به گزارش قدس آنلاین، نفیسه مرشدزاده، نویسنده و مدیر نشر «اطراف»، از چهرههای شناختهشده در عرصه ناداستان و روایتنویسی است. او با کتاب «کآشوب» بیش از پیش در میان علاقهمندان ادبیات مطرح شد و سالهاست در حوزه جستار روایی، روایتهای مستند فعالیت میکند.
مرشدزاده شامگاه گذشته مهمان مؤسسه آفرینشهای هنری مشهد بود و در نشستی صمیمی با علاقهمندان، درباره مسیر نویسندگی خود، اهمیت روایت، تفاوت ادبیات دینی و مذهبی و چالشهای کار فرهنگی سخن گفت.

ورود به ناداستان و روایت
نویسنده کتاب «کآشوب» در پاسخ به اینکه چگونه به سمت روایتنویسی رفت، توضیح داد: تجربه حضورم در دوره همشهری داستان باعث شد به این نتیجه برسم که داستان ایرانی نمیتواند اتفاقی رقم بزند مگر آنکه نویسندگان تجربههای گستردهتری داشته باشند. داستان ایرانی در باتلاقی از تکرار و فضای آپارتمانی و کافهای گرفتار بود. من به این نتیجه رسیدم که نویسنده پیش از هرچیز نیازمند مضمون تازه است. از همینجا به روایت و روایت مستند روی آوردم، چون روایت به نویسنده خزانهای گسترده از تجربههای واقعی میدهد.
چرایی رشد سریع ناداستان
مرشدزاده در پاسخ به پرسش خبرنگار قدس مبنی بر اینکه چرا ناداستانها چنین سریع دیده شدند، گفت: علل گوناگونی دارد، یک دلیلش پررنگ بودن سهم واقعیت در زندگی امروز است. واقعیتها پررنگ و متنوعاند و فرصت خیالپردازی را گرفتهاند. همین سبب شده ناداستانها فراگیر شوند.
تأثیر داستاننویسی بر ذهن نویسنده
مرشدزاده در خصوص تأثیر داستان بر زندگی فرد گفت: وقتی کسی وارد داستاننویسی میشود، تنها مهارت نوشتن را ارتقا نمیدهد. او الگوریتم ذهنی تازهای پیدا میکند که بعدها در پژوهش، علوم انسانی یا حتی کسبوکار به کارش میآید. فهم روایی جهان ، مهارتی است که پیدا میکند. وقتی جهان را با مدل داستانی ببینید، حتی مسائل روزمره را بهتر درک میکنید.
وی افزود: برای تمرین این مهارت، خواندن داستانها و حضور در جلسات ادبی تمرینی برای داستانی دیدن واقعیت است. همانطور که در داستان گره بعدی را حدس میزنید، در زندگی هم میتوانید از این مدل استفاده کنید.
روایت و کاربردهای آن
به گفته مدیر نشر اطراف: سه کارکرد روایت در جامعه اغلب با هم اشتباه گرفته میشود. نخست، روایت در داستاننویسی است که فرم اولیه محسوب میشود. دوم، روایت مستند است که فرمهای گوناگونی دارد. سوم، روایت بهعنوان الگویی برای دیدن و فهم جهان است. فهم روایی جهان بسیار گستردهتر است و پیوندی مستقیم با داستاننویسی دارد.

دشواریهای کار فرهنگی
مرشدزاده درباره تجربهاش در نشر اطراف گفت: معیار ما برای انتخاب آثار، جمعی و گسترده است. کار فرهنگی در ایران واقعا دشوار است و دوام آوردن در این حوزه دشوارتر. با این حال ما تلاش میکنیم در این مسیر بمانیم.
روایت ادبیات دینی و شکلگیری «کآشوب»
نویسنده «کآشوب» در توضیح نگاهش به ادبیات دینی گفت: ما چیزی به نام داستان دینی یا حتی داستانی با موضوع کرامت انسانی بهمعنای واقعی نداریم. نوشتن داستان یعنی باور به کرامت انسانی. اگر این باور نباشد، اساسا داستانی شکل نمیگیرد. مشکل ما این است که دین را خیلی جامد میبینیم. دین دائم در حال حرکت است، اما نگاه ما ایستا است. وقتی دین تجربه زیسته شود، خودش در داستان جاری خواهد شد. در کآشوب تلاش کردم نشان بدهم آدمها چگونه با محرم ارتباط برقرار کردهاند.
وی ادامه داد: داستان باید حرکت داشته باشد. نویسنده باید از نقطهای به نقطه دیگر برود. در کآشوب کوشیدیم تصویر همراهی صادقانه مخاطب با محرم شکل بگیرد.
جستار روایی و نظم در نوشتن
مرشدزاده در پاسخ به سوالی درباره روایت و جستار گفت: جستار قالبی مستقل است که در نقطهای با روایت همپوشانی دارد. در قالب جستار روایی.
او افزود: خودم را نویسنده نمیدانم چون بهدلیل شرایط زندگی فرصت ادامه مداوم نویسندگی را نداشتم. اما باور دارم نظم و تکرار در نوشتن بسیار مهم است. متأسفانه در ایران بیش از حد به الهام بها دادهایم و تلاش را نادیده گرفتهایم. ادبیات ما از شعر آمده و همین باعث شده گمان کنیم نوشتن صرفا محصول الهام است، در حالی که تلاش پیشزمینه الهام است.
تفاوت ادبیات دینی و مذهبی
در پایان این نویسنده توضیح داد: ادبیات مذهبی بیشتر روایت مناسک و توصیف نمودهای عینی دین است و آسانتر شکل میگیرد. اما ادبیات دینی ربط به جهانبینی نویسنده دارد و کار بسیار دشوارتری است.





نظر شما