اما سؤال تلخ و واقعی اینجاست: چرا اغلب، این رؤیاها در حد همان آرزو باقی میمانند؟
در پاسخ به چراییِ «عدم پیشرفت»، ذهن ما معمولاً عادت کرده است که فوراً به سراغ «بیرون» برود: کمبود امکانات، فشارهای اقتصادی، محدودیتها، کارشکنی دیگران و...، اما امیرالمؤمنین علیهالسلام در حکمت ۱۶۷ نهجالبلاغه، انگشت اشاره را به سمت مانعی میگیرند که در «درون» ما لانه کرده است؛ مانعی به نام «خودپسندی»: «الْإِعْجَابُ یَمْنَعُ الِازْدِیَادَ»؛ خودپسندی مانع (بزرگ) ترقی انسان است.
واژه «ازدیاد» در این کلام نورانی، شاهکلید بحث است. انسانی که دچار «اعجاب» میشود، ظرفیتش پُر شده است؛ مثل لیوانی که چون فکر میکند پُر است، دیگر قطرهای آب (علم، ثروت، مهارت یا معنویت) را نمیپذیرد. «عُجب و خودپسندی» فقط یک صفت زشت اخلاقی نیست؛ یک «ایست قلبی» در روند رشد انسان است که آفتی همچون «بسنده کردن به آنچه هست و آنچه داریم»، را به همراه دارد.
برای درک دقیقتر این حکمت، بیایید دو نوع نگاه متفاوت را با هم مقایسه کنیم:
ــ نگاه اول: توهّم کمال = «همین که هست، کافی است»!
فردی را تصور کنید که اگر با سواد است دیگر مطالعه نمیکند، چون «فکر میکند میداند»، اگر مدیر است هیچ نقدی را برنمیتابد چون «به سابقه خود دلخوش است»، و اگر فعال فرهنگی است خود را بینیاز از بازنگری میبیند، چون «قبلاً موفق بوده است». آیا در چنین فضایی، دیگر انگیزهای برای یادگیری و اصلاح باقی میماند؟!
ــ نگاه دوم: عطشِ کمال = «همیشه، جایی برای بهتر شدن هست»!
در مقابل، فردی قرار دارد که نوعی «نارضایتیِ سازنده» را در خود احساس میکند. چنین شخصیتی همیشه خود را ناقص و «نیازمند بهتر شدن» میبیند و دیر یا زود، با تلاش و استقامت، به نقطه مطلوبی از پیشرفت خواهد رسید: «طُوبَی لِمَنْ ذَلَّ فِی نَفْسِهِ» (نهجالبلاغه، حکمت۱۲۳)؛ خوشبهحال کسیکه در نزد خود کوچک (و متواضع) است.
نتیجه مقایسه
پیشرفت، دقیقا از لحظهای آغاز میشود که انسان (یا جامعه)، بپذیرد که «کامل نیست» و تشنهی «بیشتر دانستن» و «بهتر عمل کردن» باشد و این ممکن نیست مگر با پریدن از مانع بزرگی به نام «خودپسندی»: «إِیَّاکَ وَالاْعْجَابَ بِنَفْسِکَ، وَالثِّقَةَ بِمَا یُعْجِبُکَ مِنْهَا» (نهجالبلاغه، نامه۵۳)؛ مبادا هرگز دچار خودپسندی گردی و به خوبیهای خود اطمینان کنی.
تمرین کاربردی هفته
شاید وقت آن رسیده این پرسش را صادقانه از خود بپرسیم:
آیا ما -بهعنوان فرد، سازمان یا جامعه- هنوز تشنهی «ازدیاد» هستیم، یا اسیر «اعجاب» گردیدهایم؟



نظر شما