این پزشکیار دوران دفاع مقدس گفت: نخستین شب حضور ما در این منطقه، ضد انقلاب به‌طور غافلگیرانه‌ای به مقر ما حمله کرد و تا نزدیک اذان صبح این درگیری ادامه داشت. نزدیک صبح گروهی برای کمک به ما آمدند و در نهایت ضدانقلاب مجبور به فرار شد.

پذیرایی ضدانقلاب از نوجوانان مشهدی با شبیخون
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

به گزارش قدس خراسان، دفاع از خطوط مرزی در دوران دفاع مقدس در دو جبهه جنوب و غرب کشور، هر کدام قصه‌های متفاوتی دارند؛ در یک جبهه مرز خودی و دشمن مشخص نبود و در جبهه‌ای دیگر شاهد نابرابری تسلیحاتی بودیم که در پشت آن دست بسیاری از کشورهای دنیا پنهان شده بود؛ نابرابری که در یک لحظه موجب مرگ و مجروحیت شدید بسیاری از جوانان این کشور شد. تنها کسانی که در هر دو جبهه جنگیده‌اند، می‌دانند چه سختی‌ها و رنج‌هایی کشیده شده تا یک وجب هم از خاک ایران به دست دشمن نیفتد.

محمدرضا دانشمند از همان رزمندگانی محسوب می‌شود که سختی‌های رزم در دو جبهه را از نزدیک لمس کرده است. او که اصالتاً اهل شهر سنخواست از توابع بجنورد و متولد ۱۳۴۴ است، برای ادامه تحصیل به منزل خواهرش در مشهد آمده بود و در دبیرستان آیت‌الله کاشانی منطقه طلاب درس می‌خواند، درباره نخستین تجربه حضورش در جبهه می‌گوید: من سال ۱۳۶۱ سال دوم دبیرستان را خوانده بودم که برای نخستین بار به جبهه اعزام شدم. آموزش مقدماتی بسیج را در بجنورد دیدم و دوباره به مشهد برگشتم. سپس اوایل تیر ماه از مشهد به جبهه اعزام شدم. یگانی از خراسان به نام تیپ ویژه جوادالائمه(ع) تشکیل شده بود که بچه‌های خراسان با آن تیپ اعزام می‌شدند. موقعیت این تیپ در کارخانه‌ای به نام «آلفا آلفا» بود که اکنون بیمارستان شهید بقایی اهواز است. ما در آنجا بودیم. آن موقع عملیات رمضان تمام شده بود. به همین خاطر بیشتر نیروها در حالت پدافندی در خط مقدم حضور پیدا می‌کردند.

این رزمنده دفاع مقدس ادامه می‌دهد: در شهریور سال ۶۱ از اهواز برای یک عملیات برون‌مرزی ‌نام‌نویسی کردیم تا به آن عملیات برویم، سپس به مشهد برگردیم و درسمان را ادامه دهیم. همه رزمندگان همراه ما دانش‌آموز بودند. اعلام شد هر کس می‌خواهد به مشهد برگردد، می‌تواند برگردد و آن‌هایی که تمایل دارند و می‌توانند در این عملیات در غرب کشور شرکت کنند، باید ‌نام‌نویسی انجام دهند. ما جزو داوطلبانی بودیم که به غرب کشور رفتیم تا در عملیات مسلم‌بن عقیل(ع) شرکت کنیم.

دانشمند می‌افزاید: به کرمانشاه که رسیدیم، به اسلام‌آباد غرب رفتیم و آنجا در پادگان الله‌اکبر اسلحه ژ۳ را تحویل گرفتیم. آنجا به ما گفتند احتمالاً شما را به کردستان می‌برند و در عملیات مسلم‌بن عقیل(ع) شرکت نمی‌کنید. از پادگان الله‌اکبر که حرکت کردیم، به ما گفتند شرایط کردستان بسیار ناامن است و باید خود را مسلح کنید و گوش به فرمان مسئول آنجا باشید تا به محض اینکه به کمینی برخورد کردید، از اتوبوس خارج شده و در دو طرف جاده تقسیم شوید و عملیات ضد کمین را انجام دهید؛ اما خوشبختانه در طول مسیر به کمین برنخوریم.

او با اشاره به اینکه برای رسیدن به منطقه مأموریت که منطقه گشکی در محور کامیاران-مریوان بود، باید حدود ۵-۴ کیلومتری را پیاده می‌رفتیم؛ زیرا جاده‌ای برای عبور خودروها وجود نداشت و منطقه سخت‌عبور بود، یادآور می‌شود: پس از رسیدن به ارتفاعاتی که نیروها در آنجا مستقر بودند، ستون پنجم به ضدانقلاب خبر داده بود که نیروهای جدید به آن منطقه رسیده‌اند؛ چرا که در روستاها نیروی نفوذی داشتند. برخی از این نفوذی‌ها هم اطلاعات دشمن را به ما می‌دادند و هم اطلاعات ما را به دشمن می‌رساندند؛ یعنی هر طرفی که آن‌ها را تأمین مالی می‌کرد، با همان بودند و برایش اطلاعات می‌بردند. نخستین شب حضور ما در این منطقه، ضد انقلاب به‌طور غافلگیرانه‌ای به مقر ما حمله کرد و تا نزدیک اذان صبح این درگیری ادامه داشت. چون ما در بالای ارتفاعات بودیم و دشمن در دامنه‌ها و دره‌ها قرار داشت، به منطقه مشرف بودیم. نبرد با سلاح‌های سبک و سنگین ادامه یافت و نزدیک صبح گروهی برای کمک به ما آمدند و در نهایت ضدانقلاب مجبور به فرار شد و اجساد کشته‌شدگانشان را نیز با خود بردند. ما آن شب توانستیم از جان خود محافظت کنیم و شهید و مجروحی نداشتیم.

این پزشکیار دوران دفاع مقدس با بیان به اینکه با شروع فصل پاییز و ماه مهر بارش‌های مکرر و هوای سرد کردستان به مشکلات دیگر اضافه کرد، بیان می‌کند: امکان ارسال آذوقه و پشتیبانی از راه زمینی هم ممکن نبود و بیشتر تأمین نیازها از طریق بالگرد انجام می‌شد. حدود دو ماه در چنین شرایطی بودیم و تلاش کردیم روستاهای منطقه و ارتفاعات را حفظ کنیم. گاهی اوقات گروهی از بچه‌ها هم داوطلب می‌شدند تا جاده‌های محل تردد را پاک‌سازی کنند. یکی از دوستان ما به نام آقای کرابی، نوجوانی همسن و سال ما بود که در این پاک‌سازی‌ها به‌ شهادت رسید.

دانشمند با بیان اینکه شرایط بسیار سختی داشتیم و بیشتر ما دانش‌آموزان کم سن و سال بودیم، البته چند میانسال هم در گروه بودند که رهبری گروه را برعهده داشتند، خاطرنشان می‌کند: در ارتفاعات هیچ امکاناتی وجود نداشت. برای استحمام مجبور بودیم در روزهای آفتابی آب را از چشمه پایین بیاوریم و روی چراغ گرم کنیم تا سرمان را بشوییم. در مدت دو ماهی که آنجا بودیم، تنها دو بار توانستیم برای استحمام به صورت گروهی به شهر کامیاران برویم.

نخستین مواجهه یک نوجوان مشهدی با ضدانقلاب

او یادآور می‌شود: یک روز برای تهیه نفت، به مقر فرماندهی که حدود ۶ کیلومتر با ما فاصله داشت، رفته بودم. مسئولی که کلید سنگر زمینی که زیر زمین ایجاد کرده بودند و بشکه‌های نفت را هم در آنجا نگهداری می‌کردند، در دستش بود، من را به آنجا برد تا نفت بردارم. آن موقع نوجوان بودم و کنجکاو. رفتم پایین تا ببینم آنجا چه خبر است که با تعدادی از ضدانقلابی‌ها که دستگیر شده بودند، روبه‌رو شدم. پرسیدم «این‌ها چه کسانی هستند؟» به من گفتند «ضدانقلاب‌هایی هستند که دستگیر کرده‌ایم». این تجربه نخستین مواجهه من با ضدانقلاب بود.

