آیت الله حائری شیرازی نه شخصیتی تازه وارد به عرصه خبرگان است و نه کسی است که بشود گفت میخواهد نان سوابق انقلابی و علمی و دینی اش را بخورد. چهره شناخته شده با پیشینه ای روشن است که در هر برهه ای از تاریخ انقلاب با مواضع محکم و اصولی خود جای حرف و حدیث و یا تأویل و تفسیر برای کسی باقی نگذاشته است. «گزارش از شخص»امروز به شخصیت آیت الله و برش هایی از زندگی سیاسی و علمی وی می پردازد.
آخوند را نمی توانند اخراج کنند
همان طور که از شهرتش پیداست، در شیراز متولد میشود. پدرش مدتها ساکن کربلا بوده ، در آنجا تحصیل کرده و سپس به دلیل بیماری و با حکمی از «میرزای شیرازی» معروف، به شیراز میآید و با تدریس و سپس ازدواج در آنجا ماندگار میشود.
آیت الله حائری شیرازی ، تحصیلات را تا دبیرستان در مدارس عادی ادامه میدهد.از همان اول عشق مطالعه و کتاب است . از ناسخ التواریخ که در نوجوانی از شدت مطالعه آن را ورق ورق میکند تا کتاب «شمسه و قهقهه» و بعدها نشریاتی چون تهران مصور و ایران باستان و البته کتابهای علمی و حتی جنگی. به همه اینها اضافه کنید آثار نویسندگانی چون «موریس مترلینگ» را که خود وی معتقد است زمینههای خوبی برای خدا شناسی در آنها پیدا کرده است. با این همه و به عنوان یک عالم هیچ گاه کتاب نگه نمی دارد و خیلی هم متکی به نت برداری و کتاب و این جور حرفها نیست . در یک مصاحبه میگوید:«...ثروتی که روحانیون باقی میگذارند، کتاب است که من آن را هم ندارم...».
دیپلمش را که میگیرد، از پیوستن به دانشگاه یا ارتش نا امید میشود. تا پیش از آن همه اصرارها برای اینکه«بیا آخوند بشو» را رد کرده است، اما حساب میکند اگر به دانشگاه برود ، اخراجش میکنند. پس آخوند میشود، چون حوزه تنها جایی است که رژیم آن دوره نمی تواند اخراجش کند.
از طلبگی تا امامت جمعه و مجلس خبرگان
با تمام کردن درسهای سطح به قم مهاجرت میکند و مکاسب و کفایه میخواند و شاگرد آیت الله بروجردی و سپس امام خمینی(ره) میشود و پای درس آیت الله داماد، اراکی و ... مینشیند و در نهایت میشود آیت الله حائری شیرازی. اولین تدریسهایش در مسجد شمشیرگرهای شیراز است و از سال 1350 هم در مدرسه حقانی.
با تبعید امام(ره) به ترکیه مبارزات آشکارش علیه رژیم آغاز میشود . فعالیتها در مسجد شمشیرگرها به تعقیب و دستگیری و زندانی شدنش میانجامد و بعدها هم به فومن تبعید میشود. پس از انقلاب در دانشکده الهیات تدریس میکند . با تسخیر لانه جاسوسی مدتی برای دانشجویان مستقر در سفارت آمریکا اصول و عقاید و تفسیر قرآن میگوید. سپس نماینده مردم شیراز دراولین دوره مجلس شورای اسلامی میشود . با شهادت آیت الله دستغیب از طرف امام(ره) به سمت امامت جمعه انتخاب میشود. انتخابی که برخی از خاندان دستغیب و جریانی که بعدها به جمع آدم های «مساله دار با نظام» میپیوندند، با آن مخالفند و سر همین قضیه ماجراها و بلواهایی را راه میاندازند . اما امام(ره) در میان افراد مدعی خاندان دستغیب، کسی را صاحب صلاحیت نمی داند. مخالفتهای دستغیبها با حائری شیرازی تا سالها و حتی زمان استعفا ادامه پیدا میکند.
... و دوران فتنه
بارزترین نقش آفرینی چند ساله اخیرش را میتوان در دوران فتنه دید، جایی که با وجود سکوت بسیاری از خواص ،به میر حسین موسوی و کروبی نامه مینویسد: «...دعوت مردم برای آمدن به خیابانها ،میوه ایست که در دامن آمریکا و اسراییل افتاده است...» نامهای که البته هیچ پاسخی برای آن دریافت نمی کند.
نامه به رهبر انقلاب پس از سخنان ایشان در نماز جمعه نیز از جمله نامههای فراموش نشدنی اوست: «...مسأله ، مسأله گرفتن آتش در دست است و این ایام آخرالزمان است که ایمان در دل نگه داشتن از آتش در دست نگه داشتن سختتر است...».
نامههایش به افراد و شخصیتهای مختلف نشان از این داشت که هیچ گاه در بیان واقعیتها اهل مسامحه نیست، اما چه درسخنرانیها، نامهها و چه در مصاحبههایش هرگز پا را از دایره اصول و اخلاق فراتر نگذاشت و دست به تخریب شخصیت و سیاه نماییهای رایج در باره مخالفانش نزد.
اینک انصراف!
مثل همه نامهها، موضعگیری و سخنرانیهایش، در متن بیانیه انصراف بدون تاختن به کسی و گلایه کردنهای مرسوم، نوشت: «میخواستم در مجلس خبرگان آینده حضور داشته باشم که برای حوزه انتخابیه تهران ثبت نام کردم تا آرای مرکز کشور پشتوانه کار بزرگی که میخواهم انجام دهم، باشد، ولی «جامعتین» تعهداتی به دیگران داشتند و غیر از مرکز تهران هم برای منظور حقیر مناسب نبود و از طرف دیگر مستقل وارد صحنه انتخابات شدن، ایهام مقابله با استخوانداران در حرکت انقلابی و اسلامی ما و پیوستن به دیگران را در پی داشت…»
نظر شما