تحولات منطقه

گروه سیاسی- حسن احمدی فرد: باغ قلهک احتمالاً سیاسی ترین فضای سبزی است که در تهران وجود دارد.

 قلهک؛  سیاسی ترین باغ تهران
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

 

 مدتهاست که مردم تصمیم گرفته اند تا این باغ تاریخی را از دولت مکار انگلیس پس بگیرند و این البته حق طبیعی و بدیهی هر ملتی است. جریانهای مختلف دانشجویی نیز به عنوان بخشی از بدنه مطالبه گر جامعه، بارها از دولتمردان خواسته اند تا این باغ تاریخی را دوباره به دامن شلوغ، اما دوست داشتنی تهران برگردانند. در این میان به نظر می رسد، حلقه مفقوده ای وجود دارد؛ حلقه ای که مطالبات مردم را به دست سیاستمداران تحقق بخشد. «خسرو معتضد» به عنوان یک تاریخ دان ژورنالیست از این حلقه مفقوده می گوید.
در مجال کوتاه صفحه «حاشیه سیاست»، این معلم خوش بیان تاریخ، از راه حل هایی می گوید که می تواند با هزینه های اندک باغ قلهک را دوباره به مردم تهران برگرداند.

* آقای معتضد! چی شد که باغ قلهک در اختیار انگلیسی ها قرار گرفت؟
** اواخر قرن میلادی با حملات روسیه، دربار ایران درصدد بر آمد تا متحدی برای خودش دست و پا کند. متحدی که ایران برای خودش پیدا کرد، «ناپلئون بناپارت» بود. ناپلئون آن موقع «کنسول اول» یا «نخست وزیر» فرانسه بود و بعداً در سال 1804 رسماً امپراتور فرانسه شد. روابط ایران و فرانسه از همین جا آغاز شد. از سوی دیگر، دولت انگلیس هم می خواست در ایران نفوذ یابد، به سه منظور. اول آنکه در مقابل ناپلئون و نقشه های ناپلئون برای رسیدن به هندوستان مانعی داشته باشند. دوم برای مهار «زمان شاه» که زمامدار کابل بود که علیه «کمپانی هند شرقی» قیام کرده بود. سوم، به زانو درآوردن «تیپو صاحب» یا همان «تیپوسلطان» که یک راجای هندی بود که علیه انگلیس ها قیام کرده بود.اما ناپلئون بر خلاف قرارداد «فین کنشتاین» که در آغاز سال 1807 بسته شد، ایران را رها کرد. ناپلئون قرار بود 20 هزار قبضه تفنگ به ایران بدهد، 30 تا 40 دهنه توپ برای ایران بریزد که چند دهنه هم در اصفهان ریخته شد، اما ناگهان با دولت روسیه اتحاد کرد و خود را از میدان منازعه ایران کنار کشید.
در این شرایط، ایران ناچار شد به دولت انگلیس روی خوش نشان بدهد. این بود که دو سفیر از انگلستان به ایران آمد. یکی «سر گور ایزلی» و دیگری «سر جان مالکوم» که «جان مالکوم» افسری بود که درجه سروانی داشت و فارسی می دانست. البته همه سفیرانی که در ایران بودند، فارسی را کم و بیش بلد بودند. این دو سفیر، کارشان در ایران حسابی گل کرد. هدایای زیادی برای «فتحعلی شاه» آوردند که آدم اهل رشوه ای بود. جواهراتی هم از سوی همسر «جرج چهارم» برای زنان فتحعلی شاه آوردند. تمام این مسائل در کتابهای تاریخی انگلیس آمده است.
روابط ایران و انگلیس در این مقطع بسیار گرم شد؛ زیرا که ایران در برابر ارتش نیرومندی به نام ارتش روسیه، نمی توانست با وسائل ابتدایی که داشت، مقابله کند. آن موقع ارتش ایران در زمستان اصلاً قوایی نداشت. همه قشون در زمستانها به دهات خودشان بر می گشتند.
البته فرانسوی ها کمک کرده بودند تا ایران برای خودش ارتش منظمی فراهم کند. قشون تمام وقتی استخدام کرده بودند و یونیفرم برایشان دوخته بودند. با رفتن فرانسوی ها عملاً ارتش ایران، بی صاحب ماند. مثلاً مستشاری که کار با توپ و تفنگ را آموزش بدهد، دیگر وجود نداشت. بهداری صحرایی نداشتیم. حملات جنگی را بلد نبودیم.
می توانستیم از پس ارتش عثمانی بر بیاییم یا حملات ازبکها را دفع کنیم، اما روسیه ارتش مدرن منظمی داشت. ایران ناچار بود ارتش خود را تجهیز کند. این بود که انگلیس، جایگزین فرانسه شد. انگلیسی ها هم محض رضای خدا نبود که روابطشان را با ایران ارتقا داده بودند. آنها از روسیه می ترسیدند و احتمال می دادند که امپراتوری روسیه، به هندوستان نظر داشته باشد و نیز به خلیج فارس. ایران در هر صورت می توانست مانع تحقق این آرزوی روسها باشد. در چنین شرایطی، ماه عسل ایران و انگلیس شکل گرفت.
اما در همین سالها بیماری وبا و طاعون به تهران آمد. با فراگیر شدن بیماری وبا و طاعون، سفیر انگلیس که به سادگی در دربار رفت و آمد داشت، از شاه می خواهد که جایی را در اختیار انگلیسی های مقیم تهران قرار بدهد تا در تهران نمانند؛ زیرا تهران، تابستانهای گرمی دارد. به این ترتیب بود که باغ قلهک به انگلیس واگذار شد.
* باغ قلهک آن موقع هم، همین باغی بود که الان در اختیار سفارت انگلیس است؟
** باغ قلهک همان موقع هم 20 هکتار بوده، اما دیوار نداشته. این باغ، تیول پادشاه بوده؛ یعنی از اموالی بوده که اختیار خرج کرد آن در دست شاه بوده. در واقع فتحعلی شاه، آن موقع، باغی را که از اموال خودش محسوب می شده، به دولت انگلیس می دهد. البته شاه، باغ را نمی بخشد، بلکه اجاره می دهد. اجاره اش هم برای 50 سال، ماهیانه 30 لیره انگلیسی بوده که می شده 15 تومان آن زمان، این در 1814 بوده؛ یعنی 1229 هجری قمری.
انگلیسی ها در این باغ چادر می زنند. این را می شود در تمام منابع انگلیسی پیدا کرد. «کمپ» برقرار می کنند. آن موقع «سر جیمز موریه» سفیر انگلیس بود. این آدم، همان کسی است که دو کتاب درباره ایران دارد. یکی کتاب «حاجی بابای اصفهانی» که همه اش توهین به ملت ایران است و دیگری سفرنامه اش به ایران که کتاب خیلی خوبی است.
* پس حسابی با جامعه ایرانی آشنا بودند.
** بله. آنها همه فارسی می دانستند. کسانی را در انگلیس داشتند که فارسی را آموزش می دادند. اغلب افسران انگلیس در آن موقع فارسی می دانستند. فارسی اصلاً زبان منطقه بود. زبان قاره بود. زبانی بود که در تاجیکستان، افغانستان، ترکستان، هندوستان و بسیاری از مناطق دیگر رواج داشت. همه آدم حسابی ها آن موقع فارسی صحبت می کردند. «جیمز موریه» هم فارسی را درست و حسابی بلد بود.
با دربار هم روابط خیلی خوبی داشت. این بود که فتحعلی شاه هم باغ قلهک را به سفارت انگلیس بخشید. پیش از آن هم انگلیسی ها، تابستانها، در تهران نمی ماندند. در متون آنها هست که مثلاً امسال تابستان را به «لواسان» رفتیم. یا به «لار» رفتیم. باغ قلهک به اینها اجاره داده شد و شد محل رفت و آمد انگلیسی ها. به اصطلاح پاتوق شان شد تا اینکه شاهزاده «شجاع السلطنه» یک بار که از آن حوالی عبور می کرد، وقتی دید انگلیسی ها آنجا پرچم زده و برای خودشان برو و بیایی راه انداخته اند، دستور داد که باغ را از اینها بگیرند. دولت انگلیس به دربار معترض می شود و شاه هم دستور می دهد کسی کاری به انگلیسی ها نداشته باشد.
این وضعیت تا زمان «محمدشاه» ادامه دارد. محمدشاه در ابتدا، متحد دولت انگلیس به شمار می آمد. حتی سلطنت او را افسران انگلیس تأمین می کنند. محمدشاه قاجار وقتی می خواهد از تبریز به تهران بیاید، کنسول انگلیس مبالغی فراهم می کند و در اختیار او قرار می دهد. آن زمان وقتی شاه مملکت به جایی می رفت،10، 20هزار نفر با خودش می آورد. این روابط حسنه تا سال 1835 ادامه می یابد. محمد شاه در این زمان، به هرات لشکر کشی می کند. آن هم به خاطر اینکه خوانین هرات از دولت مرکزی تبعیت نمی کردند. این را برایتان بگویم که پیش از آنکه مشهد، مرکز خراسان باشد، هرات مرکزیت داشته. هرات اصلاً مال ماست...
در این زمان روسها رابطه خوبی با دربار ایران دارند. «نیکلای» پادشاه وقت روسیه، دشمن انگلیس هاست و افسران روسی را به کمک ارتش ایران می فرستد که قلعه هرات را تصرف کنند.
دولت انگلستان هم بلافاصله با کشتی هایش جزیره خارک را اشغال می کند. رایزنی های دربار با دولت انگلیس به نتیجه نمی رسد و ایران ناچار می شود برای برگرداندن خارک، کاری به کار هرات نداشته باشد؛ یعنی حالت «حفظ وضعیت موجود» برقرار می شود. این وضعیت می ماند تا ناصرالدین شاه به پادشاهی می رسد. باز در این مقطع خاطرات خانم «شیل» زن وزیر مختار انگلیس را داریم که از باغ قلهک تعریف می کند. می گوید «قلهک باغ خیلی خوبی است، افسوس که خیلی گرد و غبار دارد و من امسال رفتم در خانه یک دهاتی در قریه قلهک زندگی کردم.» این نشان می دهد که در این موقع هم باز انگلیسی ها در باغ قلهک، زیر چادر بوده اند و ساختمان نداشته اند.
ناصرالدین شاه در سال 1857 میلادی یا 1272 هجری قمری، به هرات لشکرکشی می کند. «مراد میرزا حسام السلطنه» فاتح هرات به نام شاه ایران، خطبه می خواند و سکه می زند. دولت انگلستان هم بلافاصله به جنوب ایران لشکر کشی می کند و این بار خارک و بوشهر و برازجان و خرمشهر و آبادان را می گیرند. «خان لر میرزا» فرمانده لشکر ایران فرار می کند، آن هم به این خاطر که لشکر از تهران پشتیبانی نمی شود. خیانت همیشه در ایران بوده است. اینجا دولت انگلستان، «قرارداد پاریس» را بر ایران تحمیل می کند و هرات برای همیشه از دست می رود. کشور افغانستان اینجاست که تشکیل می شود.
در این دوران که ناصرالدین شاه سرخورده و افسرده است، سعی می کند با انگلیسی ها درنیفتد. جنگ دیگری هم ایرانی ها در این دوره دارند که در سرحدات «مرو» است با ترکمانان «مرو» و «آخال» که آنجا را هم از دست می دهند.
