اکبری دیزگاه می‌گوید: اخبار همیشه سیاسی است و یا با یک سیاستی روانه می‌شود، اما آن چیزی که باید آن را پردازش کند گوشی است که تربیت شده باشد؛ ما در وضعیت گوش‌های تربیت نشده هستیم که فقط در معرض اخبار رسانه‌ها قرار گرفتند.

خبر را باید گوشی بشنود که تربیت شده باشد و بنیاد کتاب هم بر تربیت گوش است / متأسفانه فراتر از سیاست نمی‌اندیشیم
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

به گزارش گروه فرهنگی قدس، چند هفته پس از شروع طوفان ‌الاقصی، مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری تعدادی از داستان‌نویسان را دعوت کرد تا درباره فاجعه‌ای که در غزه رقم خورده، گفت‌وگو کنند. پس از این جلسه ابراهیم اکبری دیزگاه، نویسنده با همفکری مدیر دفتر ادبیات داستانی حوزه هنری از تعدادی از نویسندگان دعوت کرد درباره نسبتی که ما با غزه داریم بنویسند.

کتاب «پایی در غزه» شامل ۱۶ روایت از «ما و غزه» است که توسط اکبری دیزگاه، گردآوری و توسط انتشارات سوره ‌مهر وارد بازار نشر شده است. نویسندگان در این اثر از منظرهای گوناگون به غزه توجه کرده‌اند از نگاه عاطفی و حسی گرفته تا نگاه‌های فلسفی، الهیاتی، جامعه‌شناسی، سیاسی و تاریخی. به تعبیر دیزگاه «پایی در غزه» هر چند همه صداهایی که در جامعه ایرانی نسبت به غزه شکل گرفته را نمایندگی نمی‌کند اما حتی‌الامکان کوشیده به همه صداها احترام گذاشته شود، هر چند با نظر او هم مخالف باشد.

نسبت انسان ایرانی با دیگران چیست؟

تربیت گوش‌ها برای شنیدن حقیقت

اکبری دیزگاه درباره انگیزه خود از جمع‌آوری این گفت‌وگوها و انتشار آن در قالب یک کتاب می‌گوید: موضوع این کتاب همیشه یکی از دغدغه‌های شخصی‌ام بوده که انسان ایرانی با دیگران چه نسبتی دارد. یکی از آن دیگران هم فلسطین، اسرائیل و ماجرای غزه است. پس از اتفاق‌های هفتم اکتبر به این نتیجه رسیدم که با تعدادی از نویسندگان این پرسش را طرح کنیم که با فلسطین و اسرائیل چه نسبتی داریم که در نهایت ۱۶ روایت آن به چاپ رسید.وی در ادامه درباره اینکه پاسخ نویسندگان به این پرسش برآمده از چه نوع تحلیل، نگاه و تجربه‌ای است، این طور توضیح می‌دهد: من این موضوع را با چند نویسنده در میان گذاشتم و از آن‌ها پرسیدم به عنوان یک انسان ایرانی نسبت خودت با اتفاق‌های غزه را چطور می‌بینی؟ او هم با توجه به دانش، بینش و تجربه‌هایش این نسبت را روایت کرده است. حالا برخی از این‌ها می‌تواند عمیق و برخی هم حتی می‌تواند سطحی باشد که بستگی به نگاه نویسنده‌اش دارد.

این نویسنده با تأیید اینکه «پایی در غزه» افقی را پیش روی مخاطب قرار می‌دهد، می‌افزاید: این کتاب دقیقاً می‌خواهد موقعیتی را فراهم کند که هر کسی آن را می‌خواند این سؤال را از خودش بپرسد که من چه نسبتی با ماجرای غزه و فلسطین دارم.

ارتباط با لایه‌های عمیق‌تر بر عهده متفکران و نویسندگان است

وی در واکنش به اینکه در بحث غزه، اخبار محوریت دارد و مطرح کردن همین پرسش می‌تواند دید بسیاری از افراد را تغییر بدهد، یادآور می‌شود: دقیقاً همین طور است. همه اطلاعاتی که ما از اتفاقات فلسطین و خیلی از رخدادهای دیگر داریم از طریق همین اخبار بدست می‌آید و اغلب اوقات مواجهه ما تلویزیونی است.
طبیعتاً تلویزیون هم می‌تواند تا حدی از این اطلاع‌رسانی را پوشش دهد اما آن چیزی که باید در لایه‌های زیرین رخ دهد در ساحت تفکر و اندیشه است که این را هم باید نویسندگان، متفکران به ویژه رمان‌نویسان رقم بزنند و با موضوع، نسبت وجودی برقرار کنند.

درباره اینکه چه تعداد انسان در غزه شهید شده‌اند و ما در مقابل می‌توانیم چه کاری انجام دهیم جای بحث است. جامعه جهانی در موارد معدودی تظاهرات برگزار و اظهار شرمساری کرد. من در اختتامیه جایزه جلال آل‌احمد و مصادف با زمانی که ۲۰ هزار نفر در غزه شهید شده بودند گفتم احساس ناتوانی می‌کنم و اینجا کلمات به هیچ دردی نمی‌خورند. در واقع این شرمساری هم یک گونه از همان نسبت وجودی است.

اما بد نیست شما را به ماجرای دیگری هم ارجاع دهم. تصور کنید ۵۱ هزار نفر در غزه کشته شدند که دست‌کم ۳۰ هزار نفر آن‌ها زن و کودک هستند، از سویی دیگر سال ۱۴۰۱ کشور درگیر اتفاقاتی شد و دیدید عوامل غیرایرانی و خارجی چه بلایی سر ما و در واقع انسان ایرانی آوردند و هفت ماه از زندگیمان را گرفتند. اینجا انسان ایرانی باید فکر کند ۳۰هزار زن و کودک در غزه کشته شده کسی دم برنمی‌آورد ولی یک نفر فوت می‌کند که همه از رأس حکومت و دولت تا مردم برای درگذشت او متأسف شدیم و چنین اتفاقاتی رخ می‌دهد!

متأسفانه فراتر از سیاست نمی‌اندیشیم

البته من نمی‌خواهم از منظر سیاسی به این واقعه نگاه کنم بلکه فقط از زاویه دید فردی به آن می‌نگرم که در جامعه ایرانی به موضوعات می‌اندیشد و اگر این موضوعات را به فضای سیاست ببرد نتیجه‌اش خیلی بد می‌شود و این نشان می‌دهد انسان ایرانی اصلاً فراتر از سیاست نمی‌اندیشد و نسبت خودش را با دیگری نمی‌سنجد. بنابراین کتاب «پایی در غزه» درباره غزه نیست؛ چراکه نویسندگان جهان عرب درباره آنچه بر آن‌ها می‌گذرد کم و بیش می‌نویسند؛ این کتاب در واقع نسبت انسان ایرانی با غزه را بررسی می‌کند.

از این نویسنده می‌پرسیم در این میان مخاطب باید برای آگاهی بیشتر چه کند، آن هم در زمانه‌ای که درگیر جنگ روایت‌ها هستیم و در موج تنوع رسانه‌ای قرار گرفتیم و از سویی دیگر کتاب هم در رقابت نابرابر با شبکه‌های اجتماعی به حاشیه رانده شده، وی در پاسخ به این پرسش می‌گوید: کتاب همیشه در لایه‌های پسین بوده و معمولاً تعداد کمی از آدم‌ها کتاب می‌خوانند و نباید این طور فکر کنیم که مردم تحت تأثیر شبکه‌های اجتماعی کتاب نمی‌خوانند. هیچ چیزی جای کتاب را نمی‌گیرد؛ کتاب حامل فرهنگ است و همه فرهنگ‌ها هم به آن نیاز دارند اما اینکه تیراژ کتاب چقدر است و چه میزان خواننده دارد اساساً بحث دیگری است.

رسالت کتاب، باز کردن گوش و چشم ماست

نکته بعدی اینکه کتاب با خبر کاری ندارد. کتاب می‌خواهد گوش را بسازد که هر خبری را نشنود. فاجعه آنجاست که چشم و گوش‌های ما سراغ هر خبری برود. کتاب استعداد گوش بودن را تقویت می‌کند که خبری را بشنوی که مال شما باشد. فقدان کتاب چنین ضربه‌ای می‌زند و موجب می شود خبرها مانند هرزآب بیایند، ویران کنند و بروند. من معتقدم کار رسانه خبررسانی است اما خبر را باید گوشی بشنود که تربیت شده باشد و بنیاد کتاب هم بر تربیت گوش است. اخبار همیشه سیاسی است و یا در سطح سیاست می‌ماند یا با یک سیاستی روانه می‌شود، اما آن چیزی که باید آن را پردازش کند گوشی است که تربیت شده باشد. ما در وضعیت گوش‌های تربیت نشده هستیم که فقط در معرض اخبار رسانه‌ها قرار گرفتند.

تربیت گوش‌ها برای شنیدن حقیقت

اکبری دیزگاه در واکنش به این پرسش که برای مقابله با این مسخ‌شدگی و ایجاد آگاهی و روشن‌گری در مخاطب چه باید کرد، با تأکید بر اینکه رسانه می‌تواند این زمینه را فراهم کند، تصریح می‌کند: به نظرم بخشی از این مشکل برمی‌گردد به ضعف انسان ایرانی که نمی‌تواند خودش را روایت و مسائلش را درست مطرح کند. شاید با این گونه پرسش‌های زیاد مواجه شویم که مسائل لبنان و غزه به ما چه ارتباطی دارد، در حالی که تفاوت مرز جغرافیایی با استراتژیک را درست تعریف نکرده‌ایم و وقتی رسانه در گوش مخاطبش می‌خواند که فقط مرز جغرافیایی مهم است و خارج از این مرز با کسی کاری نداریم اشکال به وجود می‌آید. در حالی که مرز جغرافیایی متعلق به عالم مدرن است و ما پیش‌تر مرزهای عقیدتی، فرهنگی و تاریخی داشتیم اما وقتی برای همین مخاطب، مرز استراتژیک را توضیح می‌دهیم قانع می‌شود.

کینه‌توزی چشم را به روی حقیقت می‌بندد

بنابراین وقتی این پرسش برای مردم و نخبگان درست طرح شود ماجرا جور دیگری رقم می‌خورد. نکته دیگر اینکه چون حکومت همه چیز را در ساحت سیاست می‌بیند، بر همین اساس مسئله بنیادیِ نسبت آدم‌ها در کشور بر دو مدار محبت و مدارا یا کینه‌توزی شکل می‌گیرد. متأسفانه در حال حاضر ما دچار کینه‌توزی خیلی عمیقی در جامعه هستیم که سبب می‌شود افراد منافع خودشان را نبینند. اگر ما بگوییم در سوریه برای منفعت خودمان می‌جنگیم طرف چون کینه‌توز است قبول نمی‌کند و این کینه‌توزی موجب می‌شود آدم‌ها گوش و چشم خودشان را از دست بدهند و البته بخشی از آن هم به مسائل داخلی برمی‌گردد که از بیرون به آن می‌دمند و همین کینه‌توزی سبب اختلاف اقوام و دمیدن در شکاف‌ها می‌شود. این کینه‌توزی سبب شده ما ماجرای غزه را نبینیم چون نسبت ما با دیگران را جور دیگری تعریف می‌کند و مدام می‌گوییم به ما چه ربطی دارد؛ «پایی در غزه» می‌خواهد از این امر فاصله بگیرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha