تحولات منطقه

۱۴ آبان ۱۴۰۳ - ۱۱:۴۷
کد خبر: ۱۰۲۵۱۰۶

در این یادداشت به‌بهانه «روز فرهنگ عمومی» چند نکته درباره فصل فرهنگ در برنامه هفتم توسعه و لزوم توجه به آن در انتصاب مدیران‌کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان‌ها یادآوری می‌شود.

زمان مطالعه: ۳ دقیقه

این روزها یکی از مهم‌ترین کارهای وزیران دولت چهاردهم رایزنی برای انتصاب مدیران استانی و مسائل پیرامون آن است. بسیاری افراد وقتی می‌خواهند درباره گفتار و رفتار دولت سخنی بگویند بیشتر به رئیس‌جمهور و دیگر اعضای هیئت‌دولت می‌نگرند، اما روشن است که گفتار و رفتار مدیران استانی به‌دلایل بسیار یکی از شاخص‌های اصلی مردم و نخبگان برای ارزیابی عملکرد کلی دولت و حتی حاکمیت است و می‌تواند حلقه پیوند یا نقطه گسست میان مسئولان رده‌بالای دولت و بدنه جامعه باشد.

در این یادداشت به‌بهانه «روز فرهنگ عمومی» چند نکته درباره فصل فرهنگ در برنامه هفتم توسعه و لزوم توجه به آن در انتصاب مدیران‌کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان‌ها یادآوری می‌شود.

یکی از وعده‌های رئیس‌جمهور در روزهای انتخابات توجه ویژه به برنامه هفتم توسعه و تلاش برای اجرای آن بود. می‌توان با مراجعه به فصل‌های این برنامه به شاخص‌های مهمی در حوزه‌های مختلف حکمرانی دست یافت؛ از جمله فصل پانزدهم که به «فرهنگ» اختصاص دارد. در این فصل اهداف و وظایفی برای مدیریت فرهنگی برشمرده شده است. تلاش برای تحقق این اهداف و عمل به این وظایف در عرصه ملی برعهده هیئت‌دولت و در سطح استانی برعهده مدیران‌کل است؛ علاوه بر اینکه به‌دلیل ماهیت برخی از این اهداف و وظایف باید به آن‌ها در مقیاس استانی و شهری توجه بیشتری شود.

رشد مؤسسه‌های فرهنگی‌هنری چندمنظوره فعال، رشد فعالیت‌های هنری هنرستان‌ها، رشد فعالیت‌های قرآنی و مسجدمحور، رشد آثار هنری و فرهنگی گفتمان‌ساز، ترویج فضیلت‌های اخلاقی در جامعه، رشد تعداد مربی سواد رسانه‌ای و فضای مجازی، رشد تولید پویانمایی و بازی‌های رایانه‌ای ویژه کودک‌ونوجوان از مهم‌ترین اهداف یادشده در برنامه هفتم توسعه در عرصه مدیریت فرهنگی است. اهم وظایف این عرصه نیز عبارت‌اند از: اصلاح ساختار نهادهای فرهنگی، پایش و سنجش مستمر شاخص‌های فرهنگ عمومی در سبک زندگی مردم، بررسی مرجعیت رسانه‌ای و وضعیت ارتباطات کشور، تبیین و ترویج اندیشه‌های امامین انقلاب اسلامی در گستره ملی و جهانی، مردمی‌سازی فعالیت‌های فرهنگی، احیا و فعال‌سازی موقوفات، حفظ و ترویج ارزش‌های ملی و دینی و مذهبی، تقویت همبستگی ملی با محوریت معرفی و پاسداشت مفاخر ایران، توجه به اقلیم‌های فرهنگی کشور در راستای تحکیم سبک زندگی ایرانی‌اسلامی، تأکید بر مواجهه مؤثر رسانه‌ای و اتکا به هویت ملی و فرهنگ دینی برای تقویت پایگاه‌های فرهنگی در رویارویی با جنگ ترکیبی دشمنان، رونق اقتصاد فرهنگ، سوق‌دادن مشوق‌های مالیاتی برای تقویت حوزه‌های فرهنگی، رسیدگی به وضع معیشت اهالی فرهنگ‌وهنر، تسهیل صدور مجوزهای کسب‌وکار در عرصه‌های فرهنگی و رسانه‌ای، حمایت از تولید محتوای فرهنگی و هنری، توسعه حکمرانی رسانه‌ای و رسیدگی به تخلف‌های قانونی.

این اهداف و وظایف در متن سند برنامه هفتم توسعه با عنوان «سنجه‌های عملکردی» برای عرصه مدیریت فرهنگی آمده است. اگر با این سنجه‌ها مدیریت فرهنگی کشور را در گستره ملی یا استانی بسنجیم، می‌بینیم نتیجه آن بهتر است ناگفته بماند. طول دوران مدیریت بسیاری از مدیران فرهنگی به‌ویژه در استان‌ها فقط صرف رسیدگی به تخلف‌های قانونی می‌شود که البته یکی از وظایف آن‌هاست، اما توجه به اهداف و عمل به وظایف دیگر به‌علت‌های گوناگون فراموش می‌شود. نکته مهم آن است که متأسفانه داوران و منتقدان و مطالبه‌گران فرهنگی نیز فقط همین یک سنجه را برای سنجش عملکرد مدیران فرهنگی در نظر می‌گیرند که آیا این مدیر به تخلف‌های قانونی رسیدگی کرد یا چگونه رسیدگی کرد یا مصداق‌های تخلف قانونی را چگونه محدود کرد و گسترش داد. اینجاست که می‌بینیم ۹۹درصد اهداف و وظایف مدیران فرهنگی گاه به‌کلی نادیده گرفته می‌شود.

بنابراین اهداف و وظایف عرصه مدیریت فرهنگی روشن است و نقشه‌راه نیز در گستره ملی یا استانی باید بر همین اساس ترسیم شود. کسانی که به‌عنوان مدیران‌کل فرهنگی برای استان‌ها انتخاب می‌شوند باید به بزرگی این اهداف و سنگینی این وظایف واقف باشند. مسئولان رده‌بالای دولتی نیز وقتی کسانی را برای این جایگاه در نظر می‌گیرند باید به توانایی آن‌ها برای برعهده‌گرفتن این مسئولیت مهم وقوف یابند. برای چنین عرصه‌ای نباید به انتصاب مدیرانی که دهه‌هاست در این عرصه مشغول فعالیت روزمره‌اند دل خوش کرد یا به غیرمتخصصانی که از سوی افراد خاص یا جریان‌های سیاسی پیشنهاد می‌شوند چنین مسئولیتی را سپرد.

اگر فرایند انتخاب‌ها و انتصاب‌ها را اصلاح کنیم، جوانانی را می‌بینیم که با دانش و تخصص خود می‌توانند بهترین مدیران فرهنگی برای استان‌ها باشند و به‌نوعی آینده مدیریت فرهنگی در عرصه ملی را نیز تضمین کنند. مراقب باشیم این جوان‌ها که نه در دعواهای سیاسی شرکت دارند و نه از دهه‌های پیش مدیران ثابت نهادهای فرهنگی‌اند، بیش از این قربانی فرایندهای نادرست مدیریتی نشوند. تجربه نشان داده است مدیران روزمرگی‌محور یا اهالی سیاست نمی‌‎توانند کارهای بزرگی را انجام دهند که مدیران جوان انجام می‌دهند، البته به‌شرط آنکه حمایت‌های بالادستی از آن‌ها دریغ نشود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.