تحولات منطقه

بخش ویژه چهل و سومین جشنواره فیلم فجر و نمایش چند فیلم توقیفی به مثابه موقعیتی بود مملو از بیم و امید؛ امید به زنده بودن سینمای متفکر و اندیشمند و بیمناک از تنگنایی که در آن گرفتار شده است.

نگاهی به بخش ویژه چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر/ سلامی دوباره به سینما
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

به گزارش گروه فرهنگی قدس، بخش ویژه چهل و سومین جشنواره فیلم فجر و نمایش چند فیلم توقیفی به مثابه موقعیتی بود مملو از بیم و امید. هم آنقدر که می توان از نمایش این فیلم‌ها حتی در یک تک سئانس، تفاوت نگاه مدیران را دریافت و روزنه ای از گشایش و تعامل را به چشم دید اما در عین حال موقعیت بیمناکی را پیش روی ما قرار می دهد که سینما چطور طی این سال ها قربانی نگاه های سیاسی و بیگانه با هنر شده است.

راستش را بخواهید کم کم داشت یادمان می رفت که سینما هنوز هم زنده است و نفس می کشد. در چند سال اخیر و ایام برپایی جشنواره فجر که تولیدات یک ساله سینما را نمایندگی می کند، همه چیز به شکلی ناامید کننده خبر از سینمایی می داد که نفسش به شماره افتاده و دیگر هیچ امیدی به آن نیست. فیلم هایی که نه قصه گویی را بلدند و نه آداب سینما را می شناسند. در این میان هم به ضرب و زور فیلم های گیشه، ارقام فروش جا به جا می شد تا بگویند این سینماست و مردم همین را می خواهند.

«پیر پسر»؛ انعکاسی از شکوه جاودانه سینما

اما نمایش فیلم «پیر پسر» ساخته اکتای براهنی در بخش ویژه، امید را دوباره زنده کرد و یادمان آورد نه تنها سینما هنوز زنده است که باید سلامی دوباره به آن داد. شاید تنها تک جمله ای که بتواند عظمت و اقتدار فیلمی همچون «پیر پسر» را به تصویر بکشد این است که شما به معنای واقعی کلمه با جادوی سینما مواجه‌اید. ساخته جدید براهنی همچون یک عمارت عظیم و باشکوه تاریخی، با یک معماری اصیل و درجه یک همه عناصر وجودی‌اش را درست و به اندازه در خود جای داده است. قلب تپنده «پیر پسر» فیلمنامه آن است که شاهکاری از تلفیق ادبیات کلاسیک و سینماست، ردپای آثار داستایوفسکی و اقتباس‌های متعدد از شخصیت‌های داستانی «برادران کارامازوف» و «ابله»، «رستم و سهراب» فردوسی و آثار شکسپیر به ظرافت در فیلمنامه جا خوش کرده و روح اساطیری این شخصیت های جاودانه در تاریخ ادبیات سایه اش را بر سر «پیرپسر» هم گسترانیده است.

براهنی در روایت داستانی پرکشش با ارجاعات فرامتنی، پردازش دقیق شخصیت ها و قوام آنها در دل داستان و در بازنمایی کلاسیک جدال خیر و شر در قامتی ملودرام تا فرجامی تراژیک و خونین را درخشان طی می کند و با ایجاد تعلیق های جاندار فیلم را چنان پیش می برد بدون آن که لحظه ای از ریتم و رمق بیفتد، مخاطب ۱۹۰ دقیقه خیره به پرده باقی بماند و این رمان تصویری را ورق بزند و از تماشایش لذت ببرد. فیلمبرداری ادیب سبحانی و تدوین رضا شهبازی و مشاوره هایده صفی یاری دو بازوی اصلی به اوج بردن این فیلم هستند. در کنار اینها موسیقی حسام ناصری که او را بیشتر به عنوان آهنگساز قطعات علیرضا قربانی می شناسیم، به این اثر سینمایی رنگ و بوی دیگری بخشیده و طراحی صحنه و نورپردازی درخشان فیلم نیز در خدمت کلیت آن است. و اما نقش آفرین اصلی «پیر پسر» که بر قله بازیگری نشسته است؛ حسن پورشیرازی که با بازی بی نظیرش در نقش «غلام باستانی» این شخصیت اهریمنی را در تاریخ سینمای ایران جاودانه کرد تا حامد بهداد که نمادی از پرنس میشکین، تنها بازمانده یک خاندان اشرافی در رمان «ابله» و رگه هایی از دیمیتری و آلیوشای «برادران کارامازوف» است، همچنین محمد ولی زادگان با نمایشی پرصلابت از یک عصیانگری درونی و لیلا حاتمی با یک بازی متفاوت فصل تازه ای در کارنامه بازیگریشان رقم زدند. «پیر پسر» بی شک یکی از آثار کالت سینمای ایران خواهد شد؛ فیلمی در کلاس جهانی و یک سر و گردن بالاتر از فیلم های چند دهه اخیر.

«رکسانا»ی پرویز شهبازی و «غریزه» ساخته سیاوش اسعدی از دیگر فیلم های به نمایش درآمده در بخش ویژه بودند که در محاق توقیف هستند و نخستین اکران خود را در میعادگاه شبانه فجر تجربه کردند.

«رکسانا»؛ فرزند زمانه خویش

پرویز شهبازی در فیلم جدیدش باز هم سراغ معضلات نسل جوان رفته، مانند آن چیزی که سال ها قبل در «نفس عمیق» و چندی بعد در فیلم «دربند» و «طلا» تجربه کرده بود. مهمترین نکته اما درباره «رکسانا» همگام شدن با اقتضائات زمانه و سفری است که فیلمساز از «نفس عمیق» تا اینجا طی می کند و مواجهه دقیق و درستش طی این سالها با دو نسل جوانی است که در دو دنیای جداگانه زیست می کنند و با آنها همگام می شود.

شهبازی در یافتن نقطه سیبل بحران هایی که نسل جدید با آن دست به گریبانند موفق بوده؛ نسلی بی پروا، عصیانگر اما در عین حال بیگانه با غیر و جدا از خویش. یکی از نقاط عطف «رکسانا» نگاه تحلیلی و روانشناختی به کاراکترهای داستان و نزدیک شدن شهبازی به پشت پرده افکار آنهاست. فیلم در نسبت با معضلات اجتماعی و فرهنگی امروز درست عمل می کند و آیینه ای از بحران های فزاینده در جامعه و سرگردانی نسل جدید را پیش روی مخاطب قرار می دهد. این فیلم قرار بود یکی از گزینه های اصلی معرفی به اسکار باشد اما در نهایت نامش میان کاندیداها هم نبود و اکرانش نیز در هاله ای از ابهام قرار دارد.

«غریزه»؛ عاشقانه ای نوستالژیک و عمیق

اما «غریزه» ساخته سیاوش اسعدی دیگر فیلم مهم و قابل بررسی بخش خارج از مسابقه جشنواره فیلم فجر است. «غریزه» داستان عاشقانه دو نوجوان‌ است که در اواخر دهه ۴۰ خورشیدی روایت می‌شود. فیلمی خوش ساخت و پررنگ و لعاب که یادآور سبک و سیاق فیلم های سینمای ایتالیا به ویژه جوزپه تورناتوره است. «غریزه» فارغ از غافلگیری های جذابی که در فیلمنامه اش دارد در فرم روایی خود اثری دلنشین با قاب های تماشایی و یک موسیقی متن دلچسب است.

اما در کنار اینها آنچه مزه فیلم را ماندگار می کند دیالوگ های درخشان اسعدی است که وام گرفته از مسعود کیمیایی و به تأسی از سینمای او خلق شده است. نمونه آن اولین سکانس ورود رسول خان با بازی امین حیایی است که با پالتویی بلند و چکمه های مشکی براق همراه با ابهتی خاص از اصطبل می گذرد تا به تلفن جواب بدهد؛ دیالوگ گوییِ نثروار یک نفس و تماشایی او یک افتتاحیه جذاب برای حضور یک قهرمان سینمایی است.

بخش عمده ای از فیلم به روایت عاشقانه کامران و آتیه می گذرد و نیمه پایانی فیلم پرده از رازها برداشته می شود. شخصیت پردازی های دیدنی و بازی خوب بازیگران فیلم به ویژه دو کاراکتر نوجوان از نقاط مثبت «غریزه» است اما فیلم تازه اسعدی که یک حسرت هم دارد و آن هم حضور کمرنگ رسول خان با بازی درخشان حیایی است که با کاراکتر جذابی که دارد به تنهایی می تواند بار یک فیلم را به دوش بکشد.

هیولای درون یک لاک پشت

اما بد نیست در پایان اشاره ای هم به فیلم «لاک پشت» ساخته بهمن کامیار داشته باشیم. کامیار در سومین تجربه خود سراغ یک درام روانکاوانه رفته و به واکاوی ترس های پنهان در وجود آدمی پرداخته که می تواند به سادگی مثل یک هیولای واقعی او را ببلعد و در خود دفن کند. «لاک پشت» روایتی از زندگی یک روانپزشک است که با زن جوانی ازدواج کرده و حالا با خبر بازگشت شایان به ایران، همه چیز به هم می ریزد و او در مواجهه با ترس هایش دست به کارهای ترسناکی می زند. مردی که عذاب وجدان زندگی گذشته رهایش نمی کند و چالش های زندگی جدیدش هم او را عاجز و درمانده کرده است. فیلم با روایتی غیرخطی اما منسجم در روند داستانی خود به ترس ها و تردیدهای شخصیت اصلی می پردازد و از پیچیدگی های یک تریلر روانشناسانه برخوردار است. در این میان نباید از بازی چشمگیر فرهاد اصلانی در نقش مردی مستاصل و ترسیده به سادگی گذشت؛ اصلانی در «لاک پشت» به خوبی از شرایط فیزیکی خود بهره گرفته و بازی حسی و تکنیکی او در کنار استفاده درست و درخشان از زبان بدن او را با کاراکتر داستان یکی کرده است. او در سکانس های ملتهب فیلم با هنرمندی احساساتی همچون ترس، خشم و جنون را در نگاهش می ریزد و یک هیولای واقعی را به تصویر می کشد.

همچنان اما یک نام باقی می ماند؛ «قاتل و وحشی» که حتی زمان نمایشش در جدول فیلم های بخش ویژه هم مشخص شده بود اما در آخرین لحظات با فشارهایی خارج از وزارت ارشاد و سازمان سینمایی نتوانست رنگ پرده را به خود ببیند.

بازگردیم به سخن نخست و قصه بیم و امیدهایی که سینما در آن دست و پا می زند. امیدواریم چون هنوز سینمای روشنفکری، مستقل و اجتماعی زنده است و وجاهت خود را از دست نداده، فکر می کردیم دوره ساخت فیلم هایی که صریح و بی پرده مخاطب را به تفکر دعوت می کنند سپری شده اما چند فیلم دیده و دیده نشده نشان داد که سینما هنوز هم می تواند جادو کند، اثربخش باشد، جریان سازی کند و آبروی فرهنگ و اندیشه را عزیز بدارد. دیری نمی پاید که مخاطب دیگر خریدار فیلم های سطحی نخواهد بود و مطالبه گر می شود، مطالبه گر همان سینمایی که عده ای طی این سال ها با فشار بر آن از سانسور تا توقیف و مسدود کردن مجرای صدور پروانه ساخت و نمایش، به حاشیه راندنش و سعی کردند منزوی اش کنند و در عوض جایش را با رقص و آواز پر کردند، اما آن روز دور نیست که ورق برمی گردد و به قول حبیب رضایی در «قصه ها»ی رخشان بنی اعتماد؛ «هیچ فیلمی، هیچ وقت، تو هیچ کُمُدی نمونده، بالاخره یه روز، یه جایی دیده می‌شه...».

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha