ما با یک پرونده قتل روبه‌رو هستیم؛ قتلی که قربانی آن دختری جوان است و متهم اصلی، پسری که روزگاری با او رابطه‌ عاطفی داشته اما در بطن روایت، جنایت تنها یک بهانه است برای نمایش شکنندگی انسان در لحظه‌ قضاوت. همان‌طور که عنوان سریال هم به‌طور استعاری یادآور می‌شود، «محکوم» تنها درباره محکومیت در دادگاه نیست، بلکه درباره محکوم بودن در برابر احساس، اشتباه و ترس است.

در مرکز این درام چندلایه، شخصیت نسرین با بازی ساره بیات قرار دارد؛ زنی که میان دو هویت متضاد گرفتار شده است: یک قاضی‌ که باید قانون را اجرا کند، و مادری که می‌خواهد از فرزندش دفاع کند. این تضاد، ستون فقرات درام را می‌سازد. نسرین نه آن‌قدر خشک و بی‌احساس است که بتواند فقط به عدالت رسمی تکیه کند، و نه آن‌قدر عاطفی که در برابر حقیقت چشم ببندد. همین توازن دشوار میان منطق و عشق، نسرین را از تیپ‌های رایج در سریال‌های مشابه متمایز می‌کند.

بیات در بازی خود از حداقل اغراق بهره می‌گیرد. در چهره‌ی او، هم صلابت قاضی دیده می‌شود و هم اضطراب مادری که در خلوت خود فرو می‌پاشد. این دوگانگی، به شکلی ملموس، همان تم اصلی سریال را مجسم می‌کند: مرز باریک میان قانون و وجدان.

ورود یک شخصیت جدید به «محکوم» گره داستان را باز می کند؟/ درنگ در قضاوت

سیامک مردانه در نخستین تجربه‌ سریال‌سازی خود، هوشمندانه قضاوت را در دو سطح پیش می‌برد: در سطح نخست، قضاوت فردی است؛ نسرین باید میان حقیقت تلخ و عشق مادری یکی را انتخاب کند. در سطح دوم، قضاوت اجتماعی است؛ جامعه، رسانه، و حتی دستگاه قضایی در حال داوری درباره‌ او هستند. این دو سطح در لحظاتی از روایت به هم می‌رسند، جایی که حتی عدالت به‌ظاهر بی‌طرف نیز رنگ احساس می‌گیرد.

از همین منظر، محکوم بیش از آنکه یک درام دادگاهی باشد، یک مطالعه‌ روانی درباره‌ نهاد قضاوت است. ما می‌بینیم که چگونه قانون، وقتی در دست انسان قرار می‌گیرد، از قطعیت تهی می‌شود و به عرصه‌ای از تردید و تناقض بدل می‌گردد.

در این میان، شخصیت «ادیب فروتن» با بازی پژمان جمشیدی چهره‌ دیگری از عدالت را بازنمایی می‌کند. او بازپرسی است که میان فشار افکار عمومی، خانواده‌ مقتول، و بی‌اعتمادی نهادها گرفتار شده.

جمشیدی در این نقش، برخلاف ظاهر شوخ‌طبعش در آثار دیگر، چهره‌ای فروخورده و مردد از یک انسان وظیفه‌مند ارائه می‌دهد. ادیب، وجدان خسته‌ سیستمی است که دیگر به خلوص عدالت باور ندارد.

نمایش چالش‌های حرفه‌ای او – از شکایت به دادسرای قضات تا اطاله دادرسی – بعدی مستندگونه به روایت می‌بخشد و از آن اثری صرفاً دراماتیک نمی‌سازد. در واقع، محکوم در دل خود نوعی نقد اجتماعی پنهان دارد: نقد بر سیستمی که میان انسان و قانون، فاصله‌ای عمیق انداخته است.