اینجا ناصرالدین شاه دستور می دهد، دیگر آن اجاره مقرر باغ قلهک را هم از انگلیس ها نگیرند. انگلیسی ها هم که پررو هستند، می گویند 6 ماه قریه قلهک را هم به ما بدهید که رفت و آمد ما آسان تر باشد و مأموران دولت مزاحم ما نشوند.متأسفانه در این جا ناصرالدین شاه فرمانی صادر می کند و قریه قلهک به انگلیسی ها و قریه «زرگنده» در مجاورت آن را به روسیه واگذار می کند.
در خاطرات خانم شیل هست که قلهکی ها از این اتفاق خوشحال می شوند؛ چون دیگر مالیات نمی دهند، سرباز نمی دهند و مأموران نمی توانند متعرض آن بشوند. متأسفانه قلهک از اینجا تحت الحمایه انگلستان می شود. آدمهای فرصت طلب هم که کم نیستند. ایرانی هایی هم اینجا زمین می خرند تا تحت الحمایه بریتانیا باشند. از سال 1862 قریه های قلهک و زرگنده تحت الحمایه انگلیس و روسیه می شود.
*این فرمان ناصرالدین شاه صرفاً شفاهی است یا مکتوب هم می شود؟
** نه فرمان کتبی است و انگلیسی ها هم نسخه ای از آن را دارند. حتی من خبر دارم که آن را آماده کرده اند تا به محض اینکه ما رسماً شکایت کنیم، ارایه کنند. انگلیسی ها بسیار زرنگ هستند و می دانند چطور عمل کنند. آنها حتی در دوره مشروطه، مالکیت شان بر باغ قلهک را تنفیذ می کنند.از این دوره به بعد انگلیسی ها در باغ قلهک شروع به ساخت و ساز می کنند. در «کنوانسیون وین» هست که محل اقامت سفیر هم در حکم سفارت است. این کنوانسیون همه ضوابط و قواعد مربوط به نحوه حضور سفرا در کشورهای دیگر را مشخص کرده است. اینها چیزی نیست که بشود با احساسات با آن برخورد کرد.
در یک برنامه رادیویی من و یک کارشناس دیگر با هم بودیم. آن آقا که من خیلی دوستش هم دارم، می گفت: اینها تصرف کرده اند و باید با اینها برخورد کنیم. من گفتم چطور است اصلاً برویم سفیر انگلیس را دار بزنیم و خیال همه را راحت کنیم؟ اما آیا شما می توانی هزینه های بعدی اش را هم پرداخت کنی؟ آنها از خدا می خواهند ملت ایران را ملتی بی قانون و فراری از منطق معرفی کنند.
می گفت، اینها «امیر کبیر» را کشتند. من گفتم: شما سندی داری که یک مقام انگلیسی به کسی دستور داده باشد که شما برو و فلانی را بکش؟ من هم می دانم که مادر ناصرالدین شاه با انگلیسی ها حشر و نشر داشته و امیرکبیر هم مانع تحقق اهداف انگلیس ها در ایران بوده، اما با وجود اینها، در محاکم بین المللی فقط اسناد و مدارک است که حرف می زند نه احساسات.از سال 1814 باغ قلهک اقامتگاه سفیر و بخشی از سفارت انگلیس بوده و دولت های مختلف در ایران هم اعتراضی نداشته اند. حالا نمی شود یک شبه همه چیز را برگرداند.«سرهیونگ ناکچیمبول هیوجسن» سفیر انگلیس بوده در دربار رضا شاه. این نام را سعی کنید به خاطر بسپارید. این آدم در خاطراتش چند صفحه درباره باغ قلهک نوشته. همه اش هم تعریف از این باغ است. برای انگلیسی ها تصویری رویایی از این باغ رسم کرده است...
* حالا که ملت ایران تصمیم گرفته تا دوباره باغ قلهک را به تملک خودش در بیاورد، باید چکار کرد تا سیاستمداران به این خواست عمومی احترام بگذارند و در راستای تحقق آن گام بردارند؟
** این شد حرف حساب. راه دارد. من راهش را توضیح می دهم. این را می خواستم در تلویزیون بگویم، اما حالا در گفتگو با روزنامه قدس می گویم.
ببینید، به خاطر مدت زمان طولانی که انگلیسی ها در این باغ بوده اند، برایشان مسجل شده که مالک این باغ هستند. ما باید با ادله حقوقی آنها را محکوم کنیم. انگلیسی ها در قسمت جنوبی باغ، برای خودشان گورستان درست کرده اند. در طول قرن نوزدهم و بعد از آن، فرستادن مردگان به انگلیس مشکل بوده است. کسانی را که به خاطر وبا یا بیماری دیگر یا کهولت سن فوت می شده اند، در همین باغ دفن می کرده اند. دو بخش نظامی هم در این گورستان هست. از سال 1914 تا 1918 افسرانی که در جنگ کشته شده اند به این خاطر که انگلیس در محاصره دریایی بوده، همین جا دفن شده اند. از سال 1939 تا 1945 هم باز کشته شدگان جنگ در همین باغ دفن شده اند. در اولین شماره سالنامه ایران عکسهایی از این گورستان هست. کشته شده ها هم فقط انگلیسی نیستند. سربازان هندی و عراقی هم در این گورستان هستند.
الان سفارت آلمان در تهران، باغ بزرگ و مفصلی در اختیار دارد که اصلاً قابل قبول نیست. سفارت فرانسه و ایتالیا هم در «کامرانیه» باغهای بزرگی در اختیار دارند. سفارت شوروی سابق هم هست در زرگنده که اتفاقاً در آن هم ساختمان سازی شده؛ یعنی همان ایرادی که ما به انگلیسی ها می گیریم در باغ قلهک. البته آنها آن موقع، به دربار پهلوی دوم خبر دادند. ساواک، تلفنهای وابستگان به سفارت را شنود می کرد، آنها هم از دربار اجازه گرفتند تا یک ساختمان 6 طبقه در خود سفارت بزنند و همه کارکنان را در آنجا اسکان بدهند. این ساختمان الان هم هست.
این را که می گویم با دقت گوش کنید. فردا دیگر «خسرو معتضد» نیست که بشود هر چیزی به او گفت، یک وکیل، همه این اسناد را می برد می گذارد روی میز داوری در دیوان لاهه، آن وقت اگر رفتار ما منطبق بر حقوق بین الملل نباشد، ما را محکوم می کنند. مگر پیش از این، بارها ما را محکوم نکرده اند. باید از راهش وارد بشویم. راهش را من برایتان توضیح می دهم.
* بفرمایید!
** در زمان رضا شاه، نشر اسکناس دست انگلیسی ها بود. از زمان ناصرالدین شاه، تمام اسکناسهایی که در ایران چاپ می شد، دست اینها بود. دولت ایران، قانونی را در مجلس گذراند و وزارت دارایی را مکلف کرد تا نشر اسکناس را برعهده بگیرد. انگلیسی ها قبول نمی کردند، دولت ایران دلیل آورد. وزارت دارایی گفت، سلسله قاجار عوض شده، اما هنوز عکس ناصرالدین شاه روی اسکناسهاست. نه عکس مظفرالدین شاه، نه عکس محمد علی شاه، هیچ کدام چاپ نشده بود، آن هم به خاطر صرفه جویی. دولت وقت دلیل آورد که شاه ایران کس دیگری است آن وقت شما دارید عکس ناصرالدین شاه را چاپ می کنید و این قابل قبول نیست. با این ترفند، نشر اسکناس، در اختیار خود ایران قرار گرفت. دولت 200 هزار تومان غرامت داد و ماجرا فیصله یافت.
در اواخر دوره قاجاریه هواپیماهای انگلیسی از تمام سواحل جنوب عبور می کردند و به هند می رفتند. باز هم دولت وقت ایران دلیل آورد که آقا! وقتی شما در جنوب این اجازه را داری، روسیه هم در شمال همین اجازه را می خواهد. روسها می گویند چرا نباید طیاره های ما از سواحل شمالی شما پرواز کند؟ با این ادله، خطوط هوایی انگلستان منتقل شد به آن سوی خلیج فارس.
در زمان رضاشاه، مدارس خارجی در ایران فراوان بودند و مذهب کاتولیک و پروتستان را تبلیغ می کردند. مدرسه ژاندارک، مدرسه سن لویی، کالج آمریکایی و... دولت ایران باز قانونی در مجلس گذراند و وجود مدارس خارجی به آن شکل را ممنوع کرد و مدارس خارجی جمع شدند.
تمام ایران تحت خطوط تلگراف انگلیسی ها بود. همه جا سیم تلگراف کشیده بودند. این را هم مجلس مخالفت کرد و برچیده شد. گفتند حالا دیگر ما خودمان تلگراف داریم، تلگراف انگلیسی ها را نمی خواهیم.
الان شهرداری می گوید درختها در باغ قلهک قطع شده اند. شنیدم برآورد شده که طبق قوانین تا 500 میلیون تومان می شود این ها را جریمه کرد. شهرداری باید در دادگستری، در محاکم حقوقی، این را دنبال کند و به نتیجه برساند. این راهی است که قانون پیش پای ما می گذارد.
علاوه بر این، شورای شهر باید قانونی مصوب کند و بفرستد به وزارت کشور و بگوید که آقا! ما این باغ را لازم داریم. تهران چیزی که کم دارد فضای سبز عمومی است. این باغ را می خواهیم تبدیل کنیم به فضای سبز عمومی. نه اینکه می خواهیم پاساژ بسازیم یا چیز دیگر که در آن صورت، زمینش ارزش پیدا می کند. شورای شهر باید بگوید اینجا را می خواهیم تا پارک درست کنیم و مردم خودمان از آن استفاده ببرند. اصلاً یک کارشناس از لندن بیاید و زمین را ارزش گذاری کند. این روشی است که مو لای درزش نمی رود. همین را مقاله کنید و بدهید به مطبوعات انگلیس. آن وقت خود مردم انگلیس به دولتی ها فشار می آورند که بابا این باغ را به مردم ایران برگردانید.
پس چی شد؟ شورای شهر باید مصوبه ای داشته باشد که آقا ! طبق نقشه های شهر، اینجا را برای فضای سبز نیاز داریم. بعد مصوبه اش را بفرستد به وزارت کشور تا آنجا با هماهنگی وزارت خارجه، این باغ از دست انگلیسی ها خارج شود.یک راه دیگر هم وجود دارد و آن اینکه این بار مجلس قانونی را وضع کند با این محتوا که محدوده سفارت هر کشور در تهران، باید به همان اندازه ای باشد که سفارت ما در آن کشور وسعت دارد. هر چقدر آنها به ما زمین داده اند، ما هم به آنها زمین می دهیم. آن وقت انگلیسی ها راحت باید باغ قلهک را به ما برگردانند. البته این کار مسیری طولانی دارد و حقوقدانها باید درباره اش مطالعه کنند، اما به هر حال شدنی و انجام پذیر است. آن وقت هم ما باغ قلهک را پس گرفته ایم و هم وجهه ملت ایران به عنوان یک ملت قانون مدار حفظ خواهد شد.
من هم به عنوان یک تاریخدان بدم نمی آید فشاری به انگلیسی ها وارد کنیم، اما هر چیزی راهی دارد. این را فراموش نکنیم.

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • قلهک IR ۱۳:۲۶ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۶
    1 0
    پيشنهادهاي اقاي معتضدرارسانه اي کنيد تا شايد اقاياني که اقازاده هايشان دربريتانيا مشغول خوش گذراني هستند فکري براي برگرداندن اين قلهک مادر مرده بکنند گو اينکه چشممان اب نميخورد مسئول دلسوزي يافت شود اما انم ارزوست