در تاریخ حوزههای علمی شیعه، بعضی نامها تنها بهواسطه آثار مکتوب یا مناصب علمی برجسته نشدهاند؛ بلکه به دلیل پیوندی زنده با «مکتب»هایی ماندگار در حافظه علمی و اخلاقی حوزه ماندگار هستند. مکتبهایی که در آنها، علم از اخلاق جدا نیست و فقاهت، بدون تهذیب معنا نمییابد. آیتالله العظمی سید محمدهادی میلانی، از همین دست شخصیتهاست؛ مرجعی که حضورش در مشهد، نه فقط یک جابهجایی جغرافیایی، بلکه نقطه عطفی در تاریخ علمی و تربیتی حوزه خراسان بود. شناخت این مکتب، بیش از هر چیز، نیازمند شنیدن صدای شاگردانی است که در متن این فضا پرورش یافتهاند. این گفتوگو، روایتی است از دل همان تجربه زیست شده؛ روایت عالمی که هم از نسبت خانوادگی با مرجعیت برخوردار است و هم از درون مجلس درس، سلوک آموزشی و اخلاقی استاد را لمس کرده. آیتالله سیدمحمد حسینی زنجانی، فرزند آیتالله العظمی سیدعزالدین حسینی زنجانی و از شاگردان آیتالله العظمی میلانی، از جمله کسانی است که سالها در محضر آن مرجع بزرگ تلمذ کرده و از نزدیک، با شیوه تدریس، تربیت شاگردان و منش علمی و معنوی او آشنا بوده است. سخن او، نه گزارشِ شنیدهها، بلکه بازخوانی دیدهها و زیستههاست. در این گفتوگو، تصویر آیتالله العظمی میلانی، از قالب کلیشههای رایج فراتر میرود؛ تصویری از عالمی که درس خارجش محل اجتماع بزرگان بود، اما در عین حال، با روی گشاده نقد میشنید، گفتوگو میپذیرفت و از طرح مباحث علمی دیگر اساتید، نهتنها پرهیز نداشت، بلکه آن را نشانه بالندگی میدانست.
از نجف و کربلا تا مشهد، سیر علمی او با نام بزرگانی چون شیخ محمدحسین اصفهانی، میرزای نائینی و آقاضیاء عراقی گره خورده بود و همین پشتوانه، به درس او عمق و اصالت میبخشید. محور دیگر این گفتوگو، نگاه تربیتی آیتالله العظمی میلانی به شاگردان است؛ نگاهی که بر تشویق، اعتماد و پرورش استعدادها استوار بود. علاوه بر اینها، سعهصدر علمی، احترام عملی به طلاب و ادب کمنظیر در تعامل انسانی، بُعدی از مرجعیت را نشان میدهد که کمتر در متون رسمی بازتاب یافته است. این گفتوگو، در نهایت، تلاشی است برای بازنمایی یک «مکتب»؛ مکتبی که در آن، علم، اخلاق، تواضع و تربیت شاگرد، در کنار هم معنا مییابد و مرجعیت، پیش از آنکه عنوانی فقهی باشد، مسئولیتی انسانی است.
لطفاً کمی از آغاز آشنایی و دوران شاگردی خود نزد حضرت آیتالله العظمی میلانی بفرمایید.
من حدود هفت سال افتخار شاگردی ایشان را داشتم. پیش از آن نیز در مدرسهای که کنار منزل خودشان بود، مشغول تحصیل بودم. آن مدرسه بعدها به مدرسه امام صادق(ع) تبدیل شد. در سال 1347ش استادم، مرحوم آقای علمالهدی، به من گفتند که در درس خارج آقای میلانی شرکت کنم. عرض کردم که هنوز خودم را در آن سطح نمیبینم که درس ایشان را بفهمم. اما آقای علمالهدی فرمودند: بیا، با هم میرویم. استاد و شاگرد به درس آیتاللهالعظمی میلانی رفتیم. به این ترتیب، هفت سال در درس خارج ایشان حاضر شدم تا زمانی که ایشان رحلت کردند.
به عنوان یک شاگرد و کسی که مدتی نسبتاً طولانی محضر درس آیتاللهالعظمی میلانی را درک کردهاست، نظرتان درباره جایگاه علمی ایشان چیست؟ این جایگاه چه ویژگیها و خصائصی دارد؟
ایشان از نظر علمی شخصیت بسیار بزرگی بودند و برکات معنوی فراوانی برای حوزه علمیه مشهد داشتند. سابقه طولانی در نجف و کربلا داشتند و در مکتب بزرگانی چون شیخ محمدحسین اصفهانی، میرزای نائینی و آقاضیاء عراقی تربیت شده بودند. یکی از افتخارات علمی ایشان این بود که تسلط کاملی بر مبانی فکری و علمی استادانشان داشتند. خودشان میفرمودند که حرفهای اساتیدشان را بهخوبی شنیده و درک کردهاندو با همان تسلط قادر بودند مباحث مورد نظر را به طور کامل شرح و بسط دهند.
درباره شیوه تدریس و تربیت شاگردان چطور؟
مکتب آیتالله العظمی میلانی واقعاً شاگردپرور بود. مجتهد بودند، اما به افراد بسیار محدودی اجازه اجتهاد دادند؛ اگر اشتباه نکنم، فقط به سه نفر. درسهای ایشان، بهویژه در تابستانها، در شبستان سبزواری مدرسه گوهرشاد برگزار میشد. معمولاً برای استراحت از مشهد خارج میشدند، اما عصرها بازمیگشتند، قدری در منزل مینشستند، پس از نماز در جمع حاضر میشدند و بعد از نماز هم درس میگفتند. اکثر فضلای مشهد در درس ایشان شرکت میکردند و درسشان محل اجتماع بزرگان بود.
ارتباط علمی ایشان با علمای همدوره، مانند آیتالله العظمی خوئی چگونه بود؟
ارتباط صمیمانه و خوبی داشتند. گاهی میشد که ما از درسنامههای آیتاللهالعظمی خوییمطالبی میآموختیم و سپس آن مطالب را در درس آیتاللهالعظمی میلانی مطرح میکردیم. ایشان هم با روی باز میپذیرفتند و میفرمودند اشکالی ندارد و به همه ابهامات و سئوالات پاسخ میدادند. این سعهصدر علمی از ویژگیهای برجسته ایشان بود.
مشهور است که آیتاللهالعظمی میلانی بر مباحث عرفانی هم تسلط داشتند. آیا این موضوع صحت دارد؟ آیا شما مورد خاصی را در این زمینه به یاد دارید؟
فضای مشهد آن زمان اجازه بروز علنی چنین مباحثی را نمیداد، اما شواهدی وجود دارد که ایشان در این حوزه نیز بیبهره نبودند. شنیدهام مدتی در محضر مرحوم سید علی قاضی بودهاند، هرچند من در اینباره قطعیت ندارم.
از نامههایی که مرحوم حاج شیخ اصفهانی به مرحوم جد ما نوشتهاند، استفاده میشود که شاگردان ایشان عنایتهای خاص سلوکی داشتهاند. برای مثال، سفارش به ذکر «یونسیه» در خلوت یا در حال سجده از همین دست توصیهها بود. پیداست که دستورات معنوی وجود داشته، هرچند بهصورت عمومی مطرح نمیشدهاست.
رابطه ایشان با علامه طباطبایی چگونه بود؟
بین ایشان و مرحوم علامه طباطبایی ارتباط ویژهای وجود داشت. علامه طباطبایی سوابق علمی فراوانی در نجف داشتند و همدوره برخی از اساتید بزرگ بودند. علامه طباطبایی بر اعلمیت و نماز جماعت آیتاللهالعظمی میلانی تأکید داشتند و خودم دیدهام که برای اقتدا در نماز ایشان، به مشهد میآمدند و بدون تشریفات، در گوشهای مینشستند و بعد در نماز شرکت میکردند.
رفتار آیتالله العظمی میلانی با شاگردانشان چگونه بود؟
ایشان با طلاب، حتی آنهایی که رفتار نامناسبی داشتند، با ادب و نزاکت برخورد میکردند. یکبار به محضرشان شرفیاب شدم، در حالی که ایشان مشغول صحبت تلفنی بودند. بعد از مکالمه متوجه حضور من شدند، بلافاصله از جا برخاستند و فرمودند: «شما آمدید، من احترام نکردم؛ شما لازمالاحترام هستید.» این رفتار محترمانه واقعاً مرا شرمنده کرد. عرض کردم شما حق استادی گردن بنده دارید و من همیشه مدیون حضرتعالی هستم. از این دست رفتارها با طلاب جوان زیاد داشتند.
به تشویق شاگردان هم اهمیت میدادند؟
بله، بسیار زیاد؛ به ویژه نسبت به طلاب جوان و مستعد. یادم هست آقای علمالهدی نقل میکردند که آقا فرموده بود هر کس در درس من حاضر میشود باید مطالب را بنویسد و داشتهباشد. من هم طبق همین دستور، درسها را مینوشتم و به صورت منظم نگهداری میکردم. غرض این بود که طلاب جوان توانایی تحقیق و نگارش را در خودشان تقویت کنند. دفترهایی را که نوشته بودم، خدمت آقای علمالهدی بردم. ایشان خیلی پسندید و در محضر آیتالله العظمی میلانی موضوع را مطرح و تشویقم کرد. آقا از همان تاریخ شهریه من را که ۲۰۰تومان بود، به ۴۰۰ تومان افزایش دادند. اینها نشان میدهد که آن مرحوم چقدر به تربیت و تشویق شاگردان اهمیت میدادند.
خبرنگار: جواد اسماعیلی



نظر شما