برخی دلایلی که میتوان برای امکان فهم قرآن ارائه کرد عبارت است از:
1. مخاطب قرار دادن گروهی خاص
یکی از دلایل قابل فهم بودن قرآن، آیاتی است که خداوند در آنها، عده خاصی همچون، مؤمنان، بنیاسرائیل، یهود، کفار و گاهی عموم مردم را مورد خطاب قرار میدهد. (بقره/ 40 و 104 و 153؛ جمعه/ 6؛ تحریم/ 7؛ اعراف/ 26 و 27) و مقصود خود را به آنها القا میکند یا با آنان احتجاج میپردازد یا در مقام تحدّی از آنها میخواهد که اگر در آیات الهی شک دارند، مثل آن را بیاورند، بدیهی است ،سخن گفتن با مخاطبان با الفاظی که قابل فهم نباشد، بی معنا خواهد بود و همچنین موظف نمودن مردم به آوردن مثل چیزی که نامفهوم است، قابل پذیرش نیست.
2. امر به تفکر و تدبر در آیات
در آیات گوناگون، خداوند انسان را دعوت به تفکر و تدبر نموده است و تارکان تدبر را سرزنش نموده است. (نحل/ 44؛ حشر/ 21؛ قمر/ 17 و 22 و 32 و 40؛ نساء/ 2؛ محمد/ 24؛ مؤمنون/ 68)، اگر آیات قرآن قابلیت فهم را نداشته باشد، امر به تفکر وتدبر از خداوند حکیم، چه معنایی دارد؟اهمیت تفکر در قرآن بهقدری است که کلمه «تفکر با مشتقات » ۴۷۹ بار در قرآن تکرار شده است.
3. دعوت به تذکر و عبرت آموزی
دعوت به تذکر و پندپذیری از آیات الهی زمانی معنا دارد که آیات الهی قابل فهم باشد ،بر همین اساس، خداوند در آیات گوناگون از انسان دعوت نموده است تا از آیات قرآن، پند گیرند. (طه/ 2 و 3؛ حاقه/ 48؛ اعراف/ 2؛ هود/ 120؛ عنکبوت/ 51)
4. وعده به عذاب تکذیب کنندگان آیات
خداوند در آیات گوناگون تکذیب کنندگان آیات الهی را به عذاب تهدید کرده است (یونس/95؛ جاثیه/ 7؛ قلم/ 44 و 45؛ انعام/ 155 و 156)اگر چنانچه، فهم آیات الهی قابلیت فهم را نداشته باشد تهدید تکذیب کنندگان آیات از خداوند حکیم قابل پذیرش نیست.
5. اوصاف قرآن
برخی اوصاف قرآن کریم که در آیات متعددی آمده است، بر قابل فهم بودن قرآن دلالت دارد؛ مانند نور و بیان و تبیان و هُدی: «وَأَنزَلْنَا إِلَیْکمْ نُورًا مُّبِینًا»،[ سوره نساء، ۱۷۴.] «هَذَا بَیَانٌ لِلنَّاسِ»،[ سوره آل عمران، ۱۳۸] «وَنَزَّلْنَا عَلَیْک الْکتَابَ تِبْیَانًا لِّکلِّ شَیْءٍ»،[ سوره نحل، ۸۹.] «وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُّبِینٌ»[ سوره نحل، ۱۰۳.] و «...فَقَدْ جاءَکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ...».[ سوره انعام/۱۵۷.] این ویژگیها، بیانگر امکان فهم آیات قرآن کریم است؛ زیرا بیان و تبیان، آن است که مطلبی را آشکارا بازگوید. نور آن است که خود روشن و دیگر چیزها را در پرتو شعاع خود روشن سازد. اگر قرآن ـ دستکم در مراحل ابتدایی فهم ـ جز با بیان معصومان قابل فهم نباشد، اوصاف پیشگفته بر آن صادق نخواهد بود؛ زیرا چیزی که قابل فهم نیست، چگونه هدایت، نور، تبیان و مبین است؟
6. حدیث ثقلین
یکی دیگر از دلایل بر قابل فهم بودن قرآن برای همه انسانها، روایت منقول از رسول گرامی اسلام (ص) است که مورد اتفاق فریقین می باشد. در این روایت، آن حضرت، شرط هدایت و گمراه نشدن امت را تمسک به قرآن و اهل بیت(ع) دانستهاند، بلا شک فهم قرآن ،شرط تمسک به آن است و الا چیزی که برای انسان قابل فهم نباشد چطور میتواند تمسک به آن موجب هدایت و نجات انسان گردد؟ همچنین روایات عرضه نمودن احادیث به قرآن زمانی معنا پیدا می کند که قرآن قابل فهم باشد.
بخش دوم: منابع فهم قرآن
منابع جمع منبع است و در اصل به معنای جایی است که آب از آن میجوشد (چشمه آب) و در کتاب التحقیق برای ماده آن ،معنای واحد گرفته شده و به معنای پراکنده شدن و سرازیر شدن از این لحاظ به نظر میرسد بهترین معادل فارسی آن سرچشمه باشد.با توجه به اینکه قرآن دارای بطون متعدد است یعنی مراحل مختلف از معانی را دارا میباشد منظور ما از فهم، مراد جدی خداوند از آیات قرآن و درک مقصود اصلی آیات است نه فهم بطون متعدد قرآن.
منابع فهم هم از دیدگاه مفسران مختلف است بعضی از آنها، منابع بسیاری را برای فهم قرآن برشمردند، اما آنچه که امروزه بین صاحب نظران به عنوان منابع فهم قرآن کریم مطرح است ،عمدتا پنج چیز است که عبارتند از: قرآن، روایات، عقل، علم و تاریخ.
1.قرآن کریم
منبع بودن قرآن کریم برای فهم خود قرآن ،یعنی فهم جمعی آیات قرآن و تبیین برخی از آیات فرعی به وسیله آیات اصلی و محوری با تبیین آیات متشابه بوسیله آیات محکم، و این همان روشی است که رسول اکرم(ص) مبیّن قرآن به آن عمل میکردند.
شهید مطهری در این باره فرموده است: نکته مهمی که در بررسی قرآن باید به آن توجه داشت این است که در درجه اول میباید قرآن را به کمک خود قرآن شناخت، مقصود این که آیات قرآن مجموعا یک ساختمان به هم پیوستهای را تشکیل میدهند یعنی اگر یک آیه از آیات قرآن را جدا کنیم و بگوییم تنها همین یک آیه را میخواهیم بفهمیم شیوه درستی اتخاذ نکردهایم.
2.روایات
دومین منبع فهم قرآن ،روایات است، قرآن کریم خود در آیات مختلفی وظیفه بیان و تبیین آیات قرآن را بر عهده پیامبر اکرم(ص) گذارده است و آن حضرت نیز در ادامه رسالت خویش، توسط احادیثی مانند حدیث ثقلین، این وظیفه را در زمان ائمه(ع) به ایشان سپرده است. قرآن کریم در بردارنده اسرار و رموزی است که فهم آن منحصر به کسی است که مخاطب اوست و پس از وی محول به کسی شده که نماینده و جانشین او به حساب میآید که همان ائمه(ع) هستند. شهید مطهری(ره) نیز در این باره تأکید دارد که روایات موثق ائمه(ع) کمک بزرگی در راه شناخت قرآن میباشد.
3.عقل
عقل فطری و سالم از تأثیرات افکار و سلیقههای شخصی نیز در مسیر تفسیر، یکی از منابع قابل توجه و تبعیت است زیرا عقل حجّت و راهنمای صحیح و معتبر درونی است، همان طور که پیامبراکرم(ص) حجّت و راهنمای بیرونی است.
4.علم
درباره منبع بودن علم برای فهم قرآن، میان مفسرین اختلاف نظر وجود دارد و برخی معقتدند که علم نیز می تواند منبع فهم قرآن واقع شود و برخی معتقدند که علم نمیتواند منبع فهم قرآن واقع شود.
برای نمونه، جوادی آملی درباره منبع بودن علم برای تفسیر قرآن بر این اعتقادند که علم نمیتواند منبع برای تفسیر باشد اما میتواند در حد شاهد به کمک مفسر بیاید، ایشان در این باره مینویسد: گرچه ره آورد علم را نمیتوان بر قرآن تحمیل کرد لیکن بر اهین قطعی علمی یا شواهد اطمینان بخش تجربی، تاریخی، هنری و مانند آن را میتوان حامل معارف و معانی قرآن قرار داده به طوری که در حد شاهد، قرنیه و زمینه برای درک خصوص مطالب مربوط به بخشهای تجربی، تاریخی و مانند آن باشد، نه خارج از آن.
5.تاریخ
از امور دیگری که در شناخت و فهم آیات قرآن به عنوان یک منبع باید مورد توجه قرار گیرد تاریخ اسلام و تاریخ رویدادهایی است که در زمان حیات پیامبر اکرم (ص)پدید آمده است و باعث نزول قرآن شده است از آنجایی که نزول بسیاری از آیات همراه با واقعیتها و پا به پای حوادث صورت میگرفت طبیعی است که آشنایی با آن رویدادها تا حدود زیادی در روشن شدن مضمون و محتوای آیات مؤثر و راهگشاست.
نظر شما