علاقه و توجه به حیوانات همواره در آثار داستانی کودک و نوجوان پر کاربرد بوده است. غیر از معدودی آثار که در آنها حیوانات (در جایگاه شخصیتی نمادین یا حیوانی) به عنوان نقشهای منفی و شخصیتهای شرور معرفی شدهاند؛ مانند گرگ بدجنس، کلاغ خبرچین، روباه مکار و..، در بقیه آثار توجه و دوستی با حیوانات نمود فراوان دارد. این علاقه و دوستی در قالب تعریف و تمجید از حیوانات مختلف، توجه به نحوه زیست، تواناییهای حیوانات و... بیان شده است. گاه نیز فداکاریهایی که حیوانات در قبال انسانها از خود نشان دادند، موضوع داستانها بوده است. در این آثار حیوانات قهرمانهایی هستند که خود را فدا میکنند تا انسانها را نجات بدهند. «معیار قهرمانی، توانمندی خاص حیوان نیست، بلکه تلاش او برای فداکاری در راه انسان است» (پولادی، 1384: 302). در بعضی از آثار نیز تلاش شده با انتقاد از سلطه انسان بر حیوانات، به رنجها و ترسهایی پرداخته شود که حیوانات در بند انسانها تحمل میکنند. حیوانات در این آثار در نقش قربانیانی هستند که مورد ظلم انسانها قرار گرفته اند. آوای وحش، نوشته جک لندن، نمونهای خوب در این زمینه است. این اثر جزو آثار کلاسیک ادبیات کودک و نوجوان محسوب میشود. داستان درباره سختیهایی است که باک، سگ اهلی شده این داستان تحت سلطه انسانها متحمل میشود. سرانجام آشنایی با پیرمردی مهربان زمینهساز رهایی و بازگشت باک به طبیعت وحشی میشود. «چهره پردازی از این حیوانات معمولاً به صورت قربانیانی است که در شرایط زیستی نامساعدی نگهداری میشوند و با بیتوجهی تغذیه میشوند. این قربانیان توسط قهرمانانی از دنیای انسانها نجات پیدا میکنند و آنگاه، یا به دنیای حیات وحش برمیگردند یا دوست و یاور چهره انسانی داستان میشوند.» (پولادی، 1384: 305) در سراسر این اثر، نویسنده با آشنایی خوبی که از حیوانات و نحوه زیستشان داشته، توانسته ویژگیها، نیازها، احساسات، تفکرات و حتی رویاهای باک را به خوبی به تصویر بکشد. این تصاویر به قدری زنده و دقیق است که مخاطب به خوبی با باک ستمدیده همدردی میکند. با او اشک میریزد یا همراهش سرخوش و شاد میشود. نکته مهم دیگری که در این اثر به آن تاکید فراوان شده است، بازگشت به اصل و طبیعت وجودی است. باک ضمن تجربه خوشیها و ناخوشیهای گوناگون، هر قدر از زندگی متمدنانه دور میشود، به دنیای وحش و به گذشتهاش نزدیکتر میشود. «باک ناگهان از قلب تمدن کنده شده و در قلب چیزهای بدوی و حتی ماقبل بدوی افکنده شده بود.» (لندن، 1368: 25). این بازگشت چنان تازگی دارد که باک کنجکاوانه به سمتش پیش میرود. «در اعماق جنگل آوازی او را میخواند. و هر بار که او آن آوا را که همچنان اسرارآمیز و فریبنده بود، میشنید، خود را مجبور میدید که به آتش و زمین کوفته پیرامون آن پشت کند و به جنگل بدود و بی آنکه بداند چرا و کجا، همچنان پیش و پیشتر برود.» (لندن، 1368: 107). مخاطب نوجوان این اثر نیز که به دنبال کشف هویت و خودشناسی است، به خوبی میتواند با باک در داستان همراه شود و احساس او را درک و تجربه کند. باک در این راه، تکاملی معکوس را تجربه میکند. بازگشت به خود واقعی، دوری از تمدن و بازگشت به طبیعت و درندگی. «در زندگی بدوی رحم وجود نداشت. رحم را با ترس اشتباه میکردند. و چنین اشتباهی موجب مرگ میشد. قانون میگفت: یا بکش یا کشته شو...» (لندن، 1368: 106). همه اینها به مرور از او هیولایی خونخوار میسازد. هیولایی که انسانها از رویارویی با او وحشت دارند و گله گرگهای وحشی در برابرش سر تعظیم فرود میآورند. این شروعی دوباره برای باک است. شروعی تازه در طبیعت آزاد و وحشی.
خبرنگار:لیلا خیامی
نظر شما