دسته‌دسته از راه می‌رسند. از شهرها و روستاهای کوچک و بزرگی که حتی نام بعضی‌هایشان را هم نشنیده‌اید و برای اینکه سواره از مشهد به آن‌جا بروید، باید بیش از سه ساعت با سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت رانندگی کنید. با این حال، این دلدادگان با پای پیاده به جاده می‌زنند و بسیاری از آنان درحالی‌که بیش از یک هفته در راه بوده‌اند، به شهر امام مهربانی‌ها می‌رسند.

روایتی از خدمات موکب فراشان حرم رضوی به زائران پیاده / اینجا فرش خدمت پهن است

به گزارش قدس آنلاین به نقل از آستان نیوز، بنا به اعلام سازمان‌های متولی، بیش از شش میلیون زائر در ایام پایانی ماه صفر امسال به مشهدالرضا (ع) آمده‌اند اما در میان سیاهه عظیم این جمع مستان، زائران پیاده حال و هوای دیگری دارند و می‌توان آن‌ها را به‌سادگی در بین جمعیت زائران حرم مطهر رضوی تشخیص داد؛ با لباس‌های خاک گرفته، چهره‌های آفتاب‌سوخته، کفش‌های پاره و البته چشمان اشک‌باری که از عمق ارادت و عشق پایان‌ناپذیرشان به اهل‌بیت (ع) و حضرت شمس‎الشموس حکایت دارد.

آزادی یا پیامبر اعظم (ص)، به هر نامی که این بزرگراه را صدا بزنیم، برای زائران پیاده‌ای که هرسال در ایام پایانی ماه صفر به مشهدالرضا (ع) مشرف می‌شوند، این راه، جاده عاشقی است و در امتداد مسیر زیارت پیاده زائرانی قرار دارد که از خراسان شمالی، گلستان، مازندران و شهرستان‌های شمالی استان خراسان رضوی به مشهدالرضا (ع) می‌آیند. موکب بزرگ فراشان آستان قدس رضوی در پیامبر اعظم (ص) ۸۳ بزرگ‌ترین موکب در این محور و محل آسایش زائران پیاده است تا در آن اطعام شوند، از بسته‌های پذیرایی متبرک و خدمات درمانی و رفاهی استفاده کنند و برای مدتی در سفر طولانی و انسان‌ساز خود به استراحت بپردازند.

موکب فراشان حرم مطهر رضوی نه‌فقط یک ایستگاه بلکه یک مجموعه خدماتی است که از اطعام، بسته‌های متبرک پذیرایی، خدمات درمانی و دارویی و البته کمک‌های رفاهی گرفته تا میز پاسخگویی به سؤالات شرعی و کتاب‌فروشی را در خود جای داده است اما برای ارزیابی موکب باید حتی از این هم فراتر رفت تا اگر توجه بیشتری به خرج دهید، متوجه فضای دل‌نشینی متشکل از درختان سبز، نغمه پرندگان و سایه‌سار خنکی می‌شوید که باعث می‌شود زائران پیاده پس از اطعام، برای استراحت ترجیح بدهند که از فضای مفروش و مسقف بیرون بیایند و تنها یا در دسته‌های پراکنده، در سایه این فضای آرامش‌بخش به استراحت بپردازند. در این زمان هم‌ چشم‌نوازترین صحنه به دست فراشان خادم موکب بارگاه منور رضوی رقم می‌خورد که در میان جمعیت زائران پیاده حرکت می‌کنند، به سراغ آنان می‌روند و نو به نو از نیازهایشان می‌پرسند تا هرچه طلب کردند برایشان فراهم کنند.

۲۵ سال هم‌سفر با شهدا

عبدالسلام سلطانی پدر شهید رمضان سلطانی از شهدای اهل سنت شهرستان شیروان در استان خراسان شمالی است که برای بیست و پنجمین سال متوالی، در ایام پایانی ماه صفر به زیارت امام رضا (ع) می‌آید. پیرمرد از مسیر ۳۲۰ کیلومتری تشرفش خسته است اما خرمای متبرک موکب را که در دهان گذاشت و چایش را سر کشید، لبخندی زد و برایم از ماجرای سفرش تعریف کرد.

بی‌صبرانه ‌فقط می‌خواستم بدانم که چطور ۲۵ سال متوالی مسیر طولانی شهرش تا مشهد را بی آن که دچار سستی شود، با پای پیاده آمده است که در جواب، روایت رؤیای صادقه‎اش را تعریف کرد؛ رؤیای صادقه‎ای که در آن، فرزند شهیدش را در خواب دیده بود که در حاشیه جاده‌ای پیاده‌روی می‌کرده است. پدر وقتی با فرزندش همراه می‌شود، از او سؤال می‌کند که مقصد این پیاده‌روی کجاست و گویا در جواب او، شهید رمضان سلطانی پاسخ داده که همه شهدا در روز شهادت امام رضا (ع) هم‌سفر زائران پیاده مشهد می‌شوند زیرا مسیر پیاده‌روی به سمت حرم امام رضا (ع) از نور است و محبوب‌ترین زائران برای حضرت آن‌هایی هستند که با پای پیاده به شهر امام رئوف می‌آیند. پیرمرد که از خواب بیدار شده، نذر کرده که هرسال با پای پیاده به زیارت امام رئوف بیاید تا در این مسیر نورانی، هم‌سفر پسرش باشد.

جان پسرم را مدیون حضرت ضامن آهو هستم

با ورود دسته جدید ۲۵ نفره زائران پیاده به موکب فراشان، کفش‌هایشان را درآوردند، بر روی فرش امام رضا (ع) نشستند و به‌صرف چای و صبحانه مهمان شدند. محو تماشای صداقت، سادگی و ایمان راسخشان بودم که متوجه کفش‌هایشان شدم که در ورودی فضای مفروش موکب درآورده بودند. شمردم. ۲۴ جفت بود درحالی‌که دقایقی قبل، خدام موکب از ورود کاروان ۲۵ نفره روستای حاجی‌آباد از توابع شهرستان گرمه خبر داده بودند. برای اطمینان بیشتر، کسانی که دور سفره نشسته بودند و فراشان مثل پروانه دورشان می‌چرخیدند و هر چه را می‌خواستند، برایشان فراهم می‌کردند، از نو شمردم. ۲۵ نفر بودند. ماجرا را که از یکی از جوانان کاروان سؤال کردم، پاسخی داد که فهمیدم شمارش من اشتباه نبوده بلکه این تفاوت در شماره افراد و کفش‌ها، به خاطر نذر یکی از اعضای کاروان است که زیارتش داستان متفاوتی دارد.

پیرزن کمرش خمیده است و عصازنان، هرسال با پای‌برهنه به زیارت امام مهربانی‌ها می‌آید. بنا به خواسته خودش، نامش را در گزارش نقل نمی‌کنم اما ماجرا از این قرار است که پسرش در جریان یک پرونده قضایی به زندان می‌افتد و پس از آن هم به اعدام محکوم می‌شود اما در این میان، درحالی‌که از مهارت وکیل و ترحم قاضی ناامید شده بود، به مشهد می‌آید و به امام رئوف متوسل می‌شود تا به هر طریق، پسرش را نجات دهد. نذر می‌کند که اگر پسرش آزاد شود، هرسال با پای‌برهنه در ایام پایانی ماه صفر به زیارت امام هشتم (ع) بیاید. با اشک روایت می‌کرد که به مشهد آمده، نذر کرده و پیش از آن که دوباره به گرمه بازگردد، در راه باخبر شده که خانواده شاکی از شکایت خود صرف‌نظر کرده‌اند و پسرش به‌زودی آزاد می‌شود. ماجرا برایم جالب‌تر شد وقتی توضیح داد که در اولین مواجهه با خانواده شاکی، آن‌ها گفته‌اند که جرم پسر او را به امام رضا (ع) بخشیده‌اند و همین هم سرآغازی برای زیارت با پای‌برهنه پیرزن بوده است. به همین خاطر هم تعداد اعضای کاروان با تعداد کفش‌ها جور درنمی‌آمد چون یکی از آن‌ها، همین مادر بود که حضرت ضامن آهو، ضامن جان پسرش شده بود.

موکب فراشان در بزرگراه پیامبر اعظم (ص)، هرروز میزبان حدود ۱۱ هزار زائر پیاده است؛ یعنی هزاران داستان متفاوت که هرکدام از زبان خود، راوی کرامات امام مهربانی‌ها هستند و پس از لحظاتی استراحت در این موکب، مسیر پرنور خود را تا حرم مطهر رضوی از سر می‌گیرند تا در نهایت دست ادب بر سینه بگذارند و چشمشان به گنبد منور حضرت شمس الشموس روشن شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.