تحولات منطقه

رژیم اگرچه باورش نمی‌شد اما چه تحلیلگران، چه شاهدان و ناظران بین‌المللی و چه حتی مردم کوچه و بازار، می‌دانستند شاه و دَم و دستگاهش مدت‌هاست که غزل خداحافظی را خوانده‌اند

۱۰ گاف بزرگ و شاهانه! / روایت ۴۶ سال پیش یک روزنامه‌نگار مصری از عوامل سقوط شاه
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

گواهش «مصطفی امین» روزنامه‌نگار مشهور دهه۷۰ مصر که پیش از پیروزی انقلاب در مقاله‌ای مفصل به تحلیل وضعیت رژیم پهلوی و دلایل سقوط حتمی شاه پرداخته بود. بخش‌هایی از روایت «مصطفی امین» که ترجمه‌اش سوم بهمن سال۱۳۵۷ در روزنامه اطلاعات چاپ شده بود را در ادامه می‌خوانید.

سلطان وعده وعید
به طور خلاصه می‌توان گفت خطاهای ده‌گانه بزرگی که شاه مرتکب شد، پایه‌های حکومت و سلطنتش را لرزانیده و او را به سقوط حتمی نزدیک کرده است.
او اولین اشتباهش این بود که بیلیون‌ها (میلیاردها) دلار را صرف خرید تسلیحات گران و سنگین کرد... لکن این اسلحه‌های مدرن در متفرق ساختن تظاهرات‌ ملی مردم ایران به کار نیامد... در حالی که اگر نیمی از این پول‌های فراوان را در راه رفاه عمومی مردم صرف می‌کرد،‌ چنین شکاف و پرتگاهی میان او و ایرانی‌ها به وجود نمی‌آمد... شاه با بودجه نظامی هنگفت می‌توانست اگر کشورش در اشغال ارتش بیگانه قرار می‌گرفت، آن را نجات بخشیده و آزاد کند. در چنین وضعی هر ایرانی آماده بود که یک نیم‌لقمه نان بخورد و نیمه باقی را به خرید اسلحه اختصاص دهد تا کشور از اشغال اجنبی خارج شود، لکن مردم قهرمان ایران قبول نکردند که خود را محتاج به نیمه‌نانی کنند، تا در (رژیم) شاهنشاهی رسوایی پدید آید که نظامی مبتذل‌تر و جنایتکارتر از آن در تاریخ دیده نشده است.
دومین خطای شاه این بود که به فریب مردم و ملتش پرداخت؛ یعنی وعده می‌داد ولی عمل نمی‌کرد. همیشه سخن از آزادی و انتخابات آزاد می‌گفت، ولی خبری از صحت آن نبود. پیوسته در کنار او ‌مردان کوچکی بودند که دست او را می‌بوسیدند و او از مردمان آزاداندیش و بزرگی که سر در برابرش می‌افراشتند و واقعیت را به او می‌گفتند، دوری می‌جست. روز یازدهم آگوست سال گذشته [۱۹۷۸]، شاه در یک کنفرانس مطبوعاتی در برابر روزنامه‌نگاران و خبرنگاران اعلام کرد: او کوشش می‌کند تا دموکراسی حقیقی را در کشورش پیاده کند و اضافه کرد، به مخالفان حکومت فرصت و آزادی عمل می‌دهد تا در یک فضای باز، فعالیت کنند و انتخابات آزاد را به‌زودی عملی کند... ولی چیزی نگذشت که شاه از حرفش بازگشت. نه از آزادی و دموکراسی و نه آزادی مطبوعات و انتخابات آزاد خبری نبود.
نسل جوان و روشنفکر را دست ‌کم گرفت
سومین خطای شاه این بود که به (ظواهر) اصلاحات بزرگ و ساختن بناهای بزرگ و کارخانه‌های مختلف می‌پرداخت، ولی او «ایرانی» را فراموش کرد و روی سر هر فرد ایرانی کلاه اشرافی گذاشت و به پایش شلوار خارجی کرد، ولی او را از آزادی که اشراف و بیگانگان برخوردارند، محروم کرد. در ایران خاصه در خیابان‌های تهران، اتومبیل‌های آخرین سیستم موج می‌زند، لکن نظام حکومتی ایران از سیستم حکومت‌های قرون وسطایی برخوردار است. در وزارت کشور ایران ده‌ها مغز الکترونیکی جدید مشغول به کار است که در کنار آن صدها تازیانه و چوبه ‌دار دیده می‌شود... هتل‌های بی‌نظیری که در اروپا هم ساخته نشده، در ایران به چشم می‌خورد ‌و در کنار ‌آن بازداشتگاه‌ها و سیاه‌چال‌هایی بنا نهاده شده که در عالم نظیر آن‌ها دیده نمی‌شود. چهارمین خطای شاه این بود که او متوجه ظهور و بروز نسل جوان و روشنفکر ملت ایران که در دانشگاه‌های اروپا و آمریکا درس خوانده و بالاترین درجات علمی را کسب کرده و سال‌های سال در فضایی از آزادی و دموکراسی و عدالت زندگی کرده‌اند، نشده بود و هنگامی که این گروه‌های جوان تحصیلکرده، هزارهزار به کشور خود باز می‌گشتند، احساس غربت می‌کردند. ‌هیچ یک از آن‌ها ندیده بود که در آمریکا یکی از وزیران دست رئیس‌جمهور را ببوسد... شاه ایران باید متوجه این خلأ و شکاف عمیق که میان او و روشنفکران به وجود آمده است، می‌شد. او به هر کشوری از کشورهای اروپا و آمریکا که می‌رفت هزاران هزار دانشجو در مقابلش به تظاهرات پرداخته و سقوطش را خواستار می‌شدند... پنجمین اشتباه شاه این بود که نفهمید تخت سلطنت زمانی مستقر و ثابت می‌ماند که به قلب مردم و خلق کشور تکیه داشته باشد، چراکه سرانجام مأموران امنیتی متلاشی می‌شوند و قلعه‌ها فرو می‌ریزند و اسلحه و قدرت از بین می‌رود، ولی دوستی مردم قلعه محکمی است که حاکم می‌تواند در آن از فتنه‌های زمان و روزگار خود را محافظت کند.
عبرت نگرفت
ششمین خطای شاه این بود که به ایمان اسلامی و فطرت پاک ملت ایران اعتماد نداشت. در فروش نفت به دشمن اسلام و مسلمانان، یعنی اسرائیل پافشاری کرد، حتی در زمانی که همه کشورهای عربی و اسلامی از فروش نفت به اسرائیل و کمک‌کنندگانش خودداری ورزیدند، شاه ایران دست از حمایت اسرائیل برنداشت و در کنفرانس تحریم صدور نفت به اسرائیل... شرکت نکرد و این واکنش‌های ضد ‌بشری شاه، تأثیرات عمیق و جانکاهی در اعماق قلب ملت مسلمان ایران باقی گذاشت.
هفتمین خطای شاه این بود که به پلیس سرّی خود (ساواک) که او را با گزارش‌های خود فریفته بودند، تکیه می‌کرد. این سازمان وانمود کرده بود که مردم در آرامش به‌سر می‌برند و مردم شاه را می‌خواهند و خطاهای شاه در میان مردم جزو محسنات او دانسته می‌شود. این سازمان همچنین وانمود کرده بود که هر صاحب رأی و اندیشه‌ای، ‌دشمن و هر منافق مکاری، دوست و عزیز است!
هشتمین خطای شاه این بود که تمام تصمیماتش را پس از گذشت وقت آن حتی پس از گذشت پنج سال می‌گرفت و گمان می‌برد که این یک کار جدید و نو است که او ‌آغاز کرده است. زندانیان سیاسی را پس از سال‌های متمادی که در زندان بودند، پس از کوشش‌های بسیار که از طرف گروه‌ها و انجمن‌ها و سازمان‌های داخلی و خارجی می‌شد، آزاد و تصور می‌کرد که مردم از او این درخواست را کرده‌اند. نهمین خطای شاه این بود که او گمان نمی‌برد دنیا تغییر کرده است و ملت‌ها امروز روشن‌تر و باسوادتر از مردمان دوره‌های پیش هستند و چیزهایی بیشتر و بهتر از پیشینیان خود دیده و می‌شنوند. دهمین خطای شاه این بود که او از انقلاب و واژگونی رژیم در افغانستان درس عبرت نگرفت و از سقوط دیکتاتوری امیر محمدداوودخان و همه دستگاه‌های امنیتی و سرّی‌اش پند نپذیرفت و از آنچه در امپراتوری سیاه حبشه به وقوع پیوست، درس نیاموخت، بلکه به لجاجت و گستاخی و جنایت‌های خود علیه ملت ایران ادامه داد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha