تحولات لبنان و فلسطین

تحقیقات تجربی نشان می‌دهد ارتباط مشاور معنوی با بیماران صعب‌العلاج و تقویت سلامت معنوی آنها، باعث بهبود ابعاد جسمانی آنها شده، سیستم ایمنی‌شان را تقویت می‌کند و این بیماران بهتر می‌توانند با بیماری خود مقابله کرده و سازگاری بیشتری پیدا کنند.

نقش معنویت در تسریع درمان بیماری‌ها

۱۸ اردیبهشت‌ماه در تقویم کشورمان به‌عنوان روز بیماری‌های خاص و صعب‌العلاج نامگذاری شده است؛ بیماری‌های خاص و صعب‌العلاج، بیماری‌هایی است که در جامعه عمومیت ندارند و درمان آنها به فراهم کردن شرایط ویژه‌ نیاز دارد. به همین مناسبت خبرنگار ایکنا از قم با حجت‌الاسلام‌ والمسلمین مسعود آذربایجانی، استاد گروه روان‌شناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و مشاور مرکز تحقیقات، آموزش و مشاوره خانواده به گفت‌وگو پرداخته است که مشروح آن در ادامه تقدیم مخاطبان می‌شود.

 به‌عنوان اولین سؤال بفرمایید سلامت معنوی به چه معناست؟

سلامت برای انسان ابعاد چهارگانه دارد، این ابعاد شامل سلامت جسمی، سلامت روانی، سلامت اجتماعی و سلامت معنوی است؛ بنابراین معنای سلامت معنوی نیز باید در ارتباط با این ابعاد چهارگانه روشن شود، سلامت معنوی به معنای بهبود و کارآمدی انسان در حوزه معنویت در مقابل سلامت جسمی یا روانی و یا اجتماعی است.

معنای دیگر سلامت معنوی نبود اختلالات و موانعی است که کارآمدی معنوی انسان را مختل کرده و باعث ایجاد مشکل شود؛ همانند سلامت جسمی که اگر کسی سالم باشد می‌تواند کارهای روزمره، ورزش و وظایف معمول و هویتی خود را انجام دهد.

معنای سوم سلامت معنوی، معنویت سالم است؛ یعنی معنویت سالمی که در چارچوب، مبانی و اهداف خود، انسان را به اهداف خاص سلامت معنوی می‌رساند و انسان می‌تواند یک ارتباط درست و مناسب را با خداوند و امور قدسی داشته باشد. بنابراین، سلامت معنوی در ارتباط سالم، کارآمد و توأم با معنویت و نشاط انسان با خداوند مطرح می‌شود.

 معنویت چه تأثیری بر جسم و سلامت انسان‌ها دارد؟

قطعاً با توجه به این مبنا که انسان در جسم و بدن خلاصه نمی‌شود و دارای بخش‌های روحی و روانی است و نیز همان‌طور که این نظام منسجم انسان اگر در نقطه‌ای دارای مشکل شود، به‌طور نمونه مجروح و مصدوم باشد، در کل روح و فکر انسان اثر می‌گذارد و آن را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، بالعکس این مسئله نیز وجود دارد.

انسان نیاز دارد با خداوند ارتباط داشته باشد، زمانی که انسان در همه ابعاد جسمی سالم باشد و یا حتی به ظاهر اختلال روانی و اضطراب و افسردگی نیز نداشته باشد، اما نیازهای معنوی او تأمین نشود، مانند این است که بخشی از چارچوب وجود انسان مشکل دارد و در نتیجه بر روی جسم انسان تأثیر می‌گذارد و انسان دچار استرس و فشار روانی و حتی افسردگی می‌شود، منشأ این افسردگی به ظاهر ابعاد جسمانی و روانی نیست، اما زمانی که فرد در بعد معنوی دارای خلأ است در این قسمت‌ها نیز اثرگذار خواهد بود.

زیرا طبق تحقیقات روانشناسان به‌خصوص در دو دهه اخیر، یکی از نیازهای جدی انسان، بحث نیازهای معنوی اعم از نیاز به ارتباط با خداوند، نیاز به پرستش، نیاز به دعا، نیاز به نیایش با خداوند و این‌گونه نیازهایی است که اگر تأمین نشود، جسم نیز متأثر خواهد شد.

پس همان‌طور که خلأ معنویت باعث می‌شود انسان دچار افسردگی شود از سمت دیگر نیز، زمانی‌که انسان از جهت معنوی تأمین شده و سلامت معنوی قابل قبول داشته باشد، بر بهبود کارکردهای جسمانی او اثر می‌گذارد، تحقیقات زیادی نیز در این زمینه وجود دارد و ما نیز در کتاب‌های خود آنها را بیان کردیم، به‌طور نمونه مسیحیانی که هفته‌ای یک بار به کلیسا می‌روند، اضطراب و افسردگی کمتری را تجربه می‌کنند و از بعد جسمانی عواملی که باعث مرگ زودرس می‌شود، کمتر در آنها اتفاق می‌افتد.

شما به‌عنوان یک محقق که در عرصه سلامت معنوی بیماران کار کرده‌اید، آیا درمان معنوی تأثیری بر بعد جسمی و یا کاهش اضطراب این بیماران داشته است؟ اگر مواردی به‌صورت مصداقی دارید، بفرمایید.

در کتاب مراقبت معنوی بیماران، نمونه‌های متعدد ذکر شده است، کنت پارگامنت هم که در خصوص درمان معنوی بیماران کار کرده است، در کتاب خود نمونه‌هایی را ذکر کرده، در ایران نیز می‌توانیم بیمارستان امید و سیدالشهدای اصفهان را مثال بزنیم که مختص بیماران سرطانی است.

در این بخش‌ها در ۱۰ سال گذشته نمونه‌های متعددی وجود دارد که با ارتباط مشاور معنوی به‌عنوان مراقب معنوی با بیماران و تقویت ارتباطات معنوی آنها، ابعاد جسمانی آنها نیز بهبود یافته، سیستم ایمنی آنها تقویت شده و بهتر توانسته‌اند با بیماری خود مقابله و حتی سازگاری بیشتری پیدا کنند.

همچنین بیماران سرطانی وجود داشتند که پزشکان از نظر پزشکی طول عمر چندماهه برای آنها قائل بودند، اما با مداخلات معنوی، تقویت ارتباطات معنوی و ایجاد سبک زندگی جدید معنوی، طول عمر طولانی‌تری داشته و به زندگی خود بدون مشکل ادامه داده‌اند.

منشأ اضطراب مربوط به ترس‌های ناظر به آینده مانند دل‌نگرانی‌ها و دلشوره‌هاست و یک منشأ مهم افسردگی، فقدان‌ها، حزن‌ها و غمگینی‌هایی است که مربوط به گذشته است؛ در حقیقت اگر ما بتوانیم به روشی و از طریق سازوکاری این دو منشأ را کنترل کرده و بر آن غلبه پیدا کنیم، در حقیقت زیربنای اضطراب و افسردگی را کنترل کردیم، در دین و معنویت به این نکته توجه و تأکید شده است.

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ»، یعنی کسانی که ارتباط نزدیک و صمیمی با خداوند برقرار می‌کنند نه خوفی که ناظر به ترس‌ها و دلشوره‌های آینده است که می‌تواند منشأ اضطراب شود، دارند و نه حزنی که ناظر به غمگینی‌ها و فقدان‌ها که می‌تواند منشأ افسردگی شود، دارند. بالاترین مرتبه ارتباط با خداوند اولیا الهی هستند، اما این رابطه دوستی و نزدیکی می‌تواند در مراتب پایین‌تر هم وجود داشته باشد، بنابراین قرآن به ما این نوید و بشارت را داده است.

یکی از مسائل مهم ما که منجر به اضطراب و افسردگی می‌شود، تعلقات کام‌نایافته است؛ اما زمانی که در ارتباط و سلامت معنوی به منبع لا رفیق من لا رفیق له و لا انیس من لا انیس له متصل می‌شویم، این اتصال دائمی است، زیرا خداوند انسان‌ها را تنها نمی‌گذارد و در تنگناها او را رها نمی‌کند؛ خداوند نعم المولی و نعم النصیر است و با درک این ارتباط، منشأ آن افسردگی‌ها و اضطراب‌ها از بین می‌رود و بیمار با این پشتوانه شرایط بهتری را تجربه می‌کند.

تفاوت بین سلامت معنوی و روانشناسی چیست؟

روانشناسی یک دانش و علم است که با سازوکارهایی، بیشتر بر سلامت روانی انسان کار می‌کند، اما می‌تواند اهداف خود را توسعه دهد و با نگاه معنوی مانند درمان‌های معنوی به سمت سلامت معنوی نیز حرکت کند، پس سلامت معنوی یکی از اهداف و غایاتی است که روانشناسی می‌تواند به آن کمک کند. به عبارت دیگر روانشناسی یک دانش، ابزار و وسیله است که هم می‌تواند سلامت روانی انسان را تأمین کند و هم می‌تواند با کمک معنویت و دین، سلامت معنوی انسان را تأمین کند.

 فردی که با دلهره، ترس و استیصال با بیماری دست و پنجه نرم می‌کند و هر روز منتظر مرگ خویش است(خصوصاً در بیماران سرطانی) چگونه می‌تواند انتظار داشته باشد که با درمان معنوی بهبود یابد؟

در درمان معنوی دو مسئله اتفاق می‌افتد، اول اینکه ما ارتباط بیمار را با مبدأ و معاد تقویت می‌کنیم، در نتیجه ترس بیمار از مرگ کاهش پیدا می‌کند و متوجه می‌شود که با رفتن از این دنیا وارد دنیای بزرگتری شده و می‌تواند شرایط بهتری را تجربه کند، زیرا در آن دنیا دیگر این دردها و رنج‌ها اتفاق نمی‌افتد.

زمانی که دین و نگاه معنوی این موضوع را برای فرد بشارت می‌دهد منشأ ترس‌های او کم می‌شود و زمانی که با مبدأ ارتباط می‌گیرد، این احساس تنهایی از بین می‌رود و به بیمار قوت و قدرت می‌دهد تا با بیماری خود بهتر دست و پنجه نرم کند؛ بنابراین اولین نکته تغییر نگاه به مرگ و کاهش ترس از مرگ است، با درمان معنوی ترس‌ها و دلهره‌های از دست دادن عزیزان کاهش پیدا می‌کند و منشئی می‌شود که عامل دل‌نگرانی‌ها از بین برود.

نکته دوم این است که بیمار با ارتباط و انس با خداوند، انرژی معنوی پیدا می‌کند که با قوت بیشتری با بیماری مبارزه کند و حتی در مواردی سیستم ایمنی این افراد بازسازی و تقویت می‌شود و می‌تواند سلول‌های سرطانی را کنترل کند، نمونه‌های تجربی این موضوع را نشان می‌دهد.

نکته سوم اینکه ما هرگز به بیمار سرطانی این قول را نمی‌دهیم که حتماً بهبود پیدا می‌کند، زیرا این موضوع به شرایط پزشکی و ویژگی‌های فردی او بستگی دارد، اما به او می‌گوییم که با قدرتی که پیدا می‌کند، هم احتمال بهبودی بالاتر می‌رود، هم اینکه در صورت فوت کردن با آرامش از این دنیا رخت برمی‌ببندد و می‌تواند با راحتی شرایط خود را با مرگ و مسائل پس از آن سازگار کند و به دنیای دیگر برود.

به‌طور معمول بیماران از این موضوع استقبال می‌کنند و به آن نیاز دارند، تحقیقات ما و سایر محققان مانند رأس که مرگ‌پژوه بودند و در زمینه مرگ فعالیت کردند نشان می‌دهد بیماران و کسانی که مشرف به مرگ هستند، علاقه‌مندند راجع به مرگ با آنها صحبت و گفت‌وگو شده و وضعیت آنها از جهت معنوی تقویت شود.

تصور عامه این است که نباید در این خصوص با بیماران صحبت کرد، در حالی که صحبت درخصوص مرگ زمینه‌ای می‌شود تا بیماران، بهتر با بیماری خود سازگاری پیدا کنند، بنابراین اگر بیماران مشکل قلبی حاد ندارند که با شنیدن خبر تحت استرس شدید قرار بگیرند، با مشورت پزشک تدریجاً باید از بیماری و آینده خود آگاه شوند تا بتوانند در فرصت باقی‌مانده کارهای نیمه‌تمام خود را انجام دهند و از آخرین فرصت‌های حیات خود برای بازسازی معنوی استفاده کنند و اگر از این موضوع اطلاع نداشته باشند، ما به‌عنوان نزدیکان این حق را از آنها دریغ کرده‌ایم.

شاخصه‌ها و مؤلفه‌های رعایت معنویت برای درمان بیماری چیست؟

اولین نکته مهم در این خصوص این است که فرد مداخله‌گر، خود باید باورهای معنوی داشته و به این موضوع آشنا باشد تا مداخله بی‌جا انجام ندهد، دومین نکته این است که مراقبان معنوی نباید مداخلات پزشکی یا پرستاری انجام دهند و تمام این موارد مربوط به متخصصان پزشکی است.

نکته سوم این است که همه مسائل در اولین مرحله گفته نشود، بلکه بیمار باید برای شرایط بعدی آماده شده و تدریجاً با همدلی و ارتباط صمیمی و جلب اعتماد، بتوانیم این ارتباط معنوی را برقرار کنیم، گوش دادن به صحبت‌های بیمار مؤلفه‌ای است که می‌تواند زمینه اعتماد و آمادگی را در بیمار ایجاد کند.

 در پایان اگر نکته‌ای باقی مانده است، بفرمایید.

متأسفانه در بسیاری از کشورهای پیشرفته بحث مراقبت معنوی بیماران به‌عنوان یک بخش ضروری در بیمارستان‌ها ایجاد شده است، اما در کشور ما به رغم اینکه یک جامعه دینی هستیم و از زمینه‌های معنوی خوبی برخورداریم، به جز معدود بیمارستان‌هایی که در برخی شهرها وجود دارند و به بخش مراقبت معنوی و طب تسکین مجهز هستند، در سایر بیمارستان‌ها این بخش وجود ندارد، در حالی که وجود این بخش و مداخلات معنوی امری ضروری است.

تحقیقات تجربی نشان داده که حتی در مورد بیماران سرطانی، اگر از تکنیک‌ها و مکانیسم‌هایی که مربوط به سلامت معنوی است استفاده کنیم، ۲۰ درصد بهبود بیماران را افزایش می‌دهد، بنابراین نباید این مورد را از آحاد جامعه دریغ کنیم و لازم است مسئولانی که این موضوع به آنها مربوط می‌شود اهتمام بیشتری نسبت به این مسئله داشته باشند، زیرا این نکته تنها به بیماران سرطانی اختصاص ندارند و می‌تواند در خصوص سایر بیماران صعب‌العلاح مانند بیماران ام اس و دیابتی نیز کارایی و تأثیری در بهبودی داشته باشد.

گفت‌وگو از مهنوش بهروز

منبع: ایکنا (خبرگزاری بین‌المللی قرآن)

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.