به گزارش گروه فرهنگی قدس، محمدعلی باشهآهنگر یکی از فیلمسازان نامآشنا در عرصه دفاع مقدس است که با نگاه مخصوص به خودش همواره از زاویهای متفاوت جنگ و اتفاقهای پیرامونی آن را رصد کرده است. او که خود اصالتی آبادانی دارد و در دوران جنگ تحمیلی هم در شهر آبادان حضور داشته است، هشت سال دفاع مقدس و سالهای پس از آن را در دل آثاری جاندار، چالشبرانگیز و متفاوتتر از عمده فیلمهای این ژانر به نمایش درآورده است.
باشهآهنگر که به واسطه تجربه زیسته خود در جنوب کشور و در گرماگرم نبرد با دشمن، نگاه غیرویترینی به جنگ پیدا کرده بود با سوژههایی جذاب، زاویه تازهای از دل این برش تاریخی پرحادثه را به قاب سینما آورد، اما او تنها به روایت روزهای ملتهب جنگ قناعت نکرد و زندگی و روزهای پس از هشت سال جنگ تحمیلی را در روزمره مردم هم به فیلمهایش آورد؛ همه آن خسارتها و پسلرزههایی که ماحصل جنگ و باقی مانده از دوران سخت و رنجآور بود. «بیداری رؤیاها» یکی از آثار جنجالبرانگیز این فیلمساز است که به یکی از اتفاقهای پس از جنگ در زندگی اجتماعی مردم میپردازد. باشهآهنگر با دست گذاشتن روی مشکلات زنی که شوهرش در جنگ شهید شده و به سختی روزگار میگذراند داستانش را تعریف میکند، زن به عقد برادرشوهرش درمیآید و مدتی بعد خبر میرسد رزمندهای که پیشتر خبر شهادتش را داده بودند، زنده است و پس از سالها اسارت به وطن بازگشته و زن را در دوراهی سختی قرار میدهد.
«فرزند خاک» نیز جزو فیلمهایی بود که در زمان اکران با استقبال خوبی روبهرو شد و با داستان متفاوتش- درباره زنی که برای برگرداندن جسد شوهرش به روستایی در کردستان عراق سفر میکند- یک فیلم متفاوت را به پرونده سینمای دفاع مقدس ضمیمه کرد.
«ملکه» دیگر فیلمی است که باشهآهنگر با نگاهی سورئالیستی و متفاوت به جنگ، جلو دوربین برد. نگاه بکر و عاری از کلیشههای رایج باشهآهنگر در اثر دیگرش «سرو زیر آب» نیز جاری است. او در این فیلم به موضوع شهدای گمنام اقلیت مذهبی و اتفاقهایی که در معراج شهدای مرکزی اهواز افتاده است، میپردازد.باشهآهنگر پس از ساخت «سرو زیر آب» مدتی از سینما فاصله گرفت و پس از یک دوری پنج ساله با «سینما متروپل» به پرده نقرهای بازگشت. این فیلم در چهل و یکمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر به نمایش درآمد.
اما «سینما متروپل» از هر نظر، متفاوتترین فیلم باشهآهنگر در سینمای دفاع مقدس است؛ فیلمی که با سینما و جنگ پیوند عمیقی خورده و مانند بسیاری از آثار او برگرفته از یک ماجرای واقعی است. داستان فیلم درباره سینما متروپل آبادان در روزهای جنگ است؛ برای تمامی اهالی خوزستان و شهرهای آبادان، اهواز و خرمشهر سینما متروپل یک نماد مهم و تاریخی است؛ سینمایی که در طول دوران جنگ تبدیل به ویرانهای شد. باشهآهنگر جزو کسانی بوده که در روزهای محاصره آبادان در سال ۵۹، سینما را راه انداخته و نمایش فیلم ترتیب داده بودند.

داستان اصلی متروپل هم روایت خطی همین ماجراست، گروهی از جوانان عاشق سینما که میخواهند در دل جنگ و حصر شهر، سینما را دوباره راه بیندازند و آنجا را محملی برای نمایش فیلم و گردهمایی مردم کنند. در کنار خط اصلی داستان، خرده روایتهای متعددی با حضور کاراکترهای فرعی هم شکل میگیرد که حول محور هسته مرکزی قصه گرد هم میآیند. فیلم مملو از داستانهای متعدد است، از زوج عاشقی که کنار دوستانشان به دنبال راهاندازی سینما هستند تا مخالفتهایی که با فعالیت سینما متروپل میشود و در ادامه سالن سینما همچون پناهگاهی، بسیاری از مردم را در خود جای میدهد و اسیران جنگی هم به آنجا برده میشوند. فیلم چندین نکته مثبت دارد، یکی از آنها ادای دِین به آثار ماندگار سینمای جهان و ایران از «پدرخوانده» و «بر باد رفته» تا «قیصر» است که در بطن یک فیلم دفاع مقدسی هم خرق عادت و هم اتفاقی جذاب و به یاد ماندنی است.
شخصیتپردازیها به ویژه کاراکترهای اصلی داستان به خوبی شکل گرفتهاند، از مجتبی پیرزاده و نوشین مسعودیان با بازی یکدست و خوبی که از خود ارائه میدهند تا رضا کیانیان و هومن برقنورد که با نقشآفرینی خود رنگ و بوی دیگری به فیلم دادهاند، به ویژه در صحنههایی که کیانیان با منولوگهای خود حال وهوای دیگری به فیلم میبخشد اما همچنان دو نکته وجود دارد؛ نخست اینکه تعداد شخصیتهای متعدد و داستانهای ریز و درشتی که در فیلم وجود دارد کلیت فضا را تا حدی شلوغ و خستهکننده کرده است، به ویژه برخی از این داستانکها پیشبردی در روند اصلی داستان ندارند و به موازات آن شخصیتهای فرعی هم فرصت شکل گرفتن و پختهتر شدن پیدا نکردند و در سطح یک تیپ باقی ماندهاند، در عین حال دیالوگهای فراوان هم فیلم را کشدار و مطول کرده است.
اما یکی از مهمترین ویژگیهای سینما متروپل، فیلمبرداری چشمگیر و دقیق آن در بستر طراحی صحنه و نورپردازی جذاب با تمرکز بر جزئیاتی است که تماشاگر را به توجه وامیدارد و از نظرها هم پنهان نمیماند. فضای بصری فیلم و قابهایی که یادآور فرسودگی و رنگباختگی سالن و فضای شهری جنگزده است، به خوبی توانسته روزهای محاصره آبادان و سالن سینما را بازسازی کند و موسیقی حماسی ستار اورکی نیز به آن جان دوبارهای بخشیده است.
با این حال باید «سینما متروپل» را اثری ارزشمند در سینمای دفاع مقدس قلمداد کرد که در قیاس با بسیاری از تولیدات این ژانر، نسبت نزدیکتری با مخاطب امروز دارد، به جنبههای دراماتیک و انسانی جنگ با نگاه موجزتری میپردازد و مستقیماً سراغ زندگی و سینما رفته و با زبان هنر و سینما از پیوند و همبستگی اجتماعی میگوید و هنر را التیامی بر آلام و دردهای جمعی میداند.




نظر شما