تحولات منطقه

تورج منصوری بازیگر، تهیه کننده، فیلمساز و مدیر فیلمبرداری معتقد است نادری بدون شک یکی از برترین و تأثیرگذارترین فیلم‌سازان سینمای ایران است و سبک و نگاه او همواره برای من الهام‌بخش بوده است.

تورج منصوری: سینما برای من از تاریکخانه شروع شد/ نگاه امیر نادری همواره برای من الهام‌بخش بوده است
زمان مطالعه: ۱۵ دقیقه

یکی از ارکان اصلی موفقیت هر فیلم، فیلمبرداری آن است؛ عنصری که در بسیاری از آثار مهم تاریخ سینما، نقش تعیین‌کننده‌ای در ماندگاری‌شان داشته است. شاید بتوان گفت با شکل‌گیری موج نوی سینمای ایران در دهه پنجاه، فیلمبرداری نیز به کیفیتی مطلوب و استاندارد رسید. در آن دوران، فیلمبرداران شاخصی چون علیرضا زرین‌دست، مهرداد فخیمی، مازیار پرتو و نعمت حقیقی نسل اول سینمای نوین ایران را نمایندگی می‌کردند.

پس از انقلاب، این مسیر با ظهور فیلمبردارانی امضادار و صاحب‌سبک همچون تورج منصوری ادامه یافت. منصوری، مردی جنتلمن در دنیای فیلمبرداری است که علاوه بر تجربه‌های فراوانش پشت دوربین، دستی هم در تهیه‌کنندگی، فیلمسازی و بازیگری دارد. کارنامه‌ی فیلمبرداری او پربار و متنوع است و همکاری با بزرگان سینمای ایران؛ از داریوش مهرجویی در فیلم‌های «بانو» و «هامون»، تا مسعود جعفری جوزانی در «در مسیر تندباد» و «ایران‌برگر»، ابراهیم حاتمی‌کیا در «دعوت» و مجید مجیدی در «آواز گنجشک‌ها». را در خود جای داده است.در کارنامه‌ی کاری منصوری _ که این سال‌ها ساکن یکی از شهرهای شمالی کشور است _ آثاری چون «هامون»، «بانو»، «قارچ سمی»، «آواز گنجشک‌ها»، «دعوت» و «محاکمه در خیابان» دیده می‌شود.

ریشه علاقه شما به عکاسی و تصویر چگونه شکل گرفت؟

به عکاسی علاقه‌مند بودم و از حدود هفت‌سالگی این علاقه در من شکل گرفت. ماجرا از زمانی شروع شد که پسرخاله‌ام از مشهد به خانه ما آمد. کمی بعد، خاله‌ام هم به تهران آمد و در نزدیکی خانه ما ساکن شد. پسرخاله‌ام همزمان با تحصیل، عکاسی می‌کرد و تاریکخانه داشت؛ خودش عکس‌ها را چاپ می‌کرد و من همیشه با کنجکاوی نگاهش می‌کردم. همان لحظه‌ای که تصویر روی کاغذ سفید در تاریکخانه ظاهر می‌شد، جادوی عکاسی یقه‌ام را گرفت و دیگر رهایم نکرد.

اولین دوربین عکاسی را در چه سنی خریدید؟

اولین دوربینم لوبیتر ۲ بود. آن را با نود تومان و از پس‌انداز پول‌توجیبی‌هایم خریدم. هنوز هم خاطره‌ی آن خرید برایم زنده است؛ احساسی شبیه به به‌دست‌آوردن یک گنج واقعی.

اهل فوتبال هم بودید؟

مثل همه‌ی بچه‌های آن دوره، در کوچه گل‌کوچک بازی می‌کردم، اما نه اهل استادیوم رفتن بودم و نه طرفدار تیم خاصی. فوتبال برایم بیشتر یک بازی کودکانه بود تا یک علاقه جدی.

آیا از عکاسی در آن زمان درآمدی هم به دست می‌آوردید؟

نه، در آن دوران عکاسی برایم کاملاً دلی بود و هیچ‌وقت به آن به‌عنوان منبع درآمد نگاه نمی‌کردم. اما در دوران جوانی و دهه پنجاه، کم‌کم وارد مطبوعات شدم و آن‌جا بود که عکاسی جنبه حرفه‌ای پیدا کرد و به شکل جدی‌تری ادامه‌اش دادم.

چه کسی شما را به مطبوعات معرفی کرد؟

صمد زوداشتیاق، که آن زمان در کاخ جوانان عکاسی تدریس می‌کرد، مرا به مطبوعات معرفی کرد. من برای یادگیری به کاخ جوانان رفتم و مدتی با ایشان کار کردم. همان‌جا بود که اولین قدم‌های حرفه‌ای‌ام در دنیای عکاسی و مطبوعات برداشته شد.

در دبیرستان چه رشته‌ای خواندید؟

در هنرستان امین‌الدوله، رشته‌ی معماری داخلی و دکوراسیون خواندم. در همان دوران، با محمدعلی سجادی و محمد موفق هم‌مدرسه‌ای بودم و معاشرت با آن‌ها فضای هنری و خلاقانه‌ی آن سال‌ها را برایم جذاب‌تر می‌کرد.

سینما رفتن را از چه زمانی آغاز کردید؟

از اوایل دبیرستان همراه با دوستانم به سینما می‌رفتم. تماشای فیلم در سالن تاریک سینما برایم تجربه‌ای جادویی و متفاوت بود.

آیا فیلم‌ها را گزینشی انتخاب می‌کردید؟

تا حدی، بله. معمولاً به توصیه‌ی پسرخاله‌ام و یکی‌دو نفر از دوستانی که اشراف هنری داشتند، فیلم‌ها را انتخاب می‌کردم. بیشتر اوقات سعی می‌کردم فیلم‌های پیشنهادی آن‌ها را ببینم، چون سلیقه‌شان را قبول داشتم.

آیا به دیدن فیلم‌فارسی هم می‌رفتید؟

بیشتر تمایل داشتم فیلم‌های هنری و متفاوت ببینم؛ هرچند حالا که به آن دوران نگاه می‌کنم، می‌بینم آن تمایل بیشتر ادعا بود تا درک واقعی!

یعنی متوجه فیلم‌های هنری نمی‌شدید؟

چرا، می‌فهمیدیم، اما گاهی بیشتر ژست هنری داشتیم تا شناخت عمیق. مثلاً خیلی وقت‌ها دوست داشتم آهنگ‌های آغاسی را گوش کنم، ولی در جمع می‌گفتم «نباید این نوع آهنگ‌ها را گوش کرد!» تضادی شیرین میان دلِ نوجوانی و ظاهر روشنفکری.

وقتی فیلم «گاو» را دیدید، چیزی از آن درک کردید؟

فیلم را دیدم و هنگام تماشا حوصله‌ام سر رفت؛ برای سنم آن زمان خیلی سنگین بود. با این حال، متوجه بودم که فیلم زیرلایه‌های متفاوت و عمیقی دارد و فقط کافی است تجربه و درک آدم بزرگ‌تر شود تا آن لایه‌ها آشکار شود.

میانه‌تان با فیلم‌های کیمیایی چگونه بود؟

بیشتر این نوع فیلم‌ها را دوست داشتم؛ چون به جریان عادی زندگی ما نزدیک‌تر بودند و فضای واقعی و ملموسی داشتند که با تجربه‌های روزمره‌مان هم‌خوانی داشت.

تئاتر هم می‌رفتید؟

بله، اولین بار نمایش «امیر ارسلان نامدار» با بازی عزت‌الله انتظامی را در سنگلج دیدم. من و دوستانم کم‌سن‌ترین تماشاگران سالن بودیم. در همان سال‌ها در مطبوعات در بخش لابراتور و عکس کار می‌کردم و حقوق هم دریافت می‌کردم.

اولین بار از چه موقعی به عنوان و نام عکاس و فیلمبردار یک فیلم دقت کردید؟

از همان ابتدا این موضوع برایم جدی بود. حین عکاسی آرام می‌شدم و لذت می‌بردم. لحظاتی که در تاریکخانه مجله سپری می‌کردم، آرامشی وصف‌ناشدنی به دست می‌آوردم. آن زمان، اگر جوان بودی و دوربین دستت بود، زیر ذره‌بین قرار می‌گرفتی و بازخواست می‌شدی که چه می‌کنی و عکس را برای چه هدفی می‌گیری، اما همین حساسیت و بازخواست، تجربه‌ی ارزشمندی بود.

آیا دستگیر هم شدید؟

قبل از انقلاب چند بار پلیس مرا سوال و جواب کرد، اما ماجرا جدی‌تر از این نبود.

کار کدام عکاس و فیلمبردار آن دوران برایتان جذابیت بیشتری داشت؟

کارهای هوشنگ بهارلو را خیلی دوست داشتم و مهرداد فخیمی هم جزو بهترین‌ها بود. سال‌های بعد، آثار نعمت حقیقی و مازیار پرتو هم برایم جذاب بودند؛ به‌ ویژه کارهای پرتو که مثل فیلم «قیصر» مردمی‌تر بود. با دیدن «قیصر» فهمیدم که فیلمبردار چقدر می‌تواند در ارتقای یک فیلم مؤثر باشد. اغلب این افراد، هنرمند و آرتیست بودند و علاوه بر فیلمبرداری، اهل مطالعه، ادبیات، نقاشی و سایر هنرها هم بودند.

میانه‌تان با فیلمبرداران کارهای تجاری مثل حمید مجتهدی چگونه بود؟

این نوع فیلمبرداران معمولاً نام‌های شناخته‌ شده و برجسته‌ای نداشتند که بتوانند توجه من یا عموم را جلب کنند. کارهایشان بیشتر در چارچوب فیلم‌های تجاری روزمره و به دور از خلاقیت و نوآوری بود و به همین دلیل برای من جذابیت ویژه‌ای نداشت و چندان تأثیری در مسیر حرفه‌ای من ایجاد نکرد.

کار حرفه‌ای عکاسی را از چه زمانی آغاز کردید؟

من در ابتدای دهه پنجاه و در محیط تلویزیون کار حرفه‌ای خودم را آغاز کردم. در آن زمان با فرامرز معطر به عنوان دستیار همکاری می‌کردم و همین تجربه اولین فرصت جدی بود تا با فضای واقعی و حرفه‌ای عکاسی و فیلمسازی آشنا شوم و قدم در مسیر حرفه‌ای این هنر بگذارم.

آیا فرصتی پیش نیامد که در آن دوران بتوانید در فیلم‌های موج نویی عکاسی کنید؟
نه، در آن زمان وارد شدن به حلقه کارهای هنری و پروژه‌های موج نو بسیار دشوار و محدود بود. تنها افرادی که پیگیر، سمج و مصمم بودند می‌توانستند شانس حضور در چنین پروژه‌هایی را پیدا کنند.

مثل امیر نادری…؟

قضیه امیر نادری متفاوت است. او تمام زندگی‌اش را صرف سینما کرده بود و بعدها در فیلم «دونده» با او آشنا شدم. نادری بدون شک یکی از برترین و تأثیرگذارترین فیلم‌سازان سینمای ایران است و سبک و نگاه او همواره برای من الهام‌بخش بوده است.

فرصت کار کردن با او را پیدا نکردید؟
یک دوره‌ای با هم دوست صمیمی شدیم و رابطه‌مان نزدیک بود، اما زمانی که امیر نادری فیلم «دونده» را برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان می‌ساخت، من در یک فیلم کوتاه به نام «با من حرف بزن» در همان کانون حضور داشتم که کارگردانی آن را مسعود جعفری جوزانی بر عهده داشت. بنابراین هرچند در همان فضا بودیم، فرصت همکاری مستقیم با نادری در آن پروژه پیش نیامد.

با یدالله صمدی چطور آشنا شدید و کارتان را ادامه دادید؟
بعد از انقلاب و با ثبات نسبی اوضاع، به ایران بازگشتم و ارتباطم را با دوستان سابقم در تلویزیون از سر گرفتم. در آن زمان، پوران درخشنده، رخشان بنی اعتماد، حسین دلیر، محمد بزرگ‌نیا و چندین نفر دیگر در این گروه فعالیت داشتند. دوستانم من را به تعاونی فیلمسازی معرفی کردند، که در آن زمان مشغول تولید فیلم «مردی که زیاد می‌دانست» بود. در همین مجموعه با یدالله صمدی آشنا و به عنوان دستیار کارگردان در کنار او مشغول به کار شدم.

خیلی سریع توانستید با کارگردان‌هایی نظیر محمد علی نجفی همکاری کنید؟
بله، من فرصت پیدا کردم که برای محمد علی نجفی روی دو فیلم مهم کار کنم؛ «لوح صفورا» و «پرستار شب». در این پروژه‌ها وظیفه تدوین را بر عهده داشتم و برای تدوین فیلم «پرستار شب» نیز نامزد دریافت سیمرغ بلورین شدم، که تجربه‌ای ارزشمند و مهم در مسیر حرفه‌ای من به حساب می‌آید.

چه شد که به سمت تدوین رفتید؟
من در طول فعالیت سینمایی‌ام تقریباً تمام رشته‌ها و شغل‌های مرتبط با تولید فیلم را تجربه کرده‌ام، از جمله بازیگری، فیلمبرداری، صداگذاری، عکاسی و سایر بخش‌ها. در آن دوره، فیلمسازی به معنای واقعی کلمه شامل مجموعه‌ای از مهارت‌ها بود و یک فیلمساز حرفه‌ای باید با همه این جنبه‌ها آشنایی داشته باشد. به همین دلیل، ورود به حوزه تدوین برای من، بخشی طبیعی از مسیر یادگیری و تجربه جامع در سینما بود.

جاده‌های سرد را به صورت مشترک با محمود کلاری فیلمبرداری کردید؟
بله، در این پروژه محمود کلاری پشت دوربین اصلی بود و من به عنوان مدیر فیلمبرداری مسئولیت‌های مربوط به هماهنگی و مدیریت تصویربرداری را بر عهده داشتم و کارم را در کنار او انجام دادم. همکاری ما به گونه‌ای بود که هر دو نقش مکمل یکدیگر را ایفا می‌کردیم تا نتیجه نهایی از نظر کیفیت فیلمبرداری به استانداردهای مطلوب برسد.

با داریوش مهرجویی برای فیلم‌برداری «هامون» چگونه آشنا شدید؟
یکی از کسانی که همیشه آرزو داشتم با او کار کنم، داریوش مهرجویی بود. شانس با من یاری کرد و درست زمانی که کارم در شیراز برای فیلم «در مسیر تندباد» به پایان رسیده بود، فریدون آزما، مدیر تولید، من را به دفتر مهرجویی دعوت کرد. پس از صحبت با او، سریع قراردادی منعقد شد و همکاری درجه یکی با مهرجویی آغاز شد. این همکاری بسیار پربار بود و تا پایان عمر مهرجویی، دوستی و ارتباط حرفه‌ای ما ادامه داشت؛ افسوس که او را از دست دادیم.

آیا در زمان فیلمبرداری «هامون» تصور می‌کردید که فیلم تبدیل به یک کالت فیلم در سینمای ایران شود؟
نه، هیچ‌گاه نمی‌توان در ابتدای ساخت یک فیلم تضمین کرد که کار موفق و ماندگار خواهد بود. برای خلق یک اثر ماندگار، مجموعه‌ای از حوادث و اتفاقات خاص باید کنار هم قرار بگیرند. گویی افرادی با ویژگی‌ها و انرژی‌های ویژه کنار هم جمع می‌شوند و جادویی رخ می‌دهد که فیلم را به یک اثر محبوب و جاودانه در تاریخ سینما تبدیل می‌کند. هیچ وقت نمی‌توان پیش‌بینی کرد که یک پروژه چنین جایگاهی پیدا کند، حتی اگر همه عوامل حرفه‌ای و متعهد باشند.

همان‌طور که نمی‌شد پیش‌بینی کرد فیلم «بانو» با آن ممیزی‌ها و محدودیت‌ها مواجه شود…

اگر این فیلم در زمان خودش در جشنواره و پس از آن در اکران عمومی نمایش داده می‌شد، قطعاً پیرامون آن یک جریان فرهنگی مؤثر شکل می‌گرفت و «بانو» نیز به اثری ماندگار تبدیل می‌شد. این فیلم، هم از نظر کارگردانی و هم از نظر فیلمبرداری و سایر جنبه‌های فنی و هنری، بسیار جلوتر از «هامون» بود. متأسفانه «بانو» دچار کج ‌فهمی شد و این نوع برداشت نادرست هنوز هم ادامه دارد. در آن زمان، بسیاری از مسئولان سینمایی همیشه وحشت داشتند که فیلم‌ها از بیرون نقد و مورد چالش قرار بگیرند و همین نگاه محدود باعث شد که آثار شاخصی مثل «بانو» نتوانند جایگاه واقعی خود را در تاریخ سینمای ایران پیدا کنند.

این روند توقیف و سوء تفاهم در مورد فیلم‌ها همچنان ادامه دارد و حتی در سال جاری نیز فیلم‌هایی از جمله آثار نعمت‌الله و شهبازی و چند فیلم دیگر با چنین مشکلاتی مواجه شده‌اند…

هنوز هم در سینما کج‌ فهمی‌ها و برداشت‌های نادرست وجود دارد. فضای سینمایی کشور غالباً سلیقه‌ای است و همزمان وحشتی از نگاه بیرونی به آثار در مسئولان حاکم است. فیلم «بانو» قربانی همین وحشت شد؛ مسئولان سینمایی آن دوره تصور می‌کردند که اگر «بانو» اکران شود، به نوعی حمله‌ای به سینما صورت خواهد گرفت و همین ترس باعث شد فیلم نتواند جایگاه واقعی خود را پیدا کند.

چگونه رفتید سراغ ساخت فیلم «بازیچه»؟
کار من سینما است و در دوره‌ای که فعالیت خود را آغاز کردم، تفکر بر این بود که فیلم‌ساز کسی است که می‌تواند به عنوان مولف شناخته شود. به عنوان نمونه، در دهه پنجاه وقتی بیضایی فیلم «وغربیه» را ساخت، به او به عنوان یک فیلم‌ساز مولف نگاه شد؛ البته بعدها مفهوم «مولف» تعریف دقیق‌تری پیدا کرد و به طور گسترده در سینما مورد استفاده قرار گرفت.در مورد فیلم «بازیچه» باید بگویم که این اثر ادامه مسیر سینمای مورد علاقه من بود و در طول این سال‌ها نیز چند نوع فیلم با رویکردهای متفاوت ساخته‌ام که همگی به نحوی با این علاقه و نگاه شخصی من ارتباط دارند.

از تجربه کار با رسول ملاقلی‌پور بگویید
تجربه کار با او فوق‌العاده بود. فیلمی که با او همکاری کردم، جزو آثار شخصی و ویژه خودش محسوب می‌شد و ملاقلی‌پور از جمله غریزی‌ترین فیلمسازان سینمای ایران بود. از جهاتی، او را می‌توان با امیر نادری مقایسه کرد، زیرا هر دو دارای دیدگاه غریزی و تیزبین نسبت به سینما بودند و انرژی و نگاه خاصی در کارهایشان وجود داشت که آنها را از سایر فیلمسازان متمایز می‌کرد.

چگونه مسیر حرفه‌ای و تجربه‌های شخصی سینماگرانی مانند مسعود کیمیایی، امیر نادری و رسول ملاقلی‌پور، در شکل‌گیری سبک و جهان‌بینی سینمایی آن‌ها تأثیر گذاشته است؟

مسعود کیمیایی و امیر نادری جزو سینماگران شاخص و غریزی هستند…این دو نفر پس از گذشت مدتی، به سمت مطالعه و ارتقای دیدگاه و بینش هنری خود حرکت کردند و همواره در حال ساخت فیلم و دیدن فیلم بودند تا تجربه و دانش خود را توسعه دهند.در مقابل، رسول ملاقلی‌پور فردی با انرژی، پرانگیزه و پرجنب‌وجوش بود که از جبهه جنگ و دنیای عکاسی وارد سینما شد و روحی ناآرام و پویا داشت، که همین ویژگی‌ها باعث می‌شد نگاه و شیوه کاری او بسیار زنده و منحصر به فرد باشد.

در مقاطعی با کارگردانانی مانند مجید مجیدی و ابراهیم حاتمی‌کیا همکاری کرده‌اید. این همکاری‌ها برایتان چه ویژگی‌هایی داشت؟
بله، در فیلم‌های «دعوت» و «موسی» با حاتمی‌کیا همکاری داشتم. او از دوستان خوب من است و همکاری با او بسیار حرفه‌ای و صمیمی بود. در پروژه «موسی» توانستیم به دستاوردهای تکنیکی قابل توجهی برسیم و تجربه‌ای ارزشمند در زمینه فیلمبرداری و تولید فیلم کسب کنیم. این همکاری، فرصت مناسبی بود تا تبادل ایده و خلاقیت بین ما به شکل مؤثر انجام شود.

آیا با حاتمی‌کیا رفت و آمد خانوادگی هم دارید؟
خیر، منظورم رفاقت کاری است. این نوع دوستی در سر صحنه باعث می‌شود که برای ارائه کیفیت بهتر کار به یکدیگر متکی باشیم و همکاری مؤثر داشته باشیم. در مقابل، مجید مجیدی خلق و خوی متفاوتی نسبت به حاتمی‌کیا دارد. او هر پلانی را با وسواس و دقت خاص ذهنی خودش اجرا می‌کند و یکی از بهترین‌های سینمای پس از انقلاب است که به کارش احاطه کامل دارد و نگاه بسیار حرفه‌ای به جزئیات فیلم‌سازی دارد.

چند سال قبل هم تجربه موفقی در بازیگری در فیلم «آینه‌های روبه‌رو» داشتید. آیا بازیگری در این سال‌ها برای شما به یک دغدغه اصلی تبدیل شده است؟
نه، بازیگری دغدغه اصلی من نیست. یک جور توک زدن به یک سری از احساسات و عواطفی است که در همه ماها وجود دارد.

این توک زدن به عواطف بازیگری در همه فیلمبرداران وجود دارد؟

منظورم در همه آدم‌هاست، نه فقط فیلمبرداران! (با خنده) فیلمبردار در واقع یکی از اولین تماشاگرانی است که بازی بازیگران را می‌بیند. بازیگر بعد از پایان هر پلان، با نگاه کردن به فیلمبردار انگار به تأیید او نیاز دارد تا مطمئن شود بازیش درست بوده است. کارگردان و فیلمبردار به‌عنوان دو رکن اصلی تایید بازی بازیگر، قوت قلبی برای او هستند و باعث می‌شوند بازیگر با اطمینان ادامه دهد. فیلمبردار به‌نوعی نزدیک‌ترین فرد در گروه فیلمسازی به بازیگر است. ما می‌توانیم زوایای پنهانی بازیگری را از نظر فنی متوجه شویم؛ زوایایی که بازیگران به‌دلیل نداشتن اشراف کامل به فاصله کانونی لنز، نور، نوع لنز و پرسپکتیوها کمتر می‌شناسند.

البته بازیگران عمدتاً با عواطف و احساساتشان کار می‌کنند و این باعث جذابیت کارشان می‌شود؛ تکنیک‌های خاصشان اغلب از تئاتر و سینما نشأت گرفته است. اگر بازیگران با زوایای دوربین و سایر ملزومات فنی آشنا باشند، طبیعتاً می‌توانند تأثیر بیشتری روی مخاطب داشته باشند. من به‌عنوان فیلمبردار، از بخشی از این اطلاعات آگاه هستم، اما در مقابل، اشراف زیادی روی تکنیک‌های بازیگری ندارم. با این حال، وقتی تجربه‌ای را انجام می‌دهم و از این ظرایف استفاده می‌کنم، برایم جذابیت زیادی ایجاد می‌شود. سعی می‌کنم هنگام فیلمبرداری جلوی دوربین راحت باشم و بیشتر با نقاط تکنیکی، پرسپکتیوی و اپیتیکال همراه شوم. به عبارتی، وقتی پشتم به لنز است، موقعیتم را طوری تنظیم می‌کنم که برای لنز قابل دیده شدن باشم.

آیا شما همه این موارد را حین بازی رعایت می‌کنید؟
قاعدتاً این کارها به‌صورت اتوماتیک انجام می‌شوند. سال‌هاست که با این مسائل مواجه بوده‌ام و حالا این رفتارها به شکل خودکار در من شکل گرفته‌اند و از این غریزه تربیت شده در بازی استفاده می‌کنم. افرادی که پشت دوربین هستند؛ نه فقط فیلمبردار، بلکه مجموعه‌ای از عوامل مثل دستیار فیلمبردار، کارگردان، منشی صحنه، گریمور، صدابردار و غیره، همه شاهد اتفاقاتی هستند که جلوی دوربین رخ می‌دهد. ممکن است در لایه‌ای خفته و پنهان، رگه‌هایی از شخصیت و خلاقیت خودشان داشته باشند که دوست دارند خودشان را به نمایش بگذارند.

معمولا در حین تولید فیلم اغلب عکس‌هایی که از فیلم در اختیار رسانه‌ها قرار می گیرد مربوط به بازیگران فیلم است تا به طور مثال به فیلمبردار و طراح صحنه؟

حتی اگر از این وجه هم به قضیه نگاه نکنیم. به لحاظ بخش خلاقه و هنرمندانه کار به نتایج مشابهی می رسیم. فیلمبردار نورپردازی می کند تا بازیگری جلوه بکند و همه تلاش می کنیم بازیگر روی پرده لانسه شود و تماشاگر از بازی خوشش بیاید و احساس نزدیکی با بازیگران کند. بنابراین این وسوسه در ماها وجود دارد که خودمان را در بازیگری محکی بزنیم. این نیاز روحی و روانی همیشه من را به سمت بازیگری کشانده است .

فیلم «یحیی سکوت نکرد» برایتان چه ویژگی‌ای داشت که تصمیم گرفتید در آن بازی کنید؟

من فیلمنامه «یحیی سکوت نکرد» را بسیار دوست داشتم. در آن، فضایی جدی و نوستالژیک همراه با نگاه تلخ و اندیشمندانه کارگردان به زندگی شخصیت‌ها دیده می‌شد و موضوع فیلم نیز متفاوت و جذاب بود. در این پروژه، من صرفاً به عنوان بازیگر حضور داشتم و پشت دوربین نبودم. دعوت به این فیلم برایم تجربه‌ای جدید، پرچالش و جذاب بود، به‌ویژه همکاری با فاطمه معتمدآریا که لحظات کار را برایم بسیار خاص و خاطره‌انگیز کرد. شاید چنین تجربه‌ای دیگر برای من تکرار نشود.

در خیلی از فیلم‌ها بازی فاطمه معتمدآریا را فیلم‌برداری کرده بودید؟
بله، علاوه بر این، با ایشان کارهای صنفی متعددی هم انجام داده بودم و در کل، شناخت جامع و کاملی از یکدیگر داشتیم. واقعاً هرگز فکر نمی‌کردم روزی به عنوان شریک بازیگری کنار این ابرستاره قرار بگیرم و این تجربه برایم بسیار خاص و غیرمنتظره بود.

بنابراین شما معتمدآریا را سوپر استار می‌دانید؟
به نظر من، فاطمه معتمدآریا یک بازیگر توانمند، بی‌نظیر و استثنایی است. البته با تعاریفی که معمولاً از واژه «سوپر استار» ارائه می‌شود، شاید نتوان او را دقیقاً در همین دسته قرار داد، اما بدون شک، جایگاه و توانایی‌های او در سینما منحصر به فرد و