تحولات منطقه

داریوش فرضیایی، مجری و برنامه‌ساز باسابقه حوزه کودک و نوجوان، در گفت‌وگو با صبا از نگرانی خود نسبت به فاصله میان نسل‌ها سخن گفت. او تأکید کرد کودکان امروز با نسل‌های گذشته تفاوت زیادی دارند و نمی‌توان با زبان گذشته با آنان ارتباط برقرار کرد.

داریوش فرضیایی : دیگر زمانِ «هرچه بسازیم بچه‌ها می‌بینند» تمام شد/ تلویزیون خانه من است
زمان مطالعه: ۱۲ دقیقه

همچنان دغدغه کودکان را دارد. می‌گوید «بچه‌ها عوض شدند و این تغییر نسل مرا مضطرب می‌کند. نگرانم که من برای این نسل چه باید بکنم و همه ذهنم را این موضوع درگیر کرده که چگونه از این نسل یاد بگیرم و بهشان نزدیک شوم. فقط نزدیک شوم چون می‌دانم که دوستی با این نسل به این راحتی نیست.» شنیدن این حرف‌ها از زبان داریوش فرضیایی یا شخصیت «عمو پورنگ» که کمتر ایرانی زیر ۳۰ سال پیدا می‌کنید که بخشی از دوره کودکی یا نوجوانی‌اش، پای برنامه‌های او ننشسته باشد، قابل تامل است.

عموپورنگ بخش مهمی از خاطره بچه‌های دهه‌های ۷۰ و ۸۰ و حتی ۹۰ است و اگر یک بار در جمعی کنارش باشید متوجه می‌شوید که او همچنان محبوب و خاطره‌انگیز برای نسل‌ها باقی مانده است. فرضیایی که سال‌ها برای این شخصیت تلاش کرده و براین باور است که «عموپورنگ» را به راحتی و در هر فضایی خرج نکرده ‌است. او اواخر دهه نود با تولید سه برنامه‌ «محله گل‌وبلبل»، «بچه محل» و «کلبه عموپورنگ» خلاقانه در شبکه دو سیما مخاطبان زیادی به دست آورد.

از دهه ۷۰ زمانی که با برنامه «پورنگ و تورنگ» نام پورنگ را برای خودش انتخاب کرد هیچ‌کس فکرش را هم نمی‌کرد که او آنقدر در دل مخاطبان کودک بنشیند و وقتی درباره حفظ محیط زیست، مصرف کاغذ، پلاستیک و مفهوم بازیافت و پسماند صحبت می‌کند کودکان مو ‌به مو به توصیه‌هایش گوش می‌دهند و با شعارهایش از موضوع فضای مجازی تا زمین پاک همراه می‌شوند.

او که خیلی زودتر از بقیه برنامه‌سازان هشدار داده‌بود: بچه‌های ما زود بزرگ می‌شوند و فضای مجازی فاصله نسل‌ها را خیلی زیاد کرده، حالا خودش هم گرفتار این فاصله بین نسلی شده و بعد از غیبت طولانی‌اش از تلویزیون تلاش می‌کند حرفش را در نمایش خانگی با مجموعه «لالایی» و…… بزند. اما اگر این روزها به مانند یک دهه قبل پرکار نیست سرگرم مهم‌ترین اولویت‌ زندگی‌اش، مادرش است. آن‌قدر ذهنش با مهربان‌ترین موجود زندگی‌اش است که همین را دستمایه کرده تا برای نسل جدید درباره او برنامه بسازد. فرضیایی خودش را فرزند تلویزیون می‌داند و این جمله را چندین بار در گفت‌وگویش تکرار کرد. گفت‌وگوی صمیمانه‌ با او را در ادامه می‌خوانید.

این روزها چه می‌کنید؟

زندگی خودم را دارم و با دغدغه‌های مختلف از برنامه‌سازی درگیرم. مطالعه می‌کنم و فعلا که بیشترین وقتم را با مادرم می‌گذرانم. هفتاد درصد ذهنم مراقبت از مادرم است.

شما همچنان در دو مجموعه «آرزوهای چپکی» و«لالایی» دغدغه‌ حوزه کودک را دارید. چه چیزهایی در دنیای کودک است که آن‌ها بزرگ می‌شوند و شما هنوز با نسل بعد زندگی می‌کنید و این همه زمان و انرژی برای آن‌ها می‌گذارید؟

دغدغه من همیشه کودک بوده و مطالعه نسل‌های جدید و کار برای کودک اولویت اصلی من است. دوست دارم نقطه اتصال نسل‌های گذشته با نسل امروز باشم و نگذارم بچه‌های امروز باورها، اعتقادات، فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعی که ما در خانه داشتیم و تجربه کردیم را فراموش کنند. مهمترین مشکل این نسل وجود فاصله میان آن‌ها و والدینشان است اصلا حرف هم را نمی‌فهمند و یک دره بین‌شان فاصله است. ما سنت احترام به پدر و مادر را داریم. همیشه به بچه‌ها گفته‌ام که بهترین دوست و مشاور شما مامان و بابا هستند. آن‌ها باید بدانند در طوفان زندگی و درد و ناراحتی‌های‌شان فقط پدر و مادر به آن‌ها کمک کند و خانواده محل امن برای آن‌ها باشد.

این نسل چقدر با کودکانی که یک دهه پیش می‌آمدند استودیوی برنامه‌های شما متفاوت است؟

خیلی فرق دارند. آن‌قدر که من را مضطرب می‌کنند. بچه‌ها خیلی عوض شده‌اند و فاصله‌ نسل‌ها عمیق و زیادتر شده است. اگر فاصله دهه‌ هفتادی‌ها با هشتادی‌ها فقط ۱۰ سال بود الان فاصله هشتادی‌ها با نودی‌ها به اندازه ۲۰ سال است. حتی یک دهه نودی حرف هشتادی‌ها را درک نمی‌کند و خدا به داد هزار و چهارصدی‌ها برسد. باید قبول کنیم که تربیت ما به پای سرعت تغییرات فناوری‌های روز نرسیده و همه‌ چیز زود متحول می‌شود. حالا من بیایم با چه ترفندی به دهه نودی‌ها و هزار و چهارصدی‌ها که حتی اصطلاحات گفت‌وگوی‌شان را هم بلد نیستم درباره زندگی اجتماعی و خانوادگی صحبت کنم؟

به نظرم هرکس که با این نسل ارتباط داشته ‌باشد این دغدغه شما را درک می‌کند؟

دغدغه من آینده نسلی است که پیش روی ماست و نمی‌شود با زبان گذشته با او حرف زد. من به ‌شدت احساس نگرانی می‌کنم. از تفاوت لذت‌های‌مان نگرانم. آن‌ها از ذوق کردن‌های ما بی‌اطلاعند و شاید اصلا باور نکنند که ما با چه چیزهای ساده حال‌مان خوب می‌شد. وقتی با دهه نودی‌ها صحبت می‌کنم سعی می‌کنم فاصله‌ام را با آن‌ها رعایت کنم وگرنه خیلی سریع من را کنار می‌زنند. از یکی‌شان پرسیدم چقدر دوست دارید با ما معاشرت کنید و همراه ما باشید. جوابی که به من داد این بود «ما و شما وجه اشتراکی نداریم اما خب سعی می‌کنیم شماها را درک کنیم.» این جمله خیلی مهمی است. فکر کن، به من می‌گوید سعی می‌کنیم با شما سازگار بشویم و به هرحال مجبوریم زندگی مسالمت‌ آمیزی را کنار هم داشته ‌باشیم.

شما کار خودتان را بکنید و تا زمانی که مزاحم ما نیستید ما هم کنارتان هستیم. این رفتارها را که می‌بینم بیشتر دوست دارم کنار بچه‌ها باشم چون حس می‌کنم بدون اینکه نشان دهند چقدر نیاز دارند که یک نفر مراقبشان باشد. به نظرم باید از مسائلی که برایمان ارزشمند است شروع ‌کنم. موضوعاتی که شاید خیلی ساده باشد مانند احترام به خانواده که بسیار مهم است.

فکر می‌کنید اگر بعد از ۱۴۰۰ در تلویزیون حضور داشتید و برنامه می‌ساختید، با این نسل همراه می‌شدید؟

به نظرم می‌توانستم، بله اگر بودم حتما می‌توانستم روی بچه‌ها تاثیر بگذارم چون من هم با آن‌ها جلو می‌رفتم. شما به برنامه‌های من که روی آنتن رفت نگاه کنید. همه‌شان یا همراه یا یک قدم جلوتر از بچه‌ها بودند. وقتی از محیط زیست، مصرف کاغذ، پلاستیک و پسماند یا کتابخوانی و کنترل فضای مجازی صحبت می‌کردیم این نسل با ما داشت جلو می‌آمد. وقتی از ۵ سالگی به بچه آموزش دهید آن ‌وقت خودش در چهارده سالگی مفهوم احترام به جامعه و خانواده را می‌فهمد.

زبان این نسل را چگونه باید فهمید؟

نباید از بالا به آن‌ها نگاه کرد و فاز نصیحت برداشت. ما فکر می‌کنیم بچه‌ها ما را پس می‌زنند در حالی که این‌طور نیست. من هرجا که نفهمیدم گفتم تو به من راهکار بده، تو بگو من الان چه‌کار کنم. بعد وقتی درباره مادرش صحبت می‌کند. می‌گوید مادرم حریم مرا درک نمی‌کند مدام به فضای خصوصی من سرک می‌کشد. وقتی به او می‌گویم خودت را بگذار جای مادرت و ببین چقدر دلواپس توست که چرا دیر آمدی و فقط نگرانت است، کمی فکر می‌کند می‌گوید خب راست می‌گویی بیشتر از سر نگرانی است نه فضولی.

به نظرتان تلویزیون و سینما این موضوع را درک می‌کنند؟

سینما حرف اول را می‌تواند بزند. فقط سینما رفتن که نیست الان بچه‌ها انواع فیلم‌ها را در گوشی همراهشان می‌بینند. باید برایشان تولید کنیم که حرفمان را بشنوند. به نظرم هر سالی که جلوتر می‌رویم بیشتر از بچه‌ها غافل می‌شویم. با اینکه همه دارند شعار می‌دهند اما بچه‌های این نسل مظلوم‌تر و مهجورتر هستند مدام از محتوای سالم می‌گوییم اما در عمل می‌بینیم برنامه‌های کمی برای کودکان تولید می‌شود. امروز فیلم ساختن برای کودکان به مراتب دشوارتر از قبل است می‌گوییم برای بچه‌ها ولی هرچه می‌سازیم برای دغدغه‌های بزرگترهاست. من در این چند روز جشنواره فیلم کودک و نوجوان با خیلی از نوجوانان صحبت کردم. واقعا از سینما راضی نیستند.

خیلی‌ها زحمت می‌کشند برای کودک ولی اسمش کودک است، مضمون برنامه برای بزرگسالان است نگاه آقابالاسری به بچه‌ها دارد و این خوب نیست. دیگر زمان هرچه بسازیم و بچه‌ها ببینند تمام شد. نوجوان امروزی به من می‌گوید فیلم باید حرف من را بزند باید مشکلات من را به چالش بکشد باید موضوعش به درد من بخورد. کسی می‌تواند برای بچه‌ها فیلم بسازد که کنارشان زندگی کرده‌باشد. باید از آن‌ها بپرسیم که چه موضوعی را در تلویزیون و سینما دنبال می‌کنی بعد آن را بسازیم. باور کنید این نسل پر از ایده و حرف است.

فکر می‌کنید اگر الان عموپورنگ را بسازید مخاطب جواب می‌گیرد؟

عموپورنگ با زمان خودش پیش رفت که موفق شد. من همیشه سعی کردم یک سادگی، کودکی، شیطنت قشنگ کودکانه در برنامه‌هایم داشته‌باشم. خنده‌هایم، شوخی‌هایم واقعی بود. این را بچه‌ها درک می‌کردند همین صداقت باعث شد که این پل ارتباطی بین کودکان و حتی بزرگ‌ترها برقرار شود. الان هم در نمایش خانگی همین راه را می‌روم. نیاز امروز بچه‌ها را می‌بینم. شادی و صداقت که تاریخ مصرف ندارد بلکه باید ببینی آن را در چه قالبی بریزی تا تصنعی و لوس نشود. یکی از رموز برنامه عمو پورنگ همین بود که جلوتر از خود تلویزیون بود و با بچه‌ها جلو می‌رفت. یک روز شخصیت امیرمحمد جواب می‌داد یک روز همیار پلیس، کتابخوانی، بازیافت و فضای مجازی. ما از خیلی چیزهای ساده شروع کردیم تا به امروز رسیدیم، الان در نمایش خانگی دو تا کار دارم که به نظرم برای کودک امروز به روز است.

برنامه «لالایی» در پلتفرم فیلیمو تجربه زندگی خودتان بود؟

به نظرم این کار اثری استاندارد و قابل ‌قبول بود. «لالایی» به کارگردانی احمد درویشعلی‌پور که او هم دغدغه بچه‌ها را دارد و سال‌هاست با هم کار می‌کنیم، مواجهه بچه‌ها با واقعیت‌های زندگی‌شان بود. من چند سالی است که زندگی در کنار کسی که دچار زوال عقل و آلزایمر شده را تجربه می‌کنم. مادرم با همه زیبایی‌هایی که برایم دارد نشانه‌ای از این موضوع است و من باید به بچه‌ها درباره خانواده و مواجهه با این موضوع صحبت کنم. در اینجا با شخصیت پاداش از پورنگ فاصله گرفتم هرچند شیوه لباس پوشیدن و شعر خواندن و ارتباطم با بچه‌ها شباهت زیادی به پورنگ داشت اما وارد فضای رئال شدم و رگه‌هایی از فانتزی به آن بخشیدم.

جایتان همچنان در تلویزیون خالی است چه شرایطی باید مهیا شود که باز هم به تلویزیون برگردید؟

تلویزیون خانه من است. من که نرفته‌ام برنگردم. من همان عمو پورنگم. عوض نشده‌ام. من را که در قاب نمایش خانگی با «آرزوهای چپکی» می‌بینید همان پورنگی هستم که الان دغدغه‌اش ریاضیات بچه‌هاست. این موضوع را می‌توانم در قالب تلویزیون هم بگویم اما اینکه چه اتفاقی باید بیفتد که من به تلویزیون بیایم را نباید از من بپرسید. چارچوب من عوض نشده همان شعر و شادی و خنده وجود دارد اما باید رسانه بخواهد که پورنگ در تلویزیون باشد.

شرایط باید چگونه باشد که دوباره بتوانیم عمو پورنگ را داشته باشیم؟

به نظرم موضوعات سلیقه‌ای شده ‌است. مخاطب من کودک است، یک موجود عاری از گناه، معصوم و پاک و یک ضبط صوت برای درک مفاهیم اجتماعی، فرهنگی و… اگر این را بدانیم آن ‌وقت حساسیت‌های‌مان سمت ‌و سوی دیگری پیدا می‌کند. من ۲۵ سال در تلویزیون بودم و امتحانم را پس داده‌ام و می‌دانم چه چیزی را باید روی آنتن بگویم یا نگویم. اما قالب قدیمی من دیگر پاسخگوی کودک و نوجوان امروزی نیست. اگر من برای کودک امروزی اردک تک‌تک بخوانم من را پس می‌زند. نیاز نوجوان امروز که خودش با یک تلفن همراه در حال تولید محتواست با گذشته فرق دارد و تلویزیون باید این را قبول کند و نسل امروز را بشناسد.

چقدر پول یا دستمزد برایتان مهم است؟

پول؟ من در این سال‌ها هیچ وقت به پول فکر نکردم که اگر دنبال پول خوب بودم باید پیشنهادهای تجاری و تبلیغی را می‌پذیرفتم و ساخت خیلی از کارها را قبول می‌کردم اما به آن سمت نرفتم چون نخواستم عموپورنگ را خرج کنم. برای من کار خوب مهم است. اختصاص دادن بودجه مهم است، کار خوب دکور خوب می‌خواهد آدم‌های حرفه‌ای، آدم‌های کاردان و کاربلد می‌خواهد که باید برایشان خرج کنی. برای من قدیمی‌ها مانند گنج هستند که باید از آن‌ها استفاده کرد چون مانند کلیدی درهای بزرگی را به رویت باز می‌کنند وجود آن‌ها راه را نشان می‌دهد اما باید به جوان‌ها هم بها داد آن‌ها پر از ایده و شگفتی هستند. وقتی می‌گویم سلیقه‌ای عمل نکنیم یعنی از هر دو طیف استفاده کنیم. چرا باید پیشکسوتان این کار فراموش شوند. تجربه آن‌ها به جوان امروز اعتبار می‌دهد.

کار کردن برای این نسل سخت‌تر نشده؟

معلومه که شده. قبلا هم راحت‌ نبود و هر نسل نیازهای خودش را داشت اما به نظرم قبلا نگاه‌ها سالم‌تر بود. الان مخاطبانت باهوش‌تر شده‌اند، حواسشان به تک تک حرف‌هایت است و برای رد یا قبول کردن آن دلیل می‌آورند. کار برای این نسل سخت است چون همه چیز را می‌داند. فضای مجازی هر نوع اطلاعاتی را بهش می‌دهد و او به فضای مجازی یا مدیا بیشتر از تو اعتماد دارد. به همین دلیل برنامه‌سازی هم به لحاظ محتوا و هم به لحاظ کیفیت خیلی سخت‌تر شده‌است. از یک طرف فناوری کار را راحت‌تر کرده و دستت برای انجام ایده‌ها بازتر شده اما باید بتوانی در این رقابت محتوایی را ارائه دهی که بچه‌ها قبولش کنند.

با این نگاه از استودیو بیرون آمدید و سراغ سریال سازی رفتید؟

در سریال «آرزوهای چپکی» سراغ ریاضیات رفتیم که در عین سادگی، خیلی مهم است. می‌خواستیم به بچه‌ها از اهمیت آن بگوییم سعی کردیم به ریاضیات را خیلی جذاب و شیرین و در عین حال کمدی و فانتزی بپردازیم. درمورد برنامه «لالایی» هم همان‌طور که گفتم ایده‌اش را از مادرم که دچار آلزایمر شده گرفتم. این همان موضوع خانواده است اینکه بچه‌ها بدانند اصلا آلزایمر چیست و برخورد با پدر یا مادر آلزایمری و نگه داشتنش می‌تواند کار خوبی باشد.

حس می‌کنم دلخورید. دوست دارید بیشتر برای بچه‌ها باشید اما نیستید؟

دلخور که، به اندازه خودم آره، دلخورم. دلخورم برای اینکه نمی‌توانم از کنار این نسل عبور کنم و بی‌تفاوت باشم. کسانی که برای بچه‌ها کار کرده‌اند نمی‌توانند بچه‌ها را فراموش کنند و دوست دارند کاری برای این نسل انجام دهند. نگران این نسل هستم و فکر می‌کنم ما باید به آن‌ها نزدیک شویم و درکشان کنیم اما رسانه این کار را نکرده ‌است و خیلی جای کار دارد. تلویزیون باید این خلاء را پرکند. دیگر نمی‌شود با برنامه‌های مجری‌محور و گفتن چند تا شوخی آنتن را پرکرد. باید با دقت جلو رفت. کار برای نوجوان نیاز به کارشناسی دارد که سال‌ها این فضا را می‌شناسد، قلم زده و زبان نوجوان را می‌شناسد.

برنامه‌های تلویزیون را دنبال می‌کنید؟

خودم خیلی نه، اما وقتی با نوجوانان صحبت می‌کنم کمتر کسی جواب مثبت می‌دهد به نظرم رسانه امروز خیلی با نیازهای نوجوان فاصله دارد این را از برخوردهایشان و عوالمی که دارند متوجه می‌شوم. این نسل به ما اعتماد ندارد و این خیلی حرف مهمی است. نمی‌گویم اگر من باشم مخاطب هم هست، نه منظورم این است که باید خیلی فراتر از این‌ها در تلویزیون کار کرد. این نسل پراز جسارت است بدون رودربایستی می‌گوید من خسته‌ام کاری نداری، خداحافظ. تازه این محترمانه رد شدن از کنارت است.

اگر بخواهید برای این نسل برنامه بسازید چه ایده‌ای دارید؟

باید خیلی روی ایده‌ها کار کرد و چکش‌کاری کرد تا واقعا بشود مطرح کرد. این نسل اصلا نصیحت دوست ندارد. باید همسن و سال خودشان فکر کرد. تا موضع نگیرند. امروز از یک پسر ۱۲ ساله پرسیدم چه خواسته‌ای از من برنامه‌ساز داری؟ فکر می‌کنید جوابش چه بود؟ خیلی صریح گفت: «با نسل شما پنجاه پنجاه می‌شود کنار آمد به شرطی که ما را درک کنید و امرو نهی نکنید. ما هم رعایت شما را می‌کنیم و درکتان می‌کنیم.» من واقعا از این پاسخ شوکه شدم ولی این واقعیتی است که اگر نپذیریم به هرحال خودش را به ما تحمیل خواهد کرد. زمانی که می‌ترسم خیلی دیر شده ‌باشد.

منبع: پایگاه خبری صبا خبر

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha