«اقتصاد مدرن که تا جلو درِ حرم پیش رفته است، بخش بزرگی از شهر را از اقتصاد زیارت منفک می‌کند؛ هیچ شهری در ایران به اندازه مشهد دچار این دوگانگی شخصیتی پس از دولت مدرن نیست به گونه‌ای که در یک کالبد، دو شهر با هم زندگی کنند؛ یک شهر، زائرپذیرِ مبتنی بر اقتصاد زیارت با رشد ارگانیک و شهر دیگر، یک سازمان دولتی که از خزانه دولتی حقوق می‌گیرد».

تضعیف ویژگی حرم‌شهری در شتاب توسعه

این‌ها بخشی از صحبت‌های محسن اکبرزاده درباره «روایت شهرسازی مشهد» بود که در کارگاه مشهدشناسی با مخاطبان به اشتراک گذاشته شد. کارگاه چهارروزه مشهدشناسی با محوریت «شناخت شبکه مسائل جامع مشهد» به همت اندیشکده مسئله مؤسسه فرهنگی قدس برگزار شد. محسن اکبرزاده، دکترای شهرساز و معمار در این کارگاه با اشاره به روند شکل‌گیری شهر مشهد به عنوان یک شهر زیارتی گفت: شهر زیارتی، مبتنی بر رفتاری به نام «زیارت» به وجود می‌آید و هیچ یک از مؤلفه‌های حرم مطهر، مردم یا اقلیم، به تنهایی سازنده شهر نیستند...

شهر زیارتی شامل افرادی است که بلندمدت در شهر می‌مانند تا به کسانی که کمتر می‌مانند، خدمات بدهند بنابراین زیارت در تاریخ خود، نسبت واضح و مسلمی با مجاورت دارد. وی افزود: اقامت زائر در مشهد چه بلندمدت و چه کوتاه‌مدت، بالطبع همچون مجاوران، ستاده‌ها و آورده‌هایی دارد از این رو می‌توان گفت هر زائری به محض حضور در مشهد، به مجاور تبدیل می‌شود (مجاور موقت) و مجاوران نیز در واقع زائران دائمی هستند چنان که نخستین لایه مجاوران اطراف حرم را کسانی شکل می‌دادند که برای ارائه خدمات به زائران در مشهد مقیم شده بودند.

اکبرزاده با تأکید بر اینکه زیارت را نمی‌توان گردشگری یا شاخه‌ای از آن دانست، تصریح کرد: در شهر گردشگری، رفتار «رفت» به سمت مرکز شهر، پرتعامل‌تر، پرهزینه‌تر و پردرآمدتر است اما رفتار «برگشت» سبک و کم تعامل است در حالی که در شهرهای زیارتی، عکس این رفتار را شاهد هستیم.

این شهرساز با بیان اینکه ویژگی مرکزگرایی شعاعی (محل تمرکز زائران) همراه با لایه‌ها و دوایر اطراف آن (محل تمرکز مجاوران)، ژنتیک عام یک شهر زیارتی را شکل می‌دهد، اضافه کرد: کسب‌وکارهای مستقر در شعاع‌ها بیشترین مواجهه با زائر را به ویژه در مسیر برگشت دارند و کسب‌وکارهای مستقر روی دوایر اطراف هسته مرکزی(پودها) که بیشتر در مقیاس محلی کار می‌کنند، با مجاوران سروکار دارند و با توجه به اینکه برای مجاوران شناخته شده هستند، نیاز به دیده شدن ندارند.

به گفته وی، این دو گروه کسب وکار، دو نوع رفتار و مواجهه متفاوت با مشتری دارند که دو نظام تبلیغی، جامعه‌شناسی، رفتاری و فرهنگی دارند و فهم عمومی اجتماعی از مشهد را دچار دوگانگی می‌کند (در نظام دسترسی و منظری نیز این اختلاف وجود دارد).

 شهر موجودی زنده است

اکبرزاده خاطرنشان کرد: حرم‌شهر، ژنوتیپ مشهد است. حرم‌شهر همچون یک موجود زنده، بنا به تقویم قمری، وضعیت اقلیمی، وضعیت اقتصادی اجتماعی مردم، کرونا و سایر متغیرهای محیطی، فنوتیپ‌ها و رفتارهای مختلفی را از خود بروز می‌دهد، ازاین‌رو در تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی برای آن، باید این متغیرها را مد نظر قرار داد نه اینکه مانند یک شیء با آن برخورد کرد.

وی با اشاره به اینکه میزان فهم ژنتیکی شهر، نوع تصمیمات درباره شهر ازجمله ترافیک تا کاربری اراضی را مشخص می‌کند، افزود: بر این اساس می‌شود گفت بزرگ‌ترین جرم و جفا در حق مشهد این است که گاهی مسئولان چشمشان را می‌بندند و بدون توجه به این فهم ژنتیکی تصمیم می‌گیرند که منجر به تغییر جریان اصلی زندگی در شهر و مهم‌ترین منشأ فساد می‌شود.

اقتصاد مدرن؛ بزرگ‌ترین مداخله آنتی‌ژنیک در شهر

اکبرزاده، توسعه‌های غربی و تا حدی جنوبی و شمالی مشهد را که گویا مستقل از جریان زیارت و هسته مرکزی شهر است، محصول یک اقتصاد مدرن دانست که مزیت‌هایش را در تعریف سرزمینی خود، از جای دیگری جز حرم و زیارت کسب می‌کند.

وی اظهار کرد: اصولاً در شهری که حیثیت و هویتش به امر زیارت برمی‌گردد، اقتصاد مدرن (وجود خزانه‌ای که به عده‌ای برای کارهایی که هیچ نسبتی با هویت شهر ندارد، حقوق می‌دهد)، بزرگ‌ترین مداخله آنتی‌ژنیک به شمار می‌رود؛ چراکه بخش بزرگی از شهر را به لحاظ حیات و ممات، از اقتصاد زیارت منفک می‌کند و این یعنی زیست‌بری در مشهد صرفه‌هایی دارد که ربطی به زیارت ندارد.

وی با انتقاد از اینکه اقتصاد غیرزیارتی امروز تا جلو درِ حرم پیش رفته است، یادآور شد: هیچ شهری در ایران به اندازه مشهد دچار این دوگانگی شخصیتی شکل‌گیری پس از دولت مدرن نیست؛ در واقع یک شهر را روی شهری دیگر کپی کرده‌ایم و در یک کالبد، دو موجود با هم زندگی می‌کنند! یک شهر، زائرپذیرِ مبتنی بر اقتصاد زیارت با رشد ارگانیک و شهر دیگر، یک سازمان دولتی که از خزانه دولتی حقوق می‌گیرد؛ نتیجه این می‌شود که شهر دوم می‌گوید کنسرت می‌خواهم، شهر اول می‌گوید وجود کنسرت در شهر زیارتی به دور از ادب است.

پس‌لرزه‌های توسعه پرشتاب

اکبرزاده درباره شتاب توسعه شهری نیز گفت: تصمیمات درباره توسعه و شتاب آن در مشهد، با مداقه لازم همراه نبوده است و به عنوان طبیعی بودن این روند، کلاه بر سر مردم گذاشته می‌شود. روند تضعیف ویژگی حرم‌شهری مشهد از دوران صفویه تاکنون به عنوان یکی از پیامدهای توسعه پرشتاب و بی‌توجه به ژنتیک شهر، بوده و هست. اقدام‌های شاه‌عباس از جمله ایجاد آبراه که قوی‌ترین مسیر تشرف به حرم را تقویت کرد، مداخله‌ای بزرگ مقیاس، پرشتاب، یک نفره و حاکمیتی بود اما به‌نسبت مبتنی بر ژنتیک شهر؛ هرچند پس از آن شهر دچار یک قطبیت خطی شد.

وی ادامه داد: در دوران پهلوی اول، توسعه دوایر و لایه‌های اطراف حرم به نفع زائران اتفاق افتاد؛ خیابان‌کشی‌هایی که دو طرف آن‌ها امکان ایجاد مغازه‌های جدید و عبور اتومبیل بود انجام شد، اما بدون توجه به اینکه این خیابان‌ها چه نسبتی با ژنتیک شهر دارند. ازاین‌رو تبعات و مفاسد این مداخلات آنتی‌ژنیک در شهر هنوز هم ادامه دارد و به از بین رفتن سرمایه اجتماعی بافت اطراف حرم که پرتراکم‌ترین بافت شهیدداده در ایران است، منجر شده است.

اکبرزاده با بیان اینکه دوره پهلوی دوم، سازماندهی بافت اطراف حرم مطهر به گونه‌ای بود که تشرف فقط به چهارخیابان اصلی منحصر شد، افزود: پس از انقلاب تا سال ۱۳۸۵ ارزش اقتصادی خیابان‌های اطراف حرم به سرعت بالا رفت و از سال ۹۵ به بعد، اجرای طرح بهسازی اطراف حرم، سبب رونق نیمه پایین حرم نسبت به نیمه بالای آن شد.

وی با تأکید براینکه «کالبد» خیلی بیشتر از آنچه فکر می‌کنیم در عناصر اجتماعی شهر مؤثر است و این مهم ضرورت اندیشه در امور شهری را بیش از پیش آشکار می‌کند، اظهار کرد: وقتی نسبت به قوانین، اتفاقات عمرانی و طرح‌های تفصیلی، واکنش اجتماعیِ حاصل از فهم درست نداشته باشیم نتیجه این می‌شود که باید مدام گزارش دزدی، عدم رونق، بیکاری و فساد بدهیم.

جای خالی روزنامه‌نگار متخصص شهری

دکتر اکبرزاده در ادامه با اشاره به نقش و جایگاه روزنامه‌نگاری تخصصی در مدیریت شهر گفت: اقتصاد شهری (که بزرگ‌ترین بلوک اقتصاد در همه دنیاست) را مدیریت شهری از طریق اقدامات و طرح‌های شهری ایجاد می‌کند، بنابراین بزرگ‌ترین عنصری که امر مدیریت در کل ایران بر ما اعمال می‌کند، امر شهری است که بالطبع بزرگ‌ترین مزایا و آسیب‌ها را هم دارد اما با وجود این، در فضای رسانه کمترین بازنمایی را داشته است.

 وی خاطرنشان کرد: مردم وقتی در لایه مسئله، اطلاعات را دریافت می‌کنند، بسیار کنشگر، خوداتکا و فعال هستند؛ باید دید ما محتوا را در چه لایه‌ای به مردم منتقل می‌کنیم؟ مردم در تصویب طرح‌های تفصیلی باید دغدغه داشته باشند؛ امروز به روزنامه‌نگار متخصص شهری نیاز داریم که متوجه باشد چگونه ۶نفر در یک اتاق طی یک هفته، برای ۱۰ سال ۳میلیون نفر در شهر تصمیم می‌گیرند.

طرح تفصیلی شهر به ابزاری برای قربانی گرفتن تبدیل شده است

وی همچنین با اشاره به تعاریف خط محدوده و خط حریم به عنوان متغیرهای اصلی در طرح‌های جامع و تفصیلی شهر، اظهار کرد: در طرح‌ها نسبت عرضه و تقاضا (جمعیت) دستکاری می‌شود و خیلی راحت نسبت عدد فرضی جمعیت با خط فرضی محدوده، مفهومی به نام تراکم ایجاد می‌کند(یعنی میزان اجازه ساخت و ساز و ورود جمعیت)؛ حال اگر این عدد(تراکم) با عرضه و تقاضا همخوانی نداشته باشد، موجب گران شدن زمین می‌شود.

به گفته اکبرزاده، با وجود ادعای مشاوران و مسئولان که می‌گویند تعیین خطوط محدوده و حریم، مبتنی بر بسیاری از متغیرهاست، این خطوط، فرضی و انسان‌ساخت هستند که در واقع با آن‌ها بازی می‌شود؛ در طرح تفصیلی جدید مشهد می‌گویند بسازید ولی مجوز ورود جمعیت را ندهید یعنی عملاً کل ظرفیت را باید غیررسمی، پشت پرده و چند برابر قیمت خرید؛ ادبیاتی که پس از دو دهه نه تنها پیشرفت نداشته بلکه وقیح‌تر و رادیکال‌تر از گذشته بوده و جز استکبار و استبداد هیچ دیالوگ دیگری ندارد.

اکبرزاده در پایان یادآور شد: امنیت پایدار منطقی در مدیریت شهری مشهد هنوز قربانی می‌گیرد؛ درست مانند طرح بافت اطراف حرم که حدود ۴۰هزار قربانی گرفت و نیز شهرداری که برای ارائه خدمات شهری، خانه و زمین‌های مردم را می‌گیرد ولی زمین‌های خودش را به عنوان سرمایه نگهداری می‌کند؛ این‌ها نه به خاطر نقشه، فن، تکنولوژی و دانش شهرسازی، بلکه به دلیل «تصمیمات سیاسی مدیریتی» است که تعریف می‌کنند عده‌ای در شهر، بدبخت‌تر و عده‌ای خوشبخت‌تر باشند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.