این رزمنده دوران دفاع مقدس با بیان اینکه از وقتی به جبهه اعزام شدیم تا زمانی که به مشهد برگشتیم، چهار ماه و ۶ روز بود که خانواده‌مان را ندیده بودیم، می‌گوید: اخباری که از شرایط سخت مبارزه با ضدانقلاب در کردستان به مردم می‌رسید، خانواده‌ها را خیلی ترسانده بود. وقتی به مشهد برگشتم، نخستین کاری که انجام دادم این بود که پدر و مادرم را از نگرانی دربیاورم. به سنخواست که رفتم، متوجه شدم مادرم به خاطر اخباری که از کردستان رسیده، نگران است و به شدت بیمار شده و در بستر افتاده است. وقتی به خانه رسیدم، مادرم ناگهان از جا بلند شد و من را در آغوش گرفت. پدرم می‌گفت مادرت سه ماه است در بستر بیماری افتاده و این نخستین بار است این گونه بلند شده است. شرایط روحی خانواده‌ها در آن زمان بسیار بد بود و آن‌ها نمی‌توانستند بپذیرند فرزندانشان با این سن در جبهه باشند؛ اما لطف خدا شامل حال ما شد و پس از چهار ماه و ۶روز توانستیم خانواده‌مان را ببینیم و پدر و مادرمان را از نگرانی دربیاوریم.

حمله شیمیایی که مانع حضور جدی در عملیات خیبر شد

دانشمند با اشاره به اینکه سال ۶۲ با دوستانی که در سال ۶۱ به جبهه رفته بودیم، به جبهه جنوب اعزام شدیم و من در آنجا در لشکر ۵ نصر به‌عنوان نیروی تخریب‌چی وارد گردان لشکر شدم، می‌افزاید: آن زمان قرار بود در عملیات خیبر در جزیره مجنون شرکت کنم. صبح روزی که قرار بود وارد عملیات شوم، هواپیماهای عراقی برای شناسایی به منطقه آمدند و پس از حدود یک ساعت بمباران شیمیایی را آغاز کردند. این برای ما نخستین تجربه جدی از جنگ شیمیایی بود. شاید پیش‌ از آن یک اقدام کوچک مشابه آن انجام شده بود؛ اما اولین هجوم گسترده دشمن در زمینه حمله شیمیایی در این عملیات رخ داد.

او ادامه می‌دهد: ما آماده بودیم با بالگرد به جزیره منتقل شویم که دیدیم مجروحان شیمیایی را می‌آورند. هرچند دوره پزشکیاری ندیده بودم؛ اما در آموزش‌ها، کمک‌های اولیه را به ما یاد داده بودند. دو نفر از دوستانمان را که به شدت دچار آسیب‌های شیمیایی شده بودند، آوردند و ما تلاش کردیم اقدام‌های اولیه را برایشان انجام دهیم. سپس آن‌ها را به عقب منتقل کردند و ما به مقر لشکر برگشتیم. به همین خاطر نتوانستم در این عملیات به صورت جدی حضور داشته باشم.

این رزمنده دوران دفاع مقدس یادآور می‌شود: اردیبهشت ۶۳ برای ادامه تحصیل به مشهد برگشتم. آن موقع روزها در شرکتی کار می‌کردم و شب‌ها درس می‌خواندم. سال چهارم دبیرستان را نیمه‌تمام رها کرده و در دوره پزشکیاری شرکت کردم. سال ۶۵ به لشکر ویژه شهدا رفتم و آنجا در بهداری مشغول به خدمت شدم. عملیات کربلای ۲ نخستین عملیاتی بود که من به‌ عنوان پزشکیار در آن حضور داشتم. این عملیات در ارتفاعات حاج عمران در منطقه کردستان عراق انجام شد.

دانشمند با بیان اینکه پزشکی در بهداری لشکر ویژه شهدا بود که جزو توابین محسوب می‌شد و از سازمان مجاهدین خلق جدا شده بود، می‌افزاید: این پزشک واقعاً انسان دلسوز، پرتلاش و خدمتگزاری بود و می‌توان گفت به معنای واقعی توبه کرده بود؛ چرا که پا به پای پزشکان کار می‌کرد. چه بسا خیلی بیشتر از سایر افراد در تلاش بود. این پزشک حتی عمل‌های جراحی را نیز در همان منطقه انجام می‌داد. اگر مجروحی می‌آمد و پایش آسیب دیده بود و امکان قطع شدن آن وجود داشت، با جسارت و شجاعت خاصی کار پیوند عضو را انجام می‌داد.

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha