جذابیت این هنر به گونهای است که در هر گروه سنی و جنسیتی در همه دوران، طرفداران خودش را داشته و دارد، در همین راستا بسیاری از مسؤولان وقت برای برنامهریزی و سر و سامان دادن آن دست به اقدامهای زیادی زدهاند.
راهاندازی دانشگاهها و آموزشگاههای هنر برای جذب این علاقهمندان یکی از راهکارهای منطقی در گام نخست به نظر میرسید، اما به راستی چرا پس از گذشت چند دهه از تشکیل آموزشگاههای آکادمیک، هنوز بسیاری از هنرمندان خطه خراسان برای ساخت آثارشان به پایتخت متوسل میشوند و با توجه به بعد مسافت و افزایش هزینهها، مجبورند برای تکمیل نیروهای پروژه از هنرجویان یا دانش آموختگان رشتههای مرتبط با سینما بهره نبرند. به راستی خروجی این همه دانشجو و هنرجوی هنر در استانمان در کجا دیده میشود.
فراهم آوردی تجربه
جواد علیزاده، سینماگر شهرمان در این خصوص میگوید: به نظر من سینما یک کار عملی است. بخشی مباحث هنری است، اما به راستی بهترین فیلمسازان ما افرادی هستند که دستیاری کردند و عملی کار کردند. برای مثال بعد از انقلاب، حاتمی کیا و قبل از انقلاب، کیمیایی فیلمسازانی بودند که با فیلم ساختن، فیلمساز شدند.
از طرفی به اعتقاد من، مشکل اساسی برمیگردد به آموزش، البته خوشبختانه مدیریت جدید انجمن سینمای جوان کشور به سمت عملی کارکردن هنرجوها گام برمیدارد.
این نویسنده و کارگردان سینما در ادامه میافزاید: در حال حاضر در کلاسهای آموزش انجمن سینمای مشهد در ترمهای مختلف، مباحث عملی، ساخت فیلمهای مستند، داستانی و... مطرح میشود.
به هر حال هر رشته نیاز به کار عملی دارد، از طرفی یک مشکل دیگر در این راستا گرفتن مجوز توسط افراد غیرمرتبط با رشته سینماست و بسیاری از این افراد که دارای آموزشگاههای هنری هستند، اصلاً مرتبط با رشته سینما نیستند. تدریس تئوری در سرکلاسها به وسیله کارشناسان یا کارشناسان ارشد سبب فیلمساز شدن یک فرد نمیشود و باید از دانشجو یا هنرجویان کار عملی خواست. این روزها آوردن تحقیقات و مقاله هم از اینترنت هم بسیار راحت شده است.
این دانش آموخته رشته سینما تصریح میکند: اگرچه فیلم ساختن مستلزم هزینه است، اما من خودم سعی کردهام هنرجویان به عنوان کار کلاسی با هم به ساخت یک فیلم کوتاه تشویق شوند و هر کدام در یک جایگاه قرار گیرند و تجربههای مختلف را در ساخت یک فیلم کسب کنند و هزینههای دو تا سه میلیونی یک فیلم را بین خودشان تقسیم میکنند.
وی معتقد است، همه دانستههایش برمیگردد به آن دورانی که فیلمسازی را به صورت تجربی با دستیار کارگردانی سیروس الوند، جواد شمقدری، سعید سهیلی، مسعود جعفری جوزانی، بهروز افخمی و... آموخته است.
احمدرضا کرمی، فیلمساز نیز در همین راستا میگوید: به نظر من فضای فیلمسازی در بستر جامعه جدی نیست. به طور طبیعی آدمهایی که وارد این عرصه میشوند، این فضا را خیلی جدی نمیگیرند.
به دلیل نوع کارم که تدریس هم دارم، با هنرجویان زیادی سر و کار دارم ابتدا به دلیل علاقهای که دارند، اما وقتی وارد این فضا میشوند، چون فضا جدی نیست، معمولاً خروجیهای تأثیرگذاری هم در این فضا نداریم. این سینماگر خاطرنشان میسازد: متأسفانه فضای فیلمسازی بلند و حرفهای کشور در پایتخت متمرکز شده است و معمولاً افرادی که به صورت حرفهای میخواهند در این رشته کار کنند، به جایی میرسند که فضای شهرمان پاسخگوی تلاش آنها نیست و به تهران مهاجرت میکنند.
از طرفی در نگاه اول، هنر سینما یک پدیده بسیار سهل به نظر میرسد، در واقع پس از دیدن یک فیلم، این هنر بسیار راحت و آسان حس میشود، اما در سایر هنرها نقاشی، خوشنویسی، موسیقی و... همه احساس میکنند، پس از سالها به این جایگاه و خلق اثر رسیده است، اما در سینما این حس و باور متأسفانه بین مردم وجود ندارد.
وی درخصوص مشکلات آموزش این هنر در آموزشگاههای شهرمان تصریح میکند: به اعتقاد من، در آموزشگاهها به آموزش اصولی نرسیدهایم تا انتقال آموزش را صحیح القا کنیم. چقدر برای سرفصلهای جدید در بخش عملی تلاش میکنیم. از طرفی هنرجویان جدید، افکاری دارند که برخی از این افکار یادآور دهه 40 تا 50 است و حتی گاه سوژههایی را انتخاب میکنند که تعجب ما را برمیانگیزند.
در واقع هنرمند فیلمساز با ساخت فیلمش، دیدگاهش را نسبت به جهان نشان میدهد و امروزه باید هنرجویان ما به یک هویت دیدگاه ثابت نسبت به جهان اطرافشان برسند.
این مدرس سینما تأکید میکند: در زمینه نوع نگاه و آشنایی به مقوله سینما در این بخش ضعف داریم و هنرجویان ما هنوز مشکل عدم شناخت نسبت به سینما را دارند.
امیر اطهر سهیلی سینماگر نیز معتقد است نحوه آموزش اشتباه است که امروزه خروجی خوبی از دانشگاهها یا آموزشگاههای هنری نداریم. سالانه بیش از یک هزار هنرجو وارد بخش آموزش دانشگاه فرهنگ و هنر، مؤسسهها و آموزشگاههای هنری که در حال حاضر در مشهد وجود دارند، میشوند، اما به راستی به اندازه تعداد انگشتان دست، نیرو فقط در مشهد سراغ دارم، یعنی زمانی که بخواهم کاری را بسازم، یا باید خودم نیرو تربیت کنم ویا از تهران بیاورم.
این سینماگر جوان شهرمان در ادامه تأکید میکند که متأسفانه هیچ مسؤولی پیگیر عملکرد آموزشگاههای شهرمان نیست و باید بررسی کرد که از سال 1380 چند نفر سینماگر حرفهای در این شهر پس از گذراندن این دورهها، وارد فضای جدی و حرفهای سینما شدهاند؟!
چرا مسؤولان از آموزشگاهها و مؤسسههای سینمایی نمیخواهند که خروجی کارشان را معرفی کنند. به نظرم رسانهها هم به لحاظ نقد این موضوع کم کارند. البته انجمن سینمای جوان سعی دارد که گامهای خوبی بردارد. به هر حال پس از گذشت یک دهه سرفصلهای آموزش عوض میشود، شیوه آموزش جدید وارد میشود.
به هر حال صرف آنکه یک مدرس با تحصیلات آکادمیک، دکترای سینما تدریس کند، یک هنرجو فیلمساز خوبی نخواهد شد. فقط تئوریسین میشود و امروزه باید به شیوه کارگاهی کارکرد و باید تجربهها را به هنرجویان انتقال داد.
نظر شما