ورود شخصیت بهمن (با بازی رامین پرچمی) در قسمت هشتم، ضربه‌ای تازه به روایت وارد می‌کند. او با معرفی داوطلبانه به پلیس، تعلیق داستان را از مسیر معمول خارج می‌کند. بهمن، یادآور گذشته‌ای است که نسرین از آن گریخته؛ و در عین حال، سایه‌ای از رنج و انتقام را با خود می‌آورد. حضور او نه فقط برای باز کردن گره معما، بلکه برای بازتاب دادن مفهوم «پشیمانی» است – پشیمانی از قضاوت‌های گذشته.

ورود یک شخصیت جدید به «محکوم» گره داستان را باز می کند؟/ درنگ در قضاوت

در بسیاری از آثار جنایی ایرانی، تعلیق هدف نهایی است؛ اما در محکوم، تعلیق وسیله‌ای است برای تأمل. مخاطب درگیر پیدا کردن قاتل می‌شود، اما در نهایت درمی‌یابد که مسئله‌ اصلی، نه قاتل، بلکه «قضاوت» درباره‌ قاتل است. همین جابه‌جایی مرکز ثقل روایت، امتیاز بزرگ سریال است.

فیلمنامه‌ مهران مهدویان با ساختاری منسجم، از کلیشه‌های رایج فاصله می‌گیرد. او به جای غافل‌گیری‌های لحظه‌ای، روند کشف را بر پایه‌ی شناخت شخصیت‌ها بنا کرده است. پیامک‌های حذف‌شده، خاطرات ناتمام و اعترافات نیمه‌کاره، هرکدام بخشی از ذهن ناپایدار شخصیت‌ها را آشکار می‌کنند.

در شرایطی که نمایش خانگی ایران بیش از پیش گرفتار بازارپسندی و هیجان‌سازی شده است، محکوم تلاشی است برای بازگرداندن تفکر به مرکز درام. اثر، در عین سرگرم‌کنندگی، از مخاطب می‌خواهد به پرسش‌هایی بنیادین بیندیشد: آیا عدالت بدون عاطفه ممکن است؟ آیا قانون می‌تواند جایگزین وجدان شود؟ و آیا حقیقت همیشه ارزش آشکار شدن دارد؟

پاسخ سریال قطعی نیست، اما همین تعلیق فکری، «محکوم» را از آثار مشابه متمایز می‌کند.

کارگردانی مردانه در هدایت بازی‌ها سنجیده است؛ او از میزانسن‌های شلوغ پرهیز کرده و تمرکز را بر چهره و نگاه بازیگران گذاشته است. در بسیاری از صحنه‌ها، سکوت نسرین یا مکث‌های طولانی ادیب فروتن، بیش از هر دیالوگی معنا می‌آفریند. این انتخاب، گرچه ریتم روایت را کند می‌کند، اما به باورپذیری روانی اثر کمک شایانی کرده است.

از منظر بصری، طراحی صحنه‌ ساده اما سرد و بی‌روح، یادآور فضای بسته سیستم قضایی است. رنگ‌های خاکستری و نورهای سرد، نوعی انجماد عاطفی را القا می‌کنند که با مضمون «قضاوت بدون احساس» هم‌خوان است.

محکوم را می‌توان یکی از تلاش‌های قابل‌توجه برای بلوغ ژانر جنایی در ایران دانست؛ روایتی که از سطح حادثه‌پردازی فراتر می‌رود و به ساحت فلسفی و اخلاقی گام می‌گذارد. در این سریال، عدالت مفهومی ایستا نیست؛ گاه در چهره‌ مادری نگران جلوه می‌کند، گاه در سکوت قاضی، و گاه در پشیمانی مردی که دیر فهمیده چه کرده است.

در جهانی که هرکس دیگری را به‌سرعت محکوم می‌کند، شاید بزرگ‌ترین فضیلت، درنگ در قضاوت باشد. و این همان پیامی است که محکوم، بی‌آنکه شعار بدهد، در دل تماشاگر می‌کارد؛ گاهی خودِ حقیقت، محکوم می‌شود.

نویسنده: علی نعیمی

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha