تحولات منطقه

۲۹ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۸:۲۸
کد خبر: ۱۰۴۹۸۶۹

تشکیلات بی‌تشکیلات!

محمد ولیان پور

تنها یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۵۷، تشکیلاتی توسط رهبران انقلاب ایجاد شد تا امواج خروشان مردم انقلابی را به نظم درآورد.

زمان مطالعه: ۲ دقیقه

حزب جمهوری اسلامی به پلی میان مردم با نهادهای درحال تشکیل نوپای حکومتی تبدیل شده بود و در کوران انقلاب و شکل‌گیری ساختارهای رسمی، توانست ایفای نقش کند.
حزبی که در روز اول اعلام موجودیتش ۸۰ هزار نفر متقاضی ثبت‌نام داشت و تنها ۱۰۰ روز بعد که مواضعش را تبیین کرد، اعضایش به ۲میلیون نفر رسیده، گمان می‌رفت بتواند الگویی بومی از مشارکت و کنش سیاسی در ایران پس از انقلاب را ارائه کند.
اما هشت سال بعد با فقدان عناصر اصلی، که برخی به شهادت رسیده و برخی درگیر فعالیت اجرایی شده بودند، دامنه فعالیت‌های مؤثر حزب به شدت کاهش یافت و تلاش برای جامعیت حداکثری، طبیعتاً اختلافاتی را زیر پوست حزب تجمیع کرده بود. امری که درنهایت فلسفه وجودی حزب را با تردید مواجه کرد و به خواست رهبرانش به تعطیلی منجر شد.
حزب جمهوری گرچه دولت‌ساخته نبود، اما ساختارساز و درنهایت دولت‌ساز بود و از آن‌جا که فلسفه وجودی‌اش را در ساختارسازی برای «انقلاب اسلامی» می‌دید، پس از موفقیت در این مرحله، محمل و محرکی برای ادامه کنشگری در «جمهوری اسلامی» نیافت و نتوانست مأموریتش را امتداد بخشد. حزبی که قرار بود «جمهوری اسلامی» باشد، فقط حزب «انقلاب اسلامی» بود.
حالا ۴۶ سال پس از بیست‌ونهم بهمن‌ماه ۵۷ و سالروز تأسیس حزب جمهوری، با همه حرف و حدیث‌ها درباره آن، آنچه روشن است آن است که با وجود ده‌ها حزب ثبت‌شده در کشور، جای خالی حزب جمهوری اسلامی هرگز پر نشد و در طول این سال‌ها بدیل مؤثری برای تحزب نیز تعریف نشده است.
احزاب فعال در طول دهه‌های گذشته عموماً دولت‌ساخته بوده‌اند و نتوانستند نسبت پایداری با مردم برقرار کنند و در برابر عملکرد دولت‌های منسوبشان نیز پاسخگو نبوده‌اند. این امر سبب شده است با وجود برخی فراز و فرودها، اعتبار احزاب و جناح‌های سیاسی حداقل محل تردید باشد. تا جایی‌که هر دو نامزد جدی انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته به‌صراحت بر نفی وابستگی حزبی خود تأکید کرده و انتساب حزبی را به مثابه یک اتهام تلقی می‌کردند!
گرچه این بی‌اعتمادی شاید ریشه‌ای عمیق‌تر داشته باشد و حداقل به تجربه حزب رستاخیز بازمی‌گردد؛ حزبی که عضویتش اجباری بود و قرار بود به گفته محمدرضا پهلوی کسی که عضویتش را نپذیرد یا از کشور اخراج شود و یا به زندان برود، اما تنها سه سال دوام آورد و پنج ماه پیش از فروپاشی حکومت پهلوی فروپاشیده شد.
اما چهار دهه پس از تجربه حزب جمهوری همچنان این پرسش وجود دارد که چرا تحزب در ایران نمی‌تواند قوام پیدا کند و حتی مدل بومی آن با طراحی متفکری نظیر شهید بهشتی نیز نتوانست پایدار بماند؟ و فراتر از آن، اینکه آیا اصولاً تحزب برای جامعه ایران امر مطلوبی است یا باید طرحی نو درانداخت؟
روشن است با فقدان بسترهای کنش سیاسی و رقابت مؤثر در جامعه نمی‌توان به افزایش مشارکت سیاسی پایدار امیدوار بود و این فضا ممکن است به رشد گفتمان‌های غیررسمی یا حتی اعتراضی بینجامد.
از سوی دیگر اهمیت نظم و انتظام حرکت‌های مردمی و ضرورت حاکمیت تشکیلات بر فعالیت‌های جمعی، چیزی نیست که در فرهنگ اسلامی قابل تردید باشد. بنابراین نمی‌توان از کنار این پرسش به‌سادگی گذشت و «بی‌تشکیلاتی» را تجویز کرد، در نبود فرایندهای شفاف تشکیلاتی، ارتباطات پیچیده باندهای سیاسی، اقتصادی و حتی قومیتی تعیین‌کننده ساختارهای قدرت خواهد بود.

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha