به گزارش قدس آنلاین، تا امروز، معمولاً اشارههای کتابهای درسی به حوزه هنر، محدود به شاعران کلاسیک، هنرمندان سنتی یا چهرههایی بوده که فاصله زمانی زیادی با نسل امروز داشتند. اما اینبار، نام دو هنرمند پاپ معاصر – که صدای آنها بخشی از زندگی روزمره دانشآموزان است – در کتابها نشسته است.
هنر پاپ و رسمیت یافتن حافظه جمعی
واقعیت آن است که موسیقی پاپ، بهخصوص در دو دهه اخیر، نقشی جدی در شکلدهی به حافظه جمعی ایرانیان ایفا کرده است. نسل جدید جهان را از دریچه ترانههایی میبیند که با آنها بزرگ شده؛ ترانههایی که نهتنها در لحظههای شادی و سوگواری، بلکه در بزنگاههای اجتماعی و تاریخی نیز نقش خود را پیدا کردهاند. انتخاب چاوشی و صادقی در کتاب درسی، نخستین بار است که آموزش رسمی میپذیرد موسیقی پاپ هم ظرفیت روایت تاریخی دارد و میتواند زبان احساسی یک دوره باشد.
این دو خواننده، رضا صادقی با قطعه «قول مردونه» و محسن چاوشی با قطعه «علاج» که هر دو در مقاطع مختلف آثار اجتماعی و روایی خلق کردهاند، در دوره جنگ ۱۲ روزه نیز با تولید قطعاتی مرتبط و نشان دادن حمایتهای خود از کشور مملکتشان، بخشی از فضای احساسی جامعه را به موسیقی تبدیل کردند؛ همان نقطهای که هنر از گزارشِ واقعه فاصله میگیرد و به بازتاب عمیقتری از تجربه زیسته مردم تبدیل میشود.

کتاب درسی بهعنوان صحنه گفتوگوی هنر و تاریخ
جنگ ۱۲روزه، که در خرداد سال ۱۴۰۴ میان ایران و اسرائیل رخ داد، یکی از شدیدترین و کوتاهترین درگیریهای مستقیم دو طرف در دهههای اخیر بود. حجم حملات، سرعت تحولات و گستردگی واکنشها باعث شد که این جنگ، صرفنظر از ابعاد نظامی، یک شوک بزرگ اجتماعی نیز باشد؛ شوکی که بهسرعت در هنر معاصر بازتاب یافت. ترانههای تولیدشده در این دوره، از جمله آثار چاوشی و صادقی، به نوعی دماسنج احساسی جامعه بودند و بخشی از بار عاطفی این رویداد را ثبت کردند. همین نقش، دلیلی منطقی برای حضور آنها در کتاب درسی است.
قرار گرفتن نام این دو هنرمند در کتاب، نشان میدهد که تاریخنویسی رسمی کشور در حال پوستاندازی است؛ تاریخ دیگر صرفاً گزارش اتفاقات و آمار نیست، بلکه روایت چندلایهای است که بخشی از آن را هنر بیان میکند. مولفان کتاب با اشاره به آثار این هنرمندان، عملاً این پیام را منتقل کردهاند که برای فهم یک جنگ، تنها خواندن شرح عملیات و نتایج کافی نیست؛ باید دید این رویداد چه صداهایی تولید کرده، چه حسهایی برانگیخته و چگونه در زبان، تصویر و موسیقی مردم ثبت شده است.
این تغییر رویکرد، هم سطح خوانش تاریخی را ارتقا میدهد و هم دانشآموز را از مصرفکننده منفعل کتاب، به مخاطبی تبدیل میکند که ارتباط شخصیتری با درس برقرار میسازد. وقتی دانشآموز نام هنرمندی را میبیند که برایش آشناست، فاصله میان «درس» و «زندگی» کمتر میشود و کتاب درسی از قالب خشک و سنتی خود فاصله میگیرد.
اما اهمیت این اتفاق تنها در ذکر نام دو خواننده نیست؛ در پیام نمادین آن است. آموزش رسمی در کشور ما عملاً اعلام میکند که هنر معاصر هم بخشی از میراث فرهنگی ماست. این نگاه میتواند مقدمهای باشد برای ورود جدیتر تحلیل هنر پاپ، سینمای معاصر، گرافیک شهری و حتی ادبیات دیجیتال به نظام آموزشی. اینها زبان نسل امروزند؛ زبانهایی که اگر در آموزش دیده نشوند، شکاف میان مدرسه و جامعه عمیقتر میشود.
گامی بهسوی گفتوگوی آموزش و هنر
این تصمیم را میتوان یک گام مثبت، هوشمندانه و اتفاقاً ضروری دانست؛ حرکتی که مدرسه را به جهان زیسته دانشآموزان نزدیکتر میکند و روایت تاریخی را از تکصدایی به چندصدایی ارتقا میدهد. اشاره به هنرمندان پاپ در کتاب درسی، اگرچه در ظاهر ساده است، اما در عمق خود نشانهای از تغییر رویکرد فرهنگی است؛ تغییری که میتواند راه را برای حضور گستردهتر هنر معاصر در آموزش هموار کند و نسل جدید را در فهم تاریخ، مجهزتر، دقیقتر و درگیرتر سازد.




نظر شما