ویتکاف نماینده آمریکا در مذاکرات هسته ای با ایران سرانجام طرح مفصل آمریکا برای توافق با ایران را از طریق عمان به ایران تحویل داد با آنکه جزئیات این طرح افشا نشده است اما اخبار متعددی از این بسته پیشنهادی در مطبوعات آمریکا منتشر شده است تا روشن شدن دقیق جزئیات این طرح می توان صبر کرد اما روشن است مسیر مذاکرات هستهای بین ایران و ایالات متحده، منعکسکننده ماهیت در حال تحول دیپلماسی جهانی در قرن بیست و یکم است. از زمان آغاز پرونده هستهای ایران در سال ۲۰۰۲، گفتمان پیرامون مذاکرات با شکافهای ایدئولوژیک، تحولات ژئوپلیتیکی و نوسانات سیاسی داخلی مشخص شده است. در حالی که برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) که در سال ۲۰۱۵ امضا شد، نماد نقطه اوج تعامل دیپلماتیک بود، خروج دولت ترامپ در سال ۲۰۱۸ چرخهای از عدم قطعیت و تنظیم مجدد را آغاز کرد. مذاکرات غیرمستقیم اخیر بین تهران و واشنگتن، چالشهای ظریف پیش روی هر دو طرف را روشن میکند و تحلیل عمیقتری از استراتژی مذاکره، محدودیتهای ساختاری و پیامدهای منطقهای را برمیانگیزد.
از مذاکرات مستقیم به غیرمستقیم: ابهام استراتژیک
یکی از چشمگیرترین تحولات در مرحله فعلی مذاکرات، گذار از گفتگوی مستقیم به غیرمستقیم است. اگرچه عموم مردم تا حد زیادی در مورد جزئیات این تغییر در بیاطلاعی نگه داشته شدهاند، اما میتوان حدس زد که یک فرمان اجرایی امضا شده توسط دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق ایالات متحده، ممکن است مسیرهای وزارت امور خارجه ایالات متحده برای تعامل مستقیم با ایران را محدود کرده باشد. این تغییر رویه، ابهام را در روند دیپلماتیک ایجاد میکند. به عنوان یک محقق، من مفهوم مذاکرات غیرمستقیم را برای توجیه چالش برانگیز میدانم - چنین مکانیسمی چه مزایایی نسبت به مذاکرات مستقیم ارائه میدهد؟ عدم شفافیت در این مورد، حتی در میان کارشناسان، نشان میدهد که عموم مردم به همان اندازه گیج هستند.
علاوه بر این، اختلاف روایت بین دو طرف این ابهام را عمیقتر میکند. در حالی که مقامات آمریکایی ادعا میکنند مذاکرات مستقیم است، ایران اصرار دارد که آنها با واسطه انجام میشوند. وزیر امور خارجه عمان نقش عجیبی به عنوان واسطه ایفا میکند و سوالاتی را در مورد دامنه و اختیارات دخالت خود مطرح میکند. محتوای مذاکرات محرمانه باقی میماند، مسلماً برای جلوگیری از دستکاری توسط کمپینهای رسانهای خصمانه. با این وجود، میتوان فرضیات آگاهانهای در مورد خواستههای هر طرف ترسیم کرد. ایران همواره به دنبال حذف کامل تحریمها و تضمینهایی برای جلوگیری از اعمال مجدد آنها به بهانههای جدید بوده است. برعکس، بنا به گزارشها، ایالات متحده نه تنها خواستار تعلیق غنیسازی اورانیوم، بلکه خواستار حذف کامل آن شده است - موضعی که به الگوی «غنیسازی صفر» که یادآور لیبی است، بازمیگردد و با موضع استراتژیک ایران ناسازگار است.
درک رویکرد ترامپ: معاملهگری، نه به جهانی شدن
تمایز قائل شدن بین جهتگیریهای استراتژیک دولتهای مختلف ایالات متحده ضروری است. برخلاف چندجانبهگرایی پرزیدنت اوباما، سیاست خارجی پرزیدنت ترامپ به طور قابل توجهی معاملهگرانه و با انگیزههای داخلی بود. او اتحادهای سنتی را مختل کرد، نهادهای جهانی را به چالش کشید و دستاوردهای کوتاهمدت را بر ثبات سیستمی اولویت داد. وزارت امور خارجه ایران، برخلاف برخی از دیدگاههای کارشناسان، درک دقیقی از این تفاوتها نشان داده است. دولت ترامپ به طور قابل توجهی از دولتهای بوش، اوباما و بایدن فاصله گرفت و مذاکرهکنندگان ایران رویکرد خود را بر این اساس تنظیم کردهاند.
با وجود پنج دور مذاکره، هیچ چارچوب منسجم یا دستور کار مشترکی پدید نیامده است. این نشان میدهد که دو طرف هنوز در مرحله هماهنگ کردن انتظارات اساسی هستند. در همین حال، تغییر استراتژیک رسانهای ایران - کنترل قاطعانه روایت - موفقیتی دست کم گرفته شده است. ایران با ارائه فعالانه روایت خود از وقایع، ابتکار عمل را از ایالات متحده گرفته و از دام پیامرسانی واکنشی، دامی که دوران پس از برجام را خدشهدار کرد، اجتناب کرده است. این استراتژی ارتباطی باید به عنوان یک دارایی دیپلماتیک حفظ شود.
مذاکرات یک توافق برد برد، نه یک گروگان سیاسی
برجام، که اغلب تحت الشعاع اختلافات سیاسی قرار میگرفت، قربانی رقابت های سیاسی داخلی و سیاستهای سلطه حویانه امریکا در دولت اول ترامپ شد بود. درک این نکته بسیار مهم است که شرایط فعلی با سال ۲۰۱۵ متفاوت است. در سال ۲۰۲۵، چشماندازهای داخلی، منطقهای و جهانی به طرز چشمگیری تغییر کردهاند. جنگ روسیه و اوکراین، نفوذ فزاینده چین در خاورمیانه و بهبود قابل توجه روابط ایران با عربستان سعودی و امارات متحده عربی، صفبندیهای استراتژیک را تغییر شکل دادهاند. این کشورهای عربی که زمانی از مخالفان سرسخت برجام بودند، اکنون توافق ایالات متحده و ایران را به عنوان یک نیروی تثبیتکننده میبینند، نه لزوماً از روی همدردی با ایران، بلکه برای حفظ منافع ملی و امنیت منطقهای خود.
این کشورها دیگر نمیخواهند شاهد تبدیل پایگاههای نظامی ایالات متحده در خاک خود به اهدافی در یک رویارویی احتمالی باشند. با این حال، آنها همچنین با هر توافقی که موازنه قدرت را به نفع ایران به طور قابل توجهی تغییر دهد، مخالفند. برخلاف سال ۲۰۱۵، زمانی که ایران در منطقه درگیر بود، امروز ایران کارتهای قویتری در اختیار دارد. متحدان آن در سوریه، عراق و لبنان نسبت به یک دهه پیش تأثیرگذارتر هستند و این امر هرگونه توافق جدید را برای پویایی قدرت منطقه مهمتر میکند.
تحریمها، دیپلماسی و وحدت ملی
هدف اصلی ایران همواره رفع تحریمهای ناعادلانه و گسترده بوده است. این تحریمها با گذشت زمان عمیقتر و متنوعتر شدهاند و تار و پود اقتصاد و جامعه ایران را تهدید میکنند. مخالفت با مذاکرات به خودی خود غیرمنطقی است. دیپلماسی ابزاری است - از نظر اخلاقی خنثی، اثربخشی آن به نحوه استفاده از آن بستگی دارد. چالش واقعی، تدوین نقشه راهی با اهداف قابل دستیابی و انتظارات واقعبینانه است.
سیاست هستهای ایران همواره توسط نظام گستردهتر جمهوری اسلامی، به ویژه رهبر معظم انقلاب و شورای عالی امنیت ملی، هدایت شده است. دولتها یا این روند را تسهیل کردهاند یا مانع آن شدهاند، اما جهتگیری استراتژیک در دست نظام است، نه هیچ دولت واحدی. این موضوع باید به وضوح به مردم اطلاع داده شود تا انتظارات مدیریت شود و وحدت ملی حفظ شود. هرگونه تلاشی برای واگذاری مسئولیت صرفاً به دولتهای خاص، سابقه تاریخی را تحریف میکند و پاسخگویی جمعی را تضعیف میکند.
رفع تصورات غلط: از سعدآباد تا مکانیسم اسنپ بک
منتقدان اغلب نقاط عطف تاریخی مانند اعلامیه سعدآباد (۲۰۰۳) یا خود برجام را تحریف میکنند. سعدآباد یک معاهده نبود، بلکه یک اقدام داوطلبانه شامل امتیازات نمادین بود. ادعاهایی مبنی بر اینکه این توافق نشاندهنده تسلیم کامل بود، از نظر تاریخی نادرست هستند. به طور مشابه، تحولات پس از برجام - مانند فعالسازی مجدد فردو، تولید اورانیوم فلزی و توسعه سانتریفیوژهای IR-6 و IR-8 - نشان میدهد که ایران هرگز زیرساختهای هستهای خود را برنچید. ظرفیت تحقیق و توسعه دست نخورده باقی ماند و در صورت لزوم، امکان تشدید سریع تنش را فراهم کرد.
یکی دیگر از مسائل مورد سوء تفاهم، به اصطلاح "مکانیسم اسنپ بک" است. اگرچه از نظر تئوری خطرناک است - زیرا میتواند تحریمهای سازمان ملل را تحت فصل هفتم منشور سازمان ملل دوباره اعمال کند - اما هرگز فعال نشد. تلاش ترامپ برای توسل به آن در سال ۲۰۲۰ به طرز چشمگیری شکست خورد و تنها یک رأی اضافی از جمهوری دومینیکن به دست آورد. چین و روسیه که زمانی از قطعنامههای ضد ایرانی حمایت میکردند، با این اقدام ایالات متحده مخالفت کردند. تغییر موضع آنها عمدتاً به دلیل اعتبار قانونی برجام و پایبندی اثباتشده ایران بود که در بیش از دوازده گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی تأیید شده است. این سپر دیپلماتیک تنها به دلیل برجام امکانپذیر شد.
به سوی یک بازنگری استراتژیک
در حالی که برخی از تحلیلگران استدلال میکنند که ایالات متحده کورکورانه از دستورات اسرائیل پیروی میکند، شواهد درگیریهای اخیر - مانند توافق ایالات متحده و حوثیها در یمن - خلاف این را نشان میدهد. مشارکت استراتژیک همچنان پابرجاست، اما اختلافات عملیاتی واقعی و قابل بهرهبرداری هستند. ایران باید این شکافها را به عنوان فرصتهایی برای مانور دیپلماتیک بشناسد.
شعاری که به بهترین شکل موقعیت فعلی ایران را نشان میدهد این است: "ما مذاکره میکنیم زیرا اعتماد نداریم. " اعتماد، نیاز به مذاکره را نفی میکند؛ فقدان آن، آن را ضروری میسازد. آنچه اکنون اهمیت دارد، سرمایهگذاری در ظرفیت هیئت دیپلماتیک ایران و همزمان تقویت اقتصاد داخلی است. اصلاحات ساختاری در سیستمهای بانکی، بیمه و مالیاتی میتواند با بهبود تابآوری اقتصادی، قدرت چانهزنی ایران را افزایش دهد. وقتی طرف مقابل ضعف را درک میکند، فشار بیشتری وارد میکند. وقتی با قدرت روبرو میشود، دوباره محاسبه میکند.
نتیجهگیری: دیپلماسی با هوشیاری
استراتژی ایران باید واقعگرایی را با آرمان گرایی ترکیب کند. مرحله فعلی مذاکرات از نظر بازیگران، زمینه و اهداف اساساً با دوران برجام متفاوت است. با این حال، اصل همچنان یکسان است: دیپلماسی، مبتنی بر وحدت ملی و شفافیت استراتژیک، مؤثرترین ابزار ایران است. ایران به جای بیاعتبار کردن مذاکرهکنندگان یا تسلیم شدن در برابر بدبینی، باید متحد بماند، از دیپلماتهای خود حمایت کند و با محاسبه هوشیارانه با پیچیدگیهای دیپلماسی جهانی روبرو شود.
راه پیش رو مملو از موانع است، اما سرشار از پتانسیلهای بکر نیز هست. ایران با درس گرفتن از تجربیات گذشته، اجتناب از انعطافناپذیری ایدئولوژیک و پذیرش یک رویکرد عملگرایانه، میتواند تعاملات دیپلماتیک خود را به پیروزیهای استراتژیک تبدیل کند.
دکتر حسن بهشتیپور
نظر شما