حسین (ع) گفت: «این کیست؟! گویی شمر بن ذی الجوشن است! ». گفتند: آری! هموست. مسلم بن عَوسَجه، به حسین (ع) گفت:‌ای فرزند پیامبر خدا! فدایت شوم! آیا او را با تیر نزنم؟ اکنون در تیررسِ من است...

چرا امام حسین (ع) اجازه کشتن شمر که در تیررس تیراندازان سپاهش بود را نداد؟/ پاسخ مشابه امام به درخواست‌ زهیر بن قین و مسلم بن عوسجه در دو موقعیت مختلف
قابی از سریال «مختارنامه» با بازی محمد فیلی در نقش «شمر»

به گزارش قدس آنلاین، از نکات قابل توجهی که مورخان در مسیر حرکت امام به کوفه و توقف‌شان در کربلا نقل کرده‌اند، ذکر این جمله از امام حسین(ع) در چند مقطع با این مضمون است که ««من، آغاز کردن جنگ را ناخوش می‌دارم، مگر آن که آنان، [جنگ را ]شروع کنند».
مطابق آنچه دینَوَری (م ۲۸۲ یا ۲۹۰ ق) در «اخبار الطوال» که از منابع دست اول عاشورا پژوهی به حساب می‌آید، ذکر می‌کند، یکبار امام این جمله را در جواب پیشنهاد زُهَیر بن قَین به کار می‌برد. در واقع زمانی است که تازه سپاه حُر بار کاروان امام حسین(ع) روبرو شده و مطابق نامه ابن زیاد او دستور دارد تا این کاروان را در مکانی بی‌آب و علف متوقف کند. اینجاست که زهیر بن قین آن جمله را در پاسخ به این پیشنهادش دریافت می‌کند: « به خدا سوگند، اگر نیروی کمکی هم به‌ایشان نرسد، می‌توانند با ما بجنگند [ و بر ما غلبه کنند ]. چگونه می‌شود اگر برایشان، افزوده هم بشود؟ پس بشتاب تا با همین‌ها بجنگیم [ و کار را تمام کنیم ] که جنگ با این‌ها، از جنگیدن با کسانی که به این‌ها افزوده می‌شوند، برای ما آسان‌تر است. »
مشابه همین جمله از امام حسین(ع) در جای دیگری نیز در جریان قیام‌ایشان نقل شده است. مطابق آنچه از مقتل ابو مِخنَف (م ۱۵۷ ق) به عنوان قدیمی‌ترین روایت مکتوب از واقعه کربلا در آثار دیگر مورخان به جای مانده است، به دستور امام حسین(ع) در صبح عاشورا هیزم و نِیی که در پشت خیمه‌ها وجود دارد را آتش می‌زنند تا دشمنان از پشت به لشکر امام حسین(ع) حمله نکنند.
ابی مخنف که در روایتش از عاشورا، حوادث را همیشه از یک یا دو واسطه نقل کرده، اینجا نیز ادامه این ماجرا را از عبدالله بن عاصم و او نیز به نقل از ضحّاک مشرقی اینطور روایت می‌کند: « هنگامی که دشمنان به سوی ما روی آوردند و به آتش برافروخته هیزم و نِی نگریستند _ همان آتشی که در پشتمان برافروخته بودیم تا از پشتِ سر به ما حمله نکنند _، یکی از سوارانِ غرق در سلاح آنان، به شتاب و بی‌آن که با ما سخنی بگوید، به سوی ما آمد و چون به خیمه‌هایمان نگریست و جز هیزم آتش گرفته، چیزی ندید، باز گشت و با تمام توان فریاد کشید:‌ای حسین! در همین دنیا و پیش از فرا رسیدن قیامت، به سوی آتش شتافتی. حسین (ع) گفت: «این کیست؟! گویی شمر بن ذی الجوشن است! ». گفتند: آری! هموست. خداوند، کارت را به سامان بدارد! حسین (ع) فرمود: «ای پسر زن بُزچران! تو به در آمدن به آتش، سزامندتری». مسلم بن عَوسَجه، به حسین (ع) گفت:‌ای فرزند پیامبر خدا! فدایت شوم! آیا او را با تیر نزنم؟ اکنون در تیررسِ من است و تیر من، به خطا نمی‌رود و این فاسق، از بزرگ‌ترین زورگویان است. حسین (ع) فرمود: «تیراندازی مکن، که من خوش ندارم آغازگرِ جنگ باشم».

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.