۱۴ مهر ۱۲۸۵ خورشیدی بالاخره مجلس شورای ملی افتتاح و دوران قانونگذاری دموکراتیک در ایران آغاز شد. نمایندگان ملت، از گوشه و کنار کشور به تهران آمدند تا در شورایی که ظاهراً نقصهای فراوانی داشت، درباره مسائل مملکتی تصمیم بگیرند و با تصویب قانون، راه را برای پیشرفت کشور از طریق اتکا به خرد جمعی هموار کنند. با این حال، حرکت در مسیر قانونگذاری برای ایرانیان همیشه بدون دشواری نبوده است. طی ۱۱۹ سال گذشته، قوه مقننه ایران جریانها و اتفاقات متفاوتی را از سر گذراندهاست؛ اتفاقاتی که گاه چالشی بزرگ را رقم زدهاند و گاه سبب ورود به عرصهای متفاوت و رو به جلو شدهاند. امروز، دهم آذرماه، سالروز شهادت آیتالله سیدحسن مدرس بوده که در تقویم رسمی ایران، روز مجلس نامگذاری شدهاست. به همین مناسبت، قصد داریم مروری بر چالشهای تاریخی ۱۱۹ ساله قوه مقننه ایران داشتهباشیم. قدر مسلّم آن است موارد عرضه شده در این نوشتار، ختم کلام نیست و میتوان موارد بسیاری را بر آنها افزود. اما در این مختصر، کوشیدهایم مهمترین آنها را برگزینیم و دربارهاش چند سطری را به رشته تحریر درآوریم.
چالش نخست: مرگ زود هنگام مجلس اول
هرچند مجلس شورای ملی با فرمان مظفرالدینشاه در مهرماه ۱۲۸۵ خورشیدی گشایش یافت، اما درگیری و چالش میان مشروطهخواهان و دربار باقی ماند و به دوره محمدعلیشاه کشیده شد. با روی کار آمدن وی و با اینکه قبلاً برای بقای مشروطه و وفاداری به آن، سوگند خوردهبود، درگیری شدت یافت. تا اینکه محمدعلیشاه به دست تعدادی از مشروطهخواهان تندرو در مسیر دوشانتپه هدف ترور قرار گرفت. در این اتفاق به شاه آسیبی نرسید، اما عزم او برای حمله به مجلس جزم شد. در تیر ۱۲۸۷ خورشیدی، کلنل لیاخوف روس و بریگاد قزاق به فرمان محمدعلیشاه به مجلس شورای ملی حمله کردند و آن را به توپ بستند. در این درگیری، برخی از نمایندگان کشته و بعضی تبعید شدند و تعدادی نیز از مهلکه گریختند. مجلس در نخستین دوره خود با چالشی سنگین روبهرو شد؛ چالش بقا. با این حال، کشمکش میان مشروطهخواهان و دربار، با پایمردی بزرگانی همچون ستارخان و باقرخان، به استقرار دوباره مشروطه و بازگشایی مجلس انجامید. هر چند این پیروزی موقت بود و قوه مقننه ایران، راه دشواری در پیش داشت، اما غلبه بر نخستین چالش تاریخی سبب شد بقای مجلس، با وجود همه مشکلات پیشِ رو تضمین شود.
چالش دوم: اولتیماتوم و انحلال
۳۰ آذر ۱۲۹۰ خورشیدی، دومین تجربه تشکیل مجلس در ایران هم با تلخی به پایان رسید. ایران میدان رقابت میان روس و انگلیس بود و دولت آن اندازه توان و نیرو نداشت که از این معرکه، جان سالم به در ببرد. کشور میان روس و انگلیس تقسیم شده بود. براساس معاهده ۱۹۰۷ میلادی که برای خاتمه اختلاف دو دولت استعماری – برای تمرکز بیشتر روی توسعهطلبی آلمان منعقد شد – نیمه شمالی ایران به روسها رسید و نیمه جنوبی، سهم انگلیس شد. در این شرایط، مجلس به دنبال یافتن راهی برای عبور از وابستگی بود. دعوت از مورگان شوستر آمریکایی برای ساماندهی مالیه ایران، یکی از این اقدامات محسوب میشد. روشی که به مذاق استعمارگران خوش نیامد. با مصادره بخشی از اموال یکی از مقروضان بانک استقراضی روس در عوض بدهی مالیاتی، سفارت روسیه تزاری در تهران، طی یک اولتیماتوم به دولت ایران، خواستار اخراج مورگان شوستر و انحلال مجلس شورای ملی شد. مجلس در برابر این تهدید بهشدت مقاومت کرد، اما راه به جایی نبرد. ناصرالملک، نایبالسلطنه ایران که ظاهراً به جای احمدشاه کشور را اداره میکرد، بدون مشورت با مجلس، اولتیماتوم را پذیرفت و به این ترتیب، دومین چالش تاریخی با شکست مجلس به پایان رسید.
چالش سوم: انحلال قاجاریه
برخی معتقدند برنامه حذف قاجاریه و روی کار آوردن پهلوی، برنامهای بلند مدت بود که سفارت بریتانیا در تهران سازمان داد. مجلس در چهارم آبان ۱۳۰۴ خورشیدی شاهد تلاش نمایندگان طرفدار سردارسپه برای ارتقای وی از نخستوزیری به سلطنت بود. با این حال، آنها برای رسیدن به مقصود، سدی مستحکم از اقلیت را پیش رو داشتند که دو شخصیت راهبردی را با خود داشت؛ آیتالله سیدحسن مدرس و دکتر محمد مصدق. مدرس در مجلس پس از قرائت ماده واحده انقراض قاجاریه، به دلیل مخالفت صریح با نص قانون اساسی مشروطیت، آن را خلاف قانون دانست و اعلام کرد: «هزار رأی هم بدهید باز هم خلاف قانون است» و سپس از مجلس بیرون رفت تا در رأیگیری شرکت نکند. مصدق نیز در یک سخنرانی با تمجید از سردارسپه، اعلام کرد با تبدیل او به شاه در چارچوب قانون اساسی مشروطه، وی دیگر نخواهد توانست در امور دخالت مستقیم داشته باشد و کشور از خدمات او محروم میشود! این ادعا در عین تمجید، به مخاطبان هشدار میداد با روی کار آمدن رضاخان، عملاً کار مجلس شورای ملی و مشروطیت تمام است. اما تلاشهای طرفداران سردارسپه که با کمک نیروی قزاق به مجلس راه یافتهبودند، در نهایت موجب تصویب ماده واحده و انقراض قاجاریه شد.
چالش چهارم: ملی شدن صنعت نفت
تلاش برای ملی شدن صنعت نفت از سال ۱۳۲۲ خورشیدی و با نطق رحیمیان، نماینده مردم قوچان آغاز شد؛ اما بعدها و پس از انتخابات سال ۱۳۲۸ خورشیدی و ورود نمایندگان جدید به مجلس وارد مرحله جدیدی شد. انگلیس کوشید با تصویب لایحه الحاقی به قرارداد نفتی دارسی جلو این تلاش را بگیرد. مجلس پانزدهم آماده پذیرش این قرارداد بود، اما اقلیت شامل حسین مکی و همفکرانش، مبارزهای بیامان را برای جلوگیری از تصویب قرارداد الحاقی آغاز کردند. تلاشی که در نهایت سبب شد تصویب لایحه به مجلس بعد موکول شود. در این مجلس نیز، نمایندگان اقلیت با میدانداری دکتر محمد مصدق و حمایت همهجانبه آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی، طرح ملی شدن صنعت نفت را به صحن علنی بردند. قانون مربوط به این اقدام، در اسفند ۱۳۲۹ خورشیدی به تصویب مجلس رسید و با رأی مجلس سنا در ۲۹ اسفند، رسماً به قانون تبدیل شد. قوه مقننه در زمان تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت، البته یکدست نبود. مخالفانی که در برابر ملی شدن صنعت نفت ایستادند، هم در مجلس و هم در بیرون از آن کم نبودند؛ نمونه برجسته این مخالفان سپهبد رزمآرا، نخستوزیر وقت بود. اما حمایت ملت و تلاش نمایندگان وطندوست، درنهایت به پیروزی بزرگی انجامید.
چالش پنجم: استیضاح ابوالحسن بنیصدر
۳۱ خرداد ۱۳۶۰ خورشیدی، مجلس شورای اسلامی که نخستین دوره فعالیت خود را میگذراند، در برابر چالشی مهم و تاریخی قرار گرفت. نمایندگان به این نتیجه رسیده بودند که رئیسجمهور وقت (سیدابوالحسن بنیصدر) کفایت سیاسی ندارد و باید با استفاده از قدرتی که قانون اساسی به مجلس شورای اسلامی دادهاست، استیضاح و از کار برکنار شود. این مسئله بهویژه پس از غائله ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ خورشیدی در دانشگاه تهران به اوج خود رسید. در آن غائله، رئیسجمهور وقت به جای آرام کردن شرایط – در فضای ملتهب حاکم بر دانشگاه تهران – با سخنرانی تحریکآمیز بر تنش موجود افزود. شورایی مرکب از نمایندگان طرفین دعوا، برای تشخیص مقصر تعیین شد و چون به ضرر بنیصدر رأی داد، وی آن را نپذیرفت. نفوذ سازمان منافقین در بدنه دفتر رئیسجمهور و میان اطرافیان او، هر روز بیش از پیش اسباب نگرانی مردم و انقلابیون را فراهم میکرد. این روند، سرانجام مجلس را به عنوان نماینده ملت، وادار به واکنشی صریح کرد. در جلسه طولانی ۳۱ خردادماه نمایندگان مخالف، سخنرانیهای مستدل و شورانگیزی ایراد کردند و در نهایت با رأی مجلس، بنیصدر از کار برکنار شد. تصمیم به استیضاح نخستین رئیسجمهور ایران و عملیاتی کردن آن، یکی از مهمترین چالشهای تاریخ قوه مقننه ایران محسوب میشود.




نظر شما