دفاع از مقدسات و پاسداری از اماکن مذهبی، موضوعی نیست که تنها در روزگار ما اتفاق افتاده باشد؛ مردم هر عصر و هر مکانی برای دفاع از باورها و نیز حریمی که مقدس می‌دانند، از جان مایه می‌گذارند.

صحرای «الندشت»؛ مدفن مدافعان حرم رضوی

اگر در دوران ما، رادمردانی پیدا شدند که برای دفاع از حرم مقدس حضرت زینب(س) از جانشان مایه بگذارند، با ورق زدن صفحات تاریخ می‌توانیم نمونه‌هایی را بیابیم که صدها سال پیش، چنین کرده‌اند و افتخارآفرینی و شجاعت آن‌ها، هنوز هم اشک را بر گونه روان می‌کند. برای یافتن مدافعان حرم لازم نیست خیلی از مشهد دور شویم. چندی پیش و در صفحه نخست رواق، از محمدحسین تبادکانی و شجاعت‌های او در راه حراست از حریم رضوی گفتم و امروز برای شما خوانندگان گرامی درباره واقعه‌ای خواهم گفت که شاید تاکنون گزارشی درباره آن نشنیده باشید؛ دفاعی جانانه در برابر مهاجمان به شهر و حریم رضوی که حدود ۳۰۰ سال پیش با نثار ۴ هزار شهید رقم خورد؛ با ما همراه باشید.

درباره صحرای الندشت

شاید وقتی نام الندشت به میان می‌آید، همه شما به یاد میدانی در خیابان کوهسنگی فعلی یا در حد خیلی بالا، باغ مصفای حاشیه آن می‌افتید، اما بد نیست بدانید محدوده اراضی الندشت یا به قول متون قدیمی «علمدشت»، بسیار وسیع‌تر از اندازه فعلی آن بود؛ فقط کافی است خبر داشته باشید که بیمارستان امام رضا(ع) را روی اراضی الندشت ساخته‌اند تا درک کنید محدوده اراضی آن تا چه اندازه بوده‌ است. این منطقه، ۳۰۰ سال پیش و در دوران هرج و مرج پس از سقوط صفویه، یکی از مهم‌ترین مناطق زراعت و تولید محصولات کشاورزی در اطراف مشهد محسوب می‌شد. شاید به همین دلیل باشد که برخی منابع قدیمی تاریخی از آن با عنوان «صحرای الندشت» یاد کرده‌اند. اراضی الندشت در آن زمان، بیرون از منطقه شهری مشهد بود و برای رسیدن به آن، زارعانی که در مشهد سکونت داشتند باید از دروازه «دستگرد» که احتمالاً بعدها دروازه ارگ نامیده شد، عبور می‌کردند.

مقدمه رویداد

ماجرای صحرای الندشت در سال ۱۱۰۷ش. ۲۹۳ سال پیش اتفاق افتاد؛ زمانی که به مردم مشهد خبر رسید راهزنان و یاغیانی که شهرهای مختلف خراسان را دستخوش غارت قرار داده‌اند و به هیچ اعتقادی پایبند نیستند، به شهر آن‌ها نزدیک می‌شوند. شایعه‌هایی به گوش می‌رسید که مهاجمان قصد دارند حرمت حریم حرم را بشکنند و با کشتاری وسیع، مشهد را به قتلگاهی مهیب مبدل سازند. سردارانی مانند نادرقلی افشار و نادرشاه بعدی، به دلیل اشتغال و درگیری شدید در غرب ایران، نمی‌توانستند خود را به مشهد برسانند و از آن دفاع کنند. خاطره کشتار و غارتی که ازبکان در سال ۹۹۷ق. در مشهد رقم زده ‌بودند، دوباره در ذهن مردم شهر زنده شد. دو راه برای مردم مشهد وجود داشت؛ تسلیم شدن و تحمل ننگ ستم‌پذیری و شاهد غارت حرم رضوی بودن یا پایداری و جانبازی در راه شهر امام رضا(ع).

تصمیم به دفاع

محمدکاظم مروی، نویسنده کتاب «عالم‌آرای نادری» که خود از شاهدان این واقعه و ساکنان آن روزگار شهر مشهد بوده‌ است، به جلسه‌ای اشاره می‌کند که بزرگان شهر برای تصمیم‌گیری در مسجد گوهرشاد برگزار کردند. ریاست این جلسه برعهده باباکریم «بابای ارض اقدس» بود. در همین جلسه بزرگان مشهد مرگ را به ننگ تسلیم در برابر مهاجمان ترجیح دادند. ماه محرم بود و مدافعان با تأسی به سالار شهیدان مردانه تصمیم گرفتند در راه دفاع از حریم رضوی از هیچ جانبازی و رشادتی کوتاهی نکنند. جارچی‌ها موضوع دفاع از مشهد را در شهر منتشر کردند و همه مردانی که می‌توانستند سلاح به دست بگیرند، به میدان آمدند و داوطلب شدند. ارتش حرفه‌ای در کار نبود؛ این تجمع را باید یک بسیج تمام عیار دفاعی بدانیم.

مردانه جنگیدن، مردانه مردن

طولی نکشید که دشمن به پشت دروازه‌ جنوبی رسید؛ یعنی دروازه دستگرد. مدافعان در ابتدای کار به قلعه‌بانی پرداختند، اما ناآگاهی از فنون نظامی و حملات پیاپی دشمن، هر لحظه این احتمال را که ممکن است دروازه‌های شهر گشوده شود، بیشتر می‌کرد. بنابراین مدافعان تصمیمی سخت اما شجاعانه گرفتند؛ نبرد با دشمن، بیرون از دروازه‌های شهر. در بامداد یکی از روزهای مرداد سال ۱۱۰۷، هزاران نفر از مدافعان حرم رضوی فریادزنان از دروازه بیرون رفتند و نبردی سخت آغاز شد. مهاجمان هر چه کردند نتوانستند خود را به دروازه برسانند و خطر از دیوارهای شهر دور شد اما مدافعان بهای سنگینی بابت آن پرداختند. محمدکاظم مروی می‌نویسد: «اگر دروب (درهای) شهر گشاده می‌شد، جماعت طاغیان متعاقب داخل می‌شدند. در آن روز قریب چهار هزارکس به قتل رسیده‌ بودند و معدودی که بعداً توانستند داخل قلعه شوند، مجروح و زخم‌دار بودند». تلفات بسیار سنگین بود؛ یعنی به نسبت نیروهای مهاجم، مدافعان بیشتر آسیب دیدند؛ دلیل آن هم تجهیزات نظامی دشمن و آگاهی آن‌ها از فنون نظامی بود. مهاجمان که رؤیای اشغال مشهد را بر باد رفته می‌دیدند، دست به جنایت دیگری زدند؛ آن‌ها به سراغ معدود زخمی‌هایی رفتند که در کنار مزارع و نهرهای کشاورزی روی زمین افتاده بودند؛ همه آن مجروحان به دست دشمنان با وحشیانه‌ترین شکل ممکن شهید شدند. با این حال، دشمن عقب نشست و شهر و حرم از تعرض مصون ماند.

مرثیه دفن شهدا

با دور شدن دشمن، مردم شهر به کار دفن شهدا پرداختند. گزارش محمدکاظم مروی بسیار غم‌انگیز است: «مُحرّف(نویسنده) این حروف در آن اوان در مدرسه دودر در خدمت علامه فهامی نتیجه‌السادات سیدشمس‌الدین مازندرانی به مکتب می‌رفت و آن سید عظیم‌الشأن خیرخواه بود. بعد از مراجعه طاغیان، روز دیگر موازی بیست نفر عمله بیل‌دار را به قرار دویست دینار تبریزی اُجرت داده و ده نفر از اطفالی که در خدمت آن به درس و مشق مشغول بودیم، در آن روز به خدمت گرفته، خارج قلعه بیل‌داران زمین را حفر می‌نمودند و اجساد کشتگان را در آن میان جمع نموده، چند کوزه آب بر سر مقتولین می‌ریختند و بعد از آن بر ایشان نماز می‌نمود و خاک بالای آن ریخته، دفن می‌نمودند و جمعی دیگر از علما به همین امر اشتغال داشتند». مراسم دفن شهدا چند روزی ادامه داشت و الندشت میزبان پیکر ۴ هزار شهیدی شد که مردانه جنگیدند تا شهر مشهد و حرم رضوی به دست دشمن نیفتد. اینکه مزار آن‌ها کجاست، نمی‌دانیم؛ اما یادشان را باید در خاطر زنده نگه داشت و به روح پرفتوح آن‌ها درود فرستاد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.