تحولات منطقه

در یکی از روزهای سال ۷۹۶ قمری، به دستور میرانشاه پسر تیمورلنگ، سر از تن مردی برداشتند که در تاریخ به فضل‌الله حروفی استرآبادی مشهور است.

چشم انداز پیدایش‌ حروفیه در ایران / فضل‌الله استرآبادی؛ از تعبیرخواب تا فرقه‌سازی
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

در یکی از روزهای سال ۷۹۶ قمری، به دستور میرانشاه پسر تیمورلنگ، سر از تن مردی برداشتند که در تاریخ به فضل‌الله حروفی استرآبادی مشهور است. او مؤسس فرقه «حروفیه» از نحله‌های غالیِ منشعب از شیعه بود که در دوره تیموری طرفداران بسیاری داشت. فضل‌الله در سال ۷۴۰ قمری در استرآباد چشم به جهان گشود. پدرش قاضی بود و شأن اجتماعی ویژه‌ای داشت. از روزگارش تا رسیدن به ۱۸سالگی اطلاعات زیادی در دست نیست؛ ظاهراً در زادگاه خود عمر را می‌گذراند.
شاگردانش می‌گویند فضل‌الله در ۱۸ سالگی، روزی در بازار این بیت مولانا را شنید که سروده بود: «از مرگ چه اندیشی چون جان بقا داری/ در گور کجا گنجی چون نور خدا داری». آورده‌اند این شعر در جانش رخنه کرد و تحولی عمیق در او به وجود آورد. از آن پس به روزه‌داری و ریاضت پرداخت تا جایی که ترک مال و عیال و اولاد کرد و آواره غربت شد. شبی از شهر خارج شد و جامه‌اش را با شبانی عوض کرد و راه اصفهان را پیش گرفت و بی‌آنکه در منزلی فرود آید به اصفهان رسید. سختی راه، او را رنجور کرد و چهار ماه در کاروانسرایی زمینگیر شد. پس از بهبودی به مکه سفر کرد و از آنجا به خوارزم رفت. دوباره عزم سفر حج کرد، اما در میانه راه، خواب امام‌رضا(ع) را دید و مسیرش را به سمت مشهد تغییر داد. در این سیر و سیاحت‌ها، ریاضت را پیشه خود کرد و رؤیاهای بسیاری دید که هر بار او را برای ادامه مسیر زندگی راهنمایی می‌کرد. بنا به ادعای خودش، حتی کیفیت و زمان مرگش را در خواب دیده‌بود. فضل‌الله در سیر و سلوک معنوی به جایی رسید که به گفته شاگردانش، علم تعبیر خواب به او هدیه و در میان هوادارانش به صاحب تأویل شهره شد. یکی از مریدان، او را به سه خصلت معرفی می‌کند: حلال‌خوری، فراست و خواب‌گزاری! مقریزی(درگذشته ۸۴۵ قمری) مورخ مشهور در توصیف فضل‌الله چنین آورده است: «ابوالفضل استرآبادی عجمی و نام او عبدالرحمن است و به سیدفضل‌الله حلال‌خور شهرت داشت، به این معنی که هیچ حرام نمی‌خورد... در همه حیات خویش از خوراک کسی نچشید و از کسی چیزی نپذیرفت». توانایی فضل‌الله در تعبیر خواب سبب شد پیروان زیادی گرد او جمع شوند. وی خواب‌هایش را می‌نوشت که به کتاب «نوم‌نامه» مشهور شد.
نخستین کسی که تعبیر خوابش را از فضل‌الله شنید و به او گروید مردی تاجرپیشه به نام «سیدمحمد نانوا» بود. پس از او یک به یک افراد مختلفی با دریافت تعبیر خوابشان و البته تحت تأثیر زندگی زاهدانه فضل‌الله به او گرویدند. در هر شهری که اتراق می‌کرد، عده‌ای جذب او می‌شدند. دنیا گریزی او و سیر و سلوک زاهدانه‌اش سبب شد به شهرتی گسترده دست یابد. در حقیقت، ماجرای فرقه حروفیه و تعریفی که او از دین ارائه داد، از همین جا آغاز شد. پس از آنکه اطرافش از مریدان شلوغ شد، قرائتی را از دین ارائه داد که فهم آن بسیار سخت و معماگونه بود. استفاده از تعابیری که عوام در فهم آن عاجز بودند به او این اجازه را می‌داد که هر چه در ذهن سیالش می‌گذرد بر زبان آورد، بی‌آنکه مورد سؤال قرار گیرد. قرائت التقاطی او از قرآن و تفسیر باطنی که ارائه داد و شأن خاصی که برای حروف الفبای فارسی و عربی قائل بود، مشابه دیگری در تاریخ قبل از خود نداشت. او حتی خداوند را از عالم غیب به شکل آدمی تصویر کرد. وی مدعی شد در خواب، اسرار حروف مقطعه قرآن بر او آشکار شده است. اندکی بعد ادعا کرد اسرار و حقایق هستی، مقامات پیامبران و معانی باطنی شعائر و مناسک مذهبی و دینی بر او الهام شده است. بیان این سخنان مقدمه‌ای شد بر اباحی‌گری پیروانش. در تاریخ، مریدان حروفیه را به داشتن کلاه نمدی سفید بر سر و تعطیلی شریعت و مباح دانستن مُحرّمات و ترک واجبات می‌شناسند؛ فرجامی سخت عجیب که موجب می‌شود به روایت شاگردانش درباره روحیات و تعالیم فضل‌الله، با دیده تردید بنگریم. او با علم اجمالی در مورد ادیان ابراهیمی (اسلام، مسیحیت و یهودیت) و با شناختی که از آرا و افکار فرقه‌های غالی داشت، با خلط تعالیم آن‌ها و با تأکید بر شأنیت حروف، ملغمه‌ای از باورهای باطنی عرضه کرد که به دلیل ثقیل بودن مفاهیم آن، غیر از خود او و تعدادی خاص از شاگردانش، مفسر دیگری نداشت. حلقه مریدان، این اعتماد به نفس را به او داد تا تفکرات باطنی خود را به تیمور گورکانی عرضه و او را به دین ابداعی‌اش دعوت کند. این دعوت و مجموعه‌ای از عوامل اجتماعی مثل گسترش تعلیمات خطرناک او، سبب شد دربار تیمور از وجود فرقه حروفیه بیمناک شود. لذا به دستور میرانشاه فرزند تیمور، فضل‌الله دستگیر و زندانی و پس از مدتی کشته شد و بعدها جسدش را نیز به آتش کشیدند. پس از مرگ فضل‌الله، پیروان حروفیه دست به اقداماتی زدند که سبب شد تیموریان بر آنان سخت‌گیری کنند. «احمد لر» یکی از پیروان فرقه حروفیه، شاهرخ میرزا چهارمین پسر تیمور را در مسجد جامع هرات مورد سوءقصد قرار داد. هر چند شاهرخ از مهلکه جان به در برد، اما این دست حوادث، عامل زوال فرقه حروفیه شد. از حروفیه در تاریخ تنها نامی باقی مانده و آثار مکتوبی که مورد توجه پژوهشگران حوزه تاریخ واقع شده‌است؛ اما برخی اندیشه‌های آن‌ها در قالب فرقه‌های انحرافی دیگر شیوع پیدا کرد و به بقای خود ادامه داد.

خبرنگار: سیدعلی میراحمدی

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha