وابستگی انرژی ایالات متحده و متحدان اصلی آن اروپا و آسیای شرقی به انرژی خاورمیانه منطقی استراتژیک برای دخالت آمریکا در منطقه بود. اکنون ، به نظر می‌رسد که تحت نظر دونالد ترامپ در حال تغییر است.

ترامپ و رد یک عنصر اساسی استراتژی امنیت ملی ایالات متحده

به گزارش خبرنگار بین الملل قدس آنلاین؛ وابستگی انرژی ایالات متحده و متحدان اصلی آن در اروپا و آسیای شرقی به انرژی خاورمیانه، همواره منطق استراتژیک دخالت آمریکا در این منطقه بوده است. اما این استراتژی در حال حاضر و با حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید در حال تغییر است.

در حالی که کشورهای جهان از احتمال افزایش تنش‌ها بین ایران و ایالات متحده در شگفتی به سر می برند و درصدد تحلیل اقدام بعدی از سوی هریک از دو طرف هستند، به نظر می رسد بخش مهمی از اظهارت دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا تا حد بسیاری مورد توجه قرار نگرفته است.

روزی که ترامپ بعد از حملات موشکی ایران به پایگاه عین الاسد در خاک عراق در مقابل دوربین ‌های تلویزیونی قرار گرفت و تلاش کرد با اشاره به گذشته ایران از اعمال تحریم های جدید علیه این کشور سخن بگوید به نکات مهمی اشاره کرد که به زعم برخی کارشناسان نشان از چشم پوشی او  از یکی از عناصر اساسی استراتژی امنیت ملی ایالات متحده حکایت داشت.

چهل سال پیش، رئیس جمهور وقت آمریکا، جیمی کارتر متعهد شد که ایالات متحده آمریکا باید وظیفه تضمین جریان آزاد انرژی از منطقه خلیج فارس به سایر نقاط جهان را برعهده بگیرد. وی در سخنرانی وضعیت کشور(سخنرانی سالانه) خود در کنگره، اظهار داشت که بی ثباتی در منطقه خاورمیانه"تلاش های جمعی برای برطرف کردن تهدیدات جدید برای امنیت در خلیج فارس و جنوب غربی آسیا" را می طلبد. این مهم نیازمند مشارکت همه کسانی است که به نفت خاورمیانه متکی هستند و نگران صلح و ثبات جهانی و خواستار مشورت و همکاری نزدیک با کشورهایی در منطقه هستند که ممکن است مورد تهدید واقع شوند.

کارتر افزود: برآورده کردن این چالش موجب اراده ملی، خرد سیاسی و دیپلماتیک ، فداکاری اقتصادی و البته توانایی نظامی آمریکا خواهد شد. ما باید از بهترین ها برای حفظ امنیت این منطقه مهم استفاده کنیم. بگذارید موضع ما کاملاً واضح باشد: تلاش هر نیروی خارجی برای به دست آوردن کنترل منطقه خلیج فارس ، حمله ای به منافع حیاتی ایالات متحده آمریکا تلقی می شود و چنین حمله ای با هر وسیله ضروری دفع خواهد شد.

رونالد ریگان جانشین کارتر در ماه اکتبر ۱۹۸۱ به عنوان رئیس جمهور ،خواسته کارتر را تحت عنوان «دکترین کارتر» سر لوحه سیاست خارجی کشورش قرار داد که به موجب آن حفظ ثبات داخلی دولت های منطقه و همچنین دفاع از آنها در برابر هرگونه حمله خارجی، به منزله منافع ملی اصلی ایالات متحده قلمداد شد.

درواقع وابستگی انرژی ایالات متحده و متحدان اصلی آن اروپا و آسیای شرقی به انرژی خاورمیانه، منطق استراتژیک برای دخالت آمریکا در این منطقه بود. همچنین دکترین کارتر انگیزه استراتژیک آمریکا برای ایجاد و پایه گذاری یک نیروی واکنش سریع و سپس فرماندهی کل در منطقه خاورمیانه موسوم به به فرماندهی مرکزی یا همان سنتکام نیز محسوب می‌شد.

بلافاصله پس از انتخابات دونالد ترامپ در نوامبر سال ۲۰۱۶ پرسش هایی مبنی بر اینکه آیا رئیس جمهور چهل و پنجم ایالات متحده، با توجه به تغییر در تولید انرژی طی یک دهه گذشته، می خواهد یا می تواند منطق استراتژیک تعهد آمریکا به خاورمیانه را زیر سؤال ببرد.

باید خاطرنشان کرد که اگر نفت شیل، میتوانست ایالات متحده را در دستیابی به خودکفایی در زمینه انرژی یاری کند ، می توانست تغییر اساسی در سیاست خارجی آمریکا ایجاد کند. و موجب تغییر گسترده و عظیمی در دکترین کارتر که ایالات متحده را متعهد به دفاع از کشورهای خلیج فارس می کند، ایجاد کند.

این در حالی است که نفت یک کالا جهانی محسوب می شود، و سهم نامتناسب از قدرت نظامی ایالات متحده در خاورمیانه بهکشورهای خلیج فارس این اطمینان را میدهد که  می‌توانند نفت شان را به کشورهایی مثل چین و هند بفروشند.

اظهارات ترامپ در ۸ ژانویه سال ۲۰۲۰ ، حاوی نکات مهم ذیل است:

در طول سه سال گذشته ، تحت رهبری من ، اقتصاد ما از گذشته قوی تر است و آمریکا به استقلال انرژی دست یافته است. این دستاوردهای تاریخی اولویت های استراتژیک ما را تغییر داده است. این دستاوردهایی است که هیچ کس فکر نمی کرد ممکن باشد. و گزینه های موجود در خاورمیانه در دسترس قرار گرفت. اکنون ما تولید کننده برتر نفت و گاز طبیعی در هر نقطه از جهان هستیم. ما مستقل هستیم و نیازی به نفت خاورمیانه نداریم.

به نظر می رسد، که این جملات ترامپ درواقع در رد دکترین کارتر اعلام شده است. درواقع باید گفت در اینکه رئیس جمهور آمریکا فرضیه کارتر را در رابطه با میزان اهمیت خاورمیانه برای امنیت ملی ایالات متحده همچون اهمیت میهن(آمریکا)  نپذیرفته است شکی نیست؛ در عوض ، به نظر می رسد  خاورمیانه برای ترامپ که تغییر  برنامه اقتصادیش منجر به تغییر مجدد اولویت های استراتژیک آمریکا می شود، بسیار کم اهمیت تلقی خواهد شد.

علاوه بر این ، توجه به آن بخشی از سخنان وی مبنی بر تقسیم بار خاورمیانه بین آمریکا و اعضای ناتو که تحت عنوان «حضور بیشتر ناتو» از آن یاد شد،نشان از اصرار و فشار ترامپ بر متحدان ایالات متحده  دارد که همچنان به استفاده از انرژی خاورمیانه وابسته هستند.

باید گفت که ترامپ در مورد حفاظت از منابع خاورمیانه کشورهای ناتو را متعهد به تحمل بار و هزینه های بیشتر برای توسعه و پایداری امنیت خاورمیانه میداند - یا همانطور که در  ساختار دیگر پیشنهاد کرده، متحدان آمریکایی باید برای خرید بیشتر انرژی شان دوباره روی به سمت نفتی که در آمریکای شمالی تولید می‌شود، بیاورند.

این سخنان ترامپ را باید به منزله بیانیه‌ای قلمداد کرد که از تریبون کاخ سفید اعلام شده است و گرچه اظهارنظرها، حتی اظهارات رئیس جمهور آمریکا، حاکی از مقصود احتمالی وی است، اما آزمون واقعی زمانی شروع می شود که این گفته‌ها به مفاهیم و قابلیت ها منتقل می شود و از طریق برنامه ها و درخواست های بودجه شکل عملی به خود می‌گیرد.

علاوه بر این ، درجه بالای بی تحرکی در سیستم امنیت ملی آمریکا بدان معنی است که حتی اگر این یک تغییر استراتژیک پایدار در ذهن رئیس جمهور و تیم امنیت ملی وی باشد ، سالها طول می کشد تا بتواند خود را در چگونگی استقرار آمریکا در سراسر دنیا نشان دهد.

از این گذشته از  زمان اعلامیه کارتر در کاپیتول هیل تا زمان ایجاد سنتکام نزدیک به ۳ سال طول کشید.

با این وجود نباید از اهمیت سخنان ترامپ در این رابطه غافل شد چرا که به نظر می رسد سخنان اخیر ترامپ مهر باطلب بر دکترین کارتر بوده است.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.