به گزارش قدس آنلاین، این نوجوانان تحت تأثیر دوستان شهید خود به جبهه میروند، پس از آموزش عازم منطقه میشوند اما به اسارت درمیآیند و در نهایت پس از امضای قطعنامه به خانه و میهن بازمیگردند. «بچههای داج سیتی» با لحنی شیرین و طنزآمیز به دنیای نوجوانان دهههای پیش میپردازد که برای خواننده خواندنی و خاطرهانگیز است.
نویسنده با زبانی شیرین و نوستالژیک، ابتدا حال و هوای بازیهای کودکانه، شیطنتهای مدرسه و رفاقتهای عمیق را ترسیم میکند و سپس با ورود شخصیتها به جبهه، آنها را در دنیای جدیدی از سختیها و واقعیتهای تلخ جنگ قرار میدهد. این تضاد، کتاب را خواندنیتر و تأثیرگذارتر کرده است.
به انگیزه انتشار بچههای داج سیتی با احسان عباسلو؛ نویسنده و منتقد ادبی به گفتوگو نشستیم و گفتههایش را درباره ادبیات دفاع مقدس، طنز دفاع مقدس، ادبیات نوجوان و وضعیت کتابخوانی شنیدیم. آنچه میخوانید نتیجه این گفتوگو است.
عباسلو صحبتهایش درباره «بچههای داج سیتی» را با بیان تجربههای واقعیاش در حوزه دفاع مقدس آغاز کرد و گفت: مدتی در جبهه بودم و طی سالهای نویسندگیام تصمیم داشتم داستانی درباره آن بازه زمانی بنویسم. آنچه مخاطب در این کتاب میخواند بخش اعظمی از اتفاقاتی است که خودم تجربه کردهام و یا در اطرافم دیدهام. احساس کردم در موقعیت کنونی، جامعه نیازمند زبان طنز در حوزه دفاع مقدس است که نتیجهاش شد بچههای داج سیتی. فکر میکنم این اثر میتواند لحظات طنزی را برای مخاطب ایجاد کند.
او درباره استفاده از زبان طنز توضیح داد: اکنون دیگر زبان رسمی و خشک برای بیان این داستانها جوابگو نیست و باید واقعیتهای جنگ و آنچه گذشته به گونهای نوشته شود که در عین طنز بودن، مفهوم و محتوا را برساند. اما موقعیتها و جزئیات داستانی در این اثر به گونهای بیان شدهاند که با یک منطق و داستانی مشخص به هم مربوط میشوند.
هدفی که ما را به هم ارتباط میداد
این نویسنده درباره سالهای حضورش در جنگ بیان کرد: در جنگ طیفهای مختلف شغلی و فکری حضور داشتند. از دکتر و مهندس گرفته تا فردی که شغلی نداشت. از پیرمرد شصت هفتاد ساله تا بچه چهارده ساله همه پای کار بودند. سنها و جایگاهها فرق داشت اما هدف یکی بود که ما را به هم پیوند میداد. حتی روحیهها هم فرق داشت، از طیف مذهبی تا کسانی که اصلاً در این خطها نبودند. بچههایی هم بودند که شیطنتهایشان سبب نمیشد از مسیر دور شوند و همین بچههای پاکدل معمولاً زودتر از دیگران هم شهید میشدند.
وی افزود: در آن دوران تهران به این شلوغی نبود و همه هم را میشناختند و طبیعتاً بچههای یک محله خیلی با هم ارتباط خوبی داشتند و رفیقتر بودند. محلات سرگرمیهای جمعی مثل تیمهای فوتبال داشتند و هر اتفاقی که برای کسی رخ میداد روی جمع تأثیر میگذاشت. بچههایی هم که شهید میشدند از همین جمعها و تیمها بودند. بچههایی که روزی ژست بازیکنهای معروف فوتبال را میگرفتند و در دنیای بچگی خود بودند، ناگهانی بزرگ میشدند و تصمیمهای بزرگ میگرفتند. جنگ خیلی ناگهانی همه ما را بزرگ کرد و خبر شهادت بچههایی را میآورد که تا چند ماه قبلش تنها دغدغهشان تقلب و شیطنت و تغذیه مدرسه بود البته من تلاش کردم در این اثر وارد فضای شعاری نشوم و به این مسائل فقط در جاهایی محدود به شهادت بچهها اشاره کردم. هدفم این بود با رویکرد جدیدی درباره سالهای جنگ بنویسم.
نباید با زبان دهه ۶۰ داستان بگوییم
خالق اثر بچههای داج سیتی در پاسخ به این پرسش که چطور انگیزه نوشتن از سالهای جنگ در نویسندهها جان میگیرد، بیان کرد: در نوشتن کتابهای دفاع مقدس دو موضوع کلیدی وجود دارد؛ نخست تکلیف خود نویسنده و ادای دِینی که درباره سالهای جنگ احساس میکند که آنچه گذشته باید مکتوب و ثبت شود حتی اگر خوانده هم نشود. مسئله دیگر هم مخاطب است. در جنگ واقعیتهایی وجود داشت که حتماً باید بیان شود حتی اگر جامعه فعلی آنها را نپذیرد و به عنوان واقعیتها و شرایط جنگ قبول نکند.
حقایقی مانند اینکه رزمندگان به دنبال مسائل مادی نبودند و برای اعتقاداتشان به جبهه میرفتند. بیان این واقعیات نیاز به زبان امروزی دارد تا بتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند چون برای مخاطب امروز دیگر زبان دهه ۶۰ جوابگو نیست و باید با زبان خودش صحبت کرد.
عباسلو در خصوص عنوان اثرش گفت: در آن دوران تفریح خاصی مانند گوشی و اینترنت وجود نداشت، یکی از تفریحات بچهها اسمگذاری برای موضوعها و مسائل مختلف بود آن هم تحت تأثیر تلویزیون و سینما. سینما که میرفتیم، تحت تأثیر فیلمها اسمهایی انتخاب میکردیم که در جمعهای آن زمان بیشتر استفاده میشد و برای محلات هم از همان اسمها استفاده میکردند و حتی با آنها هم شناخته میشدند مثل همین «داج سیتی» یا حتی محله «تگزاس» که رقابتهای شدیدی هم در آن حاکم بود.
جیب مردم خالی، سبد فرهنگی از آن خالیتر
این منتقد در خصوص ترویج کتابخوانی و علاقهمند کردن مردم به مطالعه و خواندن گفت: برای کتابخوان شدن مردم دو راه وجود دارد؛ نخست مسئله معیشت مردم است که اگر امکانات مالی داشته باشند به سمت کالاهای فرهنگی هم میآیند. در این روزها که قیمت کتابها حتی بالای یک میلیون تومان رفته، کتاب تبدیل به یک کالای لوکس شده است. خیلی از افرادی هم که میتوانند کتاب بخرند اهل خواندن نیستند و کتاب را به عنوان وسیله تزئینی استفاده میکنند.
عباسلو ادامه داد: راه دوم هم کتابخانهها هستند که باید از آن حالت بزرگ و متمرکز در نقاط خاصی از شهر خارج شوند و به کتابخانههای کوچک اما گسترده تبدیل شوند به طوری که راه دسترسی به آن زیاد و آسان باشد حتی میشود از ظرفیت مساجد و مدارس هم استفاده کرد ولی چون مدارس تابستانها تعطیل میشوند مساجد گزینههای بهتری هستند. یک مانع جدی که در کتابخانههای عمومی وجود دارد نحوه عضویت آنهاست که مردم فکر میکنند بسیار سخت است و بیخیال آن میشوند، در واقع باید روند عضوگیری را سهل و آسان کرد.
از کتاب و نویسندگان حمایت نمیشود
کتابهای خوب و ارزشمند زیادی هستند که به دلیل نداشتن تبلیغات مناسب ناشناختهاند. عباسلو با بیان این مطلب در خصوص گمنام بودن بعضی آثار تصریح کرد: هر چند که نسبت به گذشته با وجود کلاسهای نویسندگی زیادی که برگزار میشود پیشرفت قابل توجهی در مسئله نویسندگی وجود داشته اما در تبلیغات و معرفی آثار ادبی ضعیف عمل شده است به طوری که در بسیاری از شهرستانها مردم اصلاً اسم بعضی کتابها را نشنیدهاند و آنها را نمیشناسند.
وی در توضیح بیشتر گفت: تبلیغات هم به دو صورت انجام میشود؛ نخست تبلیغات دولتی و دیگری خصوصی. تبلیغات دولتی که از سوی نهاد کتابخانههای وزارت ارشاد انجام میشود و در بخش خصوصی هم سرمایهگذار شخصی وجود ندارد و اگر هم باشد اعتماد، شناخت و تضمینی وجود ندارد و فراهم شدن اینها فرایند طولانی را میطلبد که نویسنده کلاً بیخیال آن میشود.
در بخش خصوصی آن قدر پول وجود ندارد که بخواهند هزینه کنند و تبلیغات گسترده انجام دهند و نویسنده چشم میدوزد به اینکه خبرنگاری با او گفتوگو کند یا اثرش را معرفی کند. اینها در صورتی است که در غرب، آن قدر برای نویسندگی و کتابخوانی ارزش قائل هستند که برای نویسنده تمام امکانات رفاهی فراهم میشود تا فقط یک کتاب به سرمایهگذار تحویل دهد! متأسفانه در کشور ما ناشر حقالزحمه نویسنده را هم به زور میدهد چه برسد به حمایتهایی که مطرح شد!
نسل کتابهای چاپی در حال انقراض است
عباسلو در پایان صحبتهای خود با اشاره به اینکه کتابی جدید با موضوع طنز اجتماعی در دست انتشار دارد، در خصوص اقبال کتابهای چاپی گفت: نسل کتابهای چاپی به شکل کنونی در حال انقراض است و احتمالاً در آینده اشکال مختلفی از کتابها به نام «کتاببینی» داشته باشیم؛ بدین گونه که نوشتهها مانند یک انیمیشن تبدیل به تصویر متحرک شوند که این مسئله با هوش مصنوعی امکانپذیر است. این ایده البته هنوز خام بوده و پخته نشده است. هوش مصنوعی هم معایبی مانند ایجاد انسانهای مصرفکننده دارد که فقط از محصولات هوش مصنوعی استفاده میکنند و خودشان چیزی خلق نمیکنند. با خلق نشدن آثار هم عملاً کار نویسندگان به مشکل میخورد و حتی کمکم از میان میروند. باید در تمام حوزهها به خصوص نویسندگی، هوش مصنوعی را از تهدید به فرصت تبدیل کرد.
نظر شما