قدس، به شکل کلی، فرایند میانجیگری در مناسبات و منازعات، از گذشته تا امروز در اشکال مختلفی عینیت یافته و به پیچیدهترین سطح خود، یعنی میانجیگریهای بینالمللی رسیده است. آنجا که دو یا چند بازیگر (اغلب در سطوح ملی) مانند دو یا چند کشور یا یک «سازه منطقهای» با یک «بلوک ایدئولوژیک» و امثالهم، به سطحی از تنش و آستانه درگیری رسیدهاند، معمولاً میانجیها وارد میدان میشوند.
ویژگی یک میانجی
از اشکال بروکراتیک و اغلب ناکارآمد میانجیگری مانند دیوانهای داوری بینالمللی و... که بگذریم، میانجیها معمولاً دولت-ملتهایی هستند که به واسطه ویژگیهایی نظیر سطح قدرت، اهمیت بحران جاری، خیرخواهی و دوراندیشی، تلاش برای ارتقای جایگاه سیاسی خود در مناسبات بینالمللی و... یک «رالی» ملالآور از نقل و انتقال پیامها و تهدیدها، برگزاری جلسات و نشستهای غیرمستقیم یا میزبانی مذاکرات مستقیم را به عهده میگیرند و البته با توجه به جایگاه ژئوپلیتیکی خود، به نقشآفرینی در حل و فصل بحران جاری و احتمالاً پیشگیری از بروز فجایعی از قبیل جنگهای فراگیر مشغول میشوند.
نمونههای بسیار زیادی از این نقشآفرینی در قالب میانجیگریهای بینالمللی در تاریخ سیاسی عصر جدید (بهویژه پس از تشکیل نظام وستفالی و بنیانگذاری مقوله دولت – ملت در ساختار قدرت جهانی) وجود دارد و از این میان میتوان به «مساعی جمیله» دولت فرانسه در حل اختلافات باقیمانده میان ایالات متحده آمریکا و ویتنام پس از پایان جنگ، نقشآفرینی عمان در مناسبات میان ایران و آمریکا، میزبانی عربستان از مذاکرات روسیه و ایالات متحده درزمینه اوکراین و... اشاره کرد. اما شاید به عنوان دقیقترین و نزدیکترین نمونه به فرایند میانجیگری، بتوان به تلاش اخیر جمهوری خلق چین در تنشهای جاری میان جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی عربستان سعودی اشاره کرد. نمونهای که یک مثال تام از میانجیگری موفق، همراه با میزبانی، برگزاری مذاکرات در اشکال مختلف (مستقیم و غیرمستقیم) و در پایان، نیل به یک دستاورد مهم شامل کاهش تنشها و از سرگیری روابط دیپلماتیک میان دو کشور بوده و نتایج آن چیزی فراتر از لایه سطحی و دیپلماتیک و مهمتر از گرفتن یک ژست مصلحانه برای طرف چینی بوده است؛ دستاوردی از جنس امنیت و پایداری تأمین منابع سوختهای فسیلی برای ماشین صنعتی نوظهور جهان در شرق آسیا!
به اقدام داوطلبانه و فعال یکی از تابعان حقوق بینالملل (دولتها، سازمانها، افراد) به منظور دستیابی به زمینههای توافق و رفع اختلافات موجود، میانجیگری گفته میشود؛ امری که در انواع مختلفی به وقوع میپیوندد.
الف) میانجیگری به منظور حل اختلافاتی که هنوز منجر به جنگ نشده است.
ب) میانجیگری به منظور حل اختلافاتی که منجر به جنگ میان طرفین شده است.
ج) میانجیگری ارتباطی که میانجی، ارتباط دهنده طرفین اختلاف است، چرا که با تیرگی روابط میان کشورها، انجام گفتوگوهای مستقیم با مشکل مواجه میشود و در این موقعیت وظیفه میانجی، تبادل اطلاعات و برقراری تماس و ارتباط میان طرفین است.
د)میانجیگری پیشنهاددهنده که در آن، میانجی به ترغیب طرفین به ادامه مذاکره، اعلام نظر و درک خویش از مسائل مورد اختلاف، تنظیم و ابتکار جدید برای پیشبرد حل و فصل اختلافات و چانهزنی میپردازد.
ه) میانجیگری تضمیندهنده که در این حالت، میانجی در مقام ضامن اجرای تصمیمات عمل میکند.
تنش در شبهقاره
اما بهانه بسیار مهم این مقدمه طولانی و اشارات و ارجاعات تاریخی و آکادمیک به چیستی و چگونگی فرایند میانجیگری، شعلهور شدن یک آتش قدیمی از خاکسترهای تنش در شبه قاره هند، به عنوان یکی از قدیمیترین، بزرگترین و پرجمعیتترین نواحی در جغرافیای معنوی ایران و زبان فارسی است؛ آنجا که پس از دههها و بلکه قرنها کشمکش و درگیری، قربانیان بیشمار و آلام تسکین نیافته انسانی و اجتماعی، بخشهایی از مناطق مسلماننشین هند در دو بخش شرقی و غربی به استقلال رسیده و طبق معمول با تکرار سناریو تقسیمات ارضی بریتانیایی، «استخوان لای زخم» مناطق مسلماننشین «جامو و کشمیر» به منشأ تنش بیپایان میان طرفین این مناقشه (هندوها و سیکها در مقابل مسلمانان) بدل شد.
این امر، در مقابل با تحریک و تقویت همان جریانهای فرامنطقهای، به تشکیل گروههایی منجر شد که بعضاً سازوکارهای تروریستی و خشنی در پیش گرفته و در آخرین نمونه، به حمله «پهلگام» و کنش و واکنشهای متقابل هند و پاکستان انجامید.
ایران در نقش میانجی منطقهای
در این میان اما جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر مشی مصلحانه خود در منطقه و البته با نیمنگاهی به پیشینه تاریخی نفوذ و تأثیر خود بر فرایندهای جاری در شبهقاره هند، از ابتدای امر در قالبهای مرسوم دیپلماتیک، طرفین را به خویشتنداری دعوت کرده و البته به این بسنده نکرده است. سفر وزیر امور خارجه، سید عباس عراقچی به اسلامآباد و حضور قریبالوقوع او در دهلینو، نشانههایی از تلاش برای تصاحب نقش میانجی در این دوره تیرگی روابط میان هند و پاکستان است. امری که بیتردید به این سادگیها نخواهد بود و در این میان یک سؤال اساسی وجود دارد؛ اصولاً چه پیشنیازهایی برای ایفای نقش میانجی در مناسبات بینالمللی لازم است و اینکه جمهوری اسلامی ایران چه ظرفیتهایی در این حوزه خواهد داشت؟
پاسخ به پرسش نخست شاید فراتر از حوصله این بحث باشد ولی در حداقلیترین حالت، پذیرش و شناسایی یک موجودیت سیاسی به عنوان بازیگری معقول و مصلح، وجود سطحی از قدرت سیاسی و دیپلماتیک، تسلط بر ابزار رسانه به عنوان بازوی دیپلماسی در عصر ارتباطات و از همه مهمتر، نسبت جایگاه ژئوپلیتیکی میانجی به طرفین درگیر است که میتواند گونه میانجیگری را تعیین کند. گونهای که میتواند از یک میزبان ساده یا منتقلکننده پیام تا یک میانجی حاکم و تضمیندهنده متفاوت باشد.
جمهوری اسلامی ایران در بسیاری از حوزههای پیرامونی، اغلب پیشنیازهای یک میانجی حاکم و تضمیندهنده را داشته و میتواند در قاموس یک قدرت مصلح منطقهای، بسیاری از تنشهای ریز و درشت داخلی و بینالمللی کشورهای همسایه و همجوار، از آسیای مرکزی تا افغانستان و از قفقاز تا بینالنهرین را مدیریت کند، اما در نمونه خاص هند و پاکستان، شاید منطقیترین نقشی که بتوان برای کشور تعریف کرد عبارت است از یک میانجی ارتباطی، یک میزبان احتمالی و تسهیلکننده مناسبات کاهنده تنش که آن هم منوط و وابسته به یک تلاش دیپلماتیک گسترده است که نشانههایی از شروع آن را در سفر اخیر و آتی وزیر امور خارجه کشور به اسلامآباد و دهلینو مشاهده کردهایم. امری که میتواند علاوه بر ارتقای جایگاه ژئوپلیتیکی کشور در منطقه، بخشی از فشارهای رسانهای و دیپلماتیک جاری برای القای انزوای جمهوری اسلامی ایران را با شکست مواجه کند.
نظر شما