به گزارش قدس آنلاین، قدیمترها حتی نوستالژی را جزو نارساییهای روانی و نزدیک به مالیخولیا دستهبندی میکردند! اما این احساس غمانگیزهمراه با شادی نسبت به اشخاص، اشیا و وقایع گذشته که از بزرگسالی به سراغ ما میآید تا آخر عمر هیچگاه ما را رها نمیکند.
اگر طرفدار جوان فوتبال باشید تقریباً غیرممکن است که اسیر افراد نوستالژیباز فوتبالی نشده باشید. آنها هیولاهایی هستند که میتوانند در کسری از ثانیه احساس فوقالعادهای که از فوتبالی که دیشب تماشا کردهاید را به تلی از خاکستر تبدیل کنند. برای آنها زیبایی فوتبال فقط زمانی واقعاً وجود داشته که آنها جوان بودند و فوتبال تماشا میکردند. هیچ فوتبال جدیدی، هیچ بازیکن جدیدی آنها را ارضا نمیکند. این پدیده فقط مربوط به سن و سال خاصی نمیشود، فقط کافی است شخص مورد نظر از شما چند سال بزرگتر بوده و دوره قبلتر فوتبال شما را به یاد داشته باشد.
اگر الان در سنی هستید که با امباپه یا یامال ذوق میکنید، یک نوستالژیباز شما را پیدا خواهد کرد تا از زمان زیبای رونالدو و مسی بگوید و آنها را توی سر ستارگان جدید محبوب شما بکوبد. همان فرد وقتی به فوتبالدوست دوران مارادونا، زیدان، کانتونا و باجو برسد مجبور است ساعتها اصطلاحات قصار در مورد ستارگان آن دهه را تحمل کند. اگر فکر کردید این پایان ماجراست کور خواندهاید! وقتی چنین افرادی با پیرمردهایی روبهرو شوند که دوران کرویف، بکنبائر و پله را به خاطر داشته باشند تازه میفهمند غول آخر یعنی چه!
اما اگر در کلاس پایه نوستالژیبازی فوتبال شرکت کنید، باید ورزشگاههای مه گرفته ایتالیا، ندود، دلپیرو و زیدان با لباس یووه و مالدینی و نستا از میلان یا پالیوکا و زانتی از اینتر و توتی از رم را به خاطر داشته باشید. اگر نوستالژیباز فوتبال اسپانیا هستید باید لباس بارسا با ریوالدو (اگر مارادونا در این لباس به خاطرتان باشد که چه بهتر) و حداقل رائول با لباس رئال و مثلاً کسی مثل آیمار در والنسیا در خاطرتان باشد. در فوتبال آلمان همین که آن شب لعنتی در بارسلونا و شکست جلو منچستریونایتد به خاطرتان باشد نمره قبولی میگیرید.
اما حساب انگلیس از خاطرهبازی جداست. فرهنگ طرفداری از فوتبال این کشور آنچنان ریشهدار است که اگر بخواهیم به جنبههای مختلف آن بپردازیم باید چندین کتاب به آن اختصاص یابد. اما موضوع کتاب شما هر جنبهای داشته باشد نمیتوانید به منچستریونایتد اشاره نکنید. آنها واقعاً چیز دیگری هستند. چه مربیان و بازیکنانی که تجربه قدم گذاشتن در اولدترافورد را داشتهاند و چه هر فوتبالدوست دیگری، چه از یونایتد بدش بیاید چه خوشش بیاید، به خاص بودن این باشگاه اعتراف میکند. تاریخ این باشگاه پر است از فراز و نشیبهایی که آنها را به یک پدیده جهانی بدل کرده است. از سقوط هواپیمایشان در ۱۹۵۸ و کشته شدن چندین ستاره، چه فتح شکوهمند قله فوتبال اروپا تنها ۱۰ سال پس از این تراژدی، چه سهگانه رؤیایی در۱۹۹۹، آنها همیشه از اتفاقهای اعجابآور پر و خوراک نوستالژیبازها با هر رده سنی هستند. چهرههایی مانند مت بازبی، فرگوسن، چارلتون، بست، دنیس لا، کانتونا، بکام، گیگز، روی کین، کریستیانو رونالدو، وین رونی و بسیاری دیگر، آنقدر بر سردرِ این باشگاه لایههای رنگ جادویی زدهاند که گذر زمان و عدم موفقیت مقطعی نمیتواند این خاص بودن را از چهره آنها بزداید. حتی زمانی که الکس فرگوسن در سال ۱۹۸۶ سکان هدایت این تیم را به دست گرفت با اینکه حدود ۲۰سال از آخرین قهرمانی آنها در لیگ میگذشت اما خبرنگاران به گونهای با او اولین سؤالهایشان را مطرح میکردند که انگار در مورد گوی بلورینی حرف میزنند که فقط منتظرند کسی بیاید و آن غبار را از روی آن پاک کند. افتخارآفرینیهای فرگوسن به همراه شیاطین سرخ تا سال۲۰۱۳ که او خداحافظی کرد، این گوی بلورین را خاصتر از قبل هم کرده و عدم موفقیت چشمگیر این تیم در ۱۲ سال گذشته شرایط را شبیه به همان غبار ۱۹۸۸ میکند.
پنجشنبه شب منچستریونایتد در دیدار برگشت یکچهارمنهایی لیگ اروپا مقابل لیون، برق خاص بودن خود را دوباره به چشمان فوتبالدوستان تاباند. شکست ۴-۲ تا دقیقه ۱۱۳ و کامبک با پیروزی ۵-۴ با سه گلی که به ثمر رساند نشان داد گوی بلورین منچستریونایتد میتواند به زمین بیفتد اما هیچگاه نمیشکند.
اگر میخواهید برای نسل بعدی از نوستالژیهای قشنگ دوران طرفداری خود بگویید، یادتان باشد پنجشنبه شب گذشته منچستریونایتد مقابل لیون را از قلم نیندازید!
نظر شما