به گزارش قدس آنلاین، یورونیوز نوشت: پنتاگون اعلام کرده این کشتی با «پهپادی تهاجمی که از ایران پرتاب شده بود» مورد هدف قرار گرفته است. حضور تأثیرگذار و البته ضروری ناوگروه البرز در دریای سرخ هم به عنوان دستاویزی برای آنها که این ادعا را مطرح میکنند فراهم کرده است.
حمله پهپادی به این کشتی تجاری روز شنبه حدود ساعت ۱۰ صبح به وقت محلی صورت گرفت. به گفته پنتاگون در این حمله هیچ کدام از خدمه یا سرنشینان کشتی مجروح نشدند و آتشسوزی ناشی از آن نیز مهار شده و این کشتی مسیر خود به سوی مقصدی در هند را ادامه میدهد.
مقامات کشورمان این اتهام را رد و اعلام کردند هیچ گونه امر و نهیای به گروههای مقاومت ندارند و همه گروهها در عمل ارتکازی رفتار میکنند.
از طرفی هنوز هیچ گروهی انجام این حمله را بر عهده نگرفته است. با وجود اینکه ممکن است پاسخ به این پرسش که واقعاً چه کسی پشت این حمله است یا اصلاً حملهای انجام شده یا نه، این پرسش اصلی باید مطرح شود که چرا غرب اصرار دارد ایران را بهعنوان عامل پشت این حمله و حملات مشابه آن معرفی کند؟ پاسخ به این سؤال کمک میکند ابعاد فعالیت کنونی آمریکا و اسرائیل در منطقه بهتر درک شود.
بازیابی اعتبار از دست رفته
نخستین هدف غرب از اعلام مواضعی اینچنینی ارتقای سطح درگیری است. برای ابرقدرتی مثل آمریکا و حتی قدرتی منطقهای مثل اسرائیل کسر شأن است که قبول کند با گروههای مقاومت در جنگ است. قدرتی که چندین ارتش عربی را در مدت ۶روز کاملاً شکست داده و کیلومترها از خاک کشورهای عربی را در چشم به هم زدنی اشغال کرده است نمیتواند بپذیرد که صرفاً با چند گروه کوچک با امکانات محدود در جنگ است. به این ترتیب تلاش دارد با عملیاتی رسانهای سطح درگیری را ارتقا دهد.
امتیازگیری سیاسی
ارتقای سطح درگیری برای نتانیاهو و دولت مستعجلش یک عایدی بزرگ دیگر هم دارد؛ چنانچه او بتواند اپوزیسیون را قانع کند که با جمهوری اسلامی ایران در جنگ است، نه تنها میتواند بسیاری از اقدامهای آینده خود در جنگ را توجیه کند بلکه قادر خواهد بود از این مسئله بهعنوان یک تنفس مصنوعی استفاده کرده و سقوط دولتش را به تعویق بیندازد. به عبارتی اگرچه جامعه داخلی اسرائیل به شدت آشفته، ملتهب و متفرق است اما چنانچه کشوری مثل ایران در مقابل آنها قرار بگیرد احتمال اتحاد دوباره آن میرود.
این مسئله به دموکراتها هم کمک میکند حمایت سیاسی خود از نتانیاهو را توجیه و نسبت به افزایش این حمایت اقدام کنند. میدانیم دموکراتها به طور سنتی نسبت به حمایت صریح از راستهای افراطی و حتی میانه در اسرائیل متحفظ هستند.
در مقابل، کشورمان میتواند با برگزاری همایشها و رویدادهای بینالمللی، محافل تأثیرگذار را از ابعاد این اهداف غرب مطلع کند.
ایرانهراسی در منطقه
قدیمیترین و مؤثرترین حربه غرب برای مهار ایران نه تحریمها، بلکه ایرانهراسی بوده است. آمریکا و رژیم صهیونیستی همواره با استفاده از این حربه، دولتهای عربی و با استفاده از حربه شیعههراسی، ملتهای مسلمان را نسبت به جمهوری اسلامی ایران نگران و حساس کرده است. از حق نگذریم تا پیش از اتخاذ سیاست همسایگی توسط دولت سیزدهم، در این مسیر توفیقات بزرگی هم داشته به ویژه دولتهای عربی تاکنون همراهی عجیبی با این ترفند غرب داشتهاند، هر چند در لایه ملتها این حربه غرب به اندازه لایه دولتها موفق نبوده است.
اما نکته مهم آنکه جوامع عربی به طور خاص و مسلمانان به طور عام نسبت به حضور اسرائیل در منطقه خطر بیشتری احساس میکنند تا ایران. این مسئله در نظرسنجیهایی که توسط مؤسسههای معتبر انجام شده است دیده میشود.
طبق نظرسنجی که مرکز عربی واشنگتن دیسی انجام داده و بزرگترین نظرسنجی میدانی شناخته میشود بیش از ۳۰ درصد جامعه عربی همچنان اسرائیل را خطر اول جهان عرب میدانند.
این عدد در مورد آمریکا بیش از ۲۰درصد است و تنها ۷درصد ملت عرب، ایران را بهعنوان یک خطر در نظر دارند. بدون شک حالا که حماس توانسته موفقیتهای چشمگیری در برابر اسرائیل کسب کند، نگاه جهان عرب به ایران بهمراتب تلطیف خواهد شد.
در مقابل این حربه، دستگاه دیپلماسی کشورمان باید با اتخاذ دیپلماسی عمومی صحیح دامنه نفوذ معنوی خود در منطقه را بیش از پیش افزایش دهد. مسئله فلسطین مهمترین مسئله جهان اسلام است و حمایت از آن میتواند میزان محبوبیت ایران را در منطقه هنوز هم افزایش دهد.
خبرنگار: نیکپندار
نظر شما