ایده «برخورد تمدن‌ها» توسط ساموئل‌هانتینگتون در کتاب معروفش به نام «درگیری تمدن‌ها و بازسازی نظم جهانی» که در سال ۱۹۹۶ انتشار یافت، مطرح شد.

برخورد شدید تمدن‌ها و پایانی بر «پایان تاریخ»
زمان مطالعه: ۳ دقیقه

قدس؛ این اندیشمند آمریکایی در کتاب خود به بررسی روابط بین‌المللی و درگیری‌های فرهنگی و تمدنی در دوره پس از جنگ سرد می‌پردازد و نظریه‌ای را ارائه می‌دهد که برمبنای آن، آینده جهانی نه براساس ایدئولوژی‌ها یا اقتصاد، بلکه براساس تمدن‌ها و فرهنگ‌های مختلف شکل خواهد گرفت. در این کتاب،‌ هانتینگتون به این نکته اشاره می‌کند که پس از پایان جنگ سرد و افول ایدئولوژی‌های رقیب (مانند کمونیسم و لیبرالیسم غربی) درگیری‌ها و برخوردهای اصلی به جای ایدئولوژی‌ها، حول تفاوت‌های فرهنگی و تمدنی خواهد بود. او بر این باور است که تمدن‌های بزرگ مانند غرب، اسلام، چین و هند با یکدیگر درگیری خواهند داشت.

هانتینگتون به وضوح به درگیری تمدن‌ها در خاورمیانه به‌خصوص ایران اشاره کرده و معتقد است تمدن اسلام و تمدن غرب در منطقه خاورمیانه و به‌ویژه در مورد ایران و کشورهای اسلامی، در تضاد و رقابت خواهند بود. او ایران را به عنوان یک کشور اسلامی برجسته می‌بیند که با تمدن غربی در تضاد است.

نظریه‌ای که مخالف زیاد داشت اما انگار درست است

اما این نظریه با انتقادهای مختلفی روبه‌رو شد. وی معتقد است براساس درگیری‌ها و تفاوت‌های فرهنگی و تمدنی میان کشورهای مختلف جنگ‌ها رخ می‌دهند. برپایه این دیدگاه، جنگ‌ها و درگیری‌ها به جای اینکه صرفاً به دلایل سیاسی و اقتصادی باشند، به دلیل تضادهای فرهنگی و تمدنی میان تمدن‌ها رخ می‌دهند. به نظر می‌رسد این نظریه در مورد حوادث اخیر به‌ویژه جنگ اوکراین و روسیه که سه سال به طول انجامید، ناکارآمد است.

نیلز گیلمن در تحلیل خود در تاریخ ۲۱ فوریه ۲۰۲۵ در اندیشکده فارین پالیسی به بررسی و تحلیل تأثیر نظریه جدال تمدن‌ها می‌پردازد. گیلمن بیان می‌کند: ایده‌ هانتینگتون درباره تضاد و درگیری میان تمدن‌ها در سطح جهانی درست بوده، اما زمان‌بندی آن اشتباه بوده است. او معتقد است اکنون، در دوره‌ای که نظم بین‌المللی لیبرال در حال فروپاشی است، زمان برای بررسی نظریه‌ هانتینگتون فرا رسیده است. این مقاله این‌طور استدلال می‌کند که در لحظات تحولاتی بزرگ مانند پایان جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم و جنگ سرد، نظم قدیمی به‌طور تدریجی در حال فروپاشی بوده و تغییرات اساسی به‌طور ناگهانی رخ داده است. گیلمن پیش‌بینی می‌کند ما در حال تجربه چنین لحظه‌ای تاریخی هستیم.اندیشکده سیاست خارجی می‌نویسد: ما در آستانه یک لحظه بازترکیب در روابط بین‌الملل ایستاده‌ایم که به اندازه سال‌های ۱۹۸۹، ۱۹۴۵ یا ۱۹۱۹ اهمیت دارد؛ باید از یک رویداد تغییر نسلی سخن گفت. مانند دوره‌های پیشین، پایان نظم بین‌المللی لیبرال که در دهه ۱۹۹۰ شکل گرفت، محتمل است و آن لحظه‌ای است که هم با امید و هم با ترس همراه است، زیرا در دوران کنونی قطعیت‌های نظریات قدیمی چه بد و چه خوب، از بین می‌روند. چنین لحظات مهمی، معمولاً زمان‌هایی هستند که فرصت‌طلبان کاریزماتیک، در آن درخشیده‌اند.

وی ادامه می‌دهد: در هر یک از این نقاط عطف، نظم قدیمی پیش از اینکه یک‌باره سقوط کند به آهستگی در حال فروپاشی بود، اگرچه این مسئله برای افراد حاضر در زمان معاصر همیشه واضح نبوده، اما از منظر تاریخی، امروز می‌توان دید نظم جدیدی که در هر یک از این موارد جایگزین شده از مدت‌ها پیش در حال شکل‌گیری بوده است. حتی پیش از سال ۱۹۸۹، ایده یک «نظم بین‌المللی لیبرال» به عنوان جایگزینی برای کشمکش‌های قدرت شرق/غرب و شمال/جنوب از دهه ۱۹۷۰ به بعد پیشنهاد شده بود.

نگرشی بهتر به پیچ تاریخی حتی در غرب

جالب اینجاست که اکنون مفهوم دوران گذار و پیچ تاریخی از منظر اندیشمندان غربی با چاشنی نقد نظریات سابق به کرات مطرح می‌شود و به نظر می‌رسد اکنون فرصت مناسبی برای سر برآوردن نظریات جدید از دل تاریخ است.

مشابه این اتفاق سال‌ها پیش رخ داده بود. زمانی که فرانسیس فوکویاما، اندیشمند و جامعه‌شناس آمریکایی کتاب معروفش با عنوان پایان تاریخ و آخرین انسان در سال ۱۹۹۲ منتشر شد، بحث‌ها و نقدهای اساسی به آن وارد شد. فوکویاما در این نظریه مدعی شد پس از پایان جنگ سرد و سقوط اتحاد جماهیر شوروی، جهان وارد مرحله‌ای جدید شده که در آن دموکراسی لیبرال به عنوان مدل غالب و نهایی برای سازماندهی جوامع انسانی به نظر می‌رسد. براساس دیدگاه او، این مرحله نشان‌دهنده پایان تاریخ است، به این معنا که رقابت‌های ایدئولوژیک بزرگ در سطح جهانی پایان یافته‌اند و بشریت دیگر به سمت شکل‌های دیگر مانند کمونیسم یا فاشیسم نخواهد رفت. اما به‌دلیل شدت انتقادات از وی، فوکویاما در سال‌های بعد از انتشار نظریه «پایان تاریخ» به نوعی اصلاحات و تجدیدنظر در نظریه خود پرداخت. او تصدیق کرد پیش‌بینی‌اش در مورد پایان رقابت‌های ایدئولوژیک و استقرار جهانی کامل دموکراسی لیبرال با چالش‌هایی روبه‌رو شده است. فوکویاما در دهه‌های بعد، به‌ویژه پس از ظهور بحران‌های جهانی مانند افول دموکراسی‌های غربی، ظهور پوپولیسم، چالش‌های اقتصادی و ظهور قدرت‌های رقیب همچون چین، اصلاحاتی در نظریه‌اش انجام داد. او در مصاحبه‌ها و نوشته‌های خود اشاره کرد پیش‌بینی‌اش درباره «پایان تاریخ» ساده‌انگارانه بوده و او نتوانسته تمام پیچیدگی‌ها و چالش‌های معاصر را درک کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha