به گزارش قدس آنلاین، «مهدی یزدانیخرم» نوشت:
امیرخانی وقتی میتوانست مانندِ انبوهی از نویسندهگانِ بیآزار گوشهای بخزد ایستاد. بارها برای حق نویسندهگان زندانی که دور بودند از فکر و باورش دوید. من شاهد زندهی این اتفاقها هستم. من شاهدم که چهگونه بهخاطرِ توهین یکی از ناشران قبلیاش به مخاطبانی که برای امضاء ایستاده بودند رمانهایاش را پس گرفت و به نشرِ «افق» سپرد. من و رضا در تضادهای عمیقمان پیرامون تاریخ و سیاست هم را یافتیم. در ریشههایی که به هردومان جان میرساند و او برادر بزرگتر شد...
اینها را مینویسم که وقتی چشم گشودی بخوانی و بخندی و جویدهجویده وُیس بگذاری و بخندی. بچهتهرون بلند شو... اصلن گور پدر رمان و ادبیات و چپ و راست. گور پدر تمام تکنیکها و رسمالخطها. تو رفیقی و رفیق میمانی. من با کلمات تو را یافتم و با سکناتات مانوسات شدم. بقیهاش را به پیش داور میاندازیم. مهم تویی که سقوط در آیینات نیست. تو فقط رفتهبودی از آن بالا شهرت را ببینی که دفناش کردهاند زیر سیاهی. تو باید میدیدی چون تو بچهی همین شهر هستی.



نظر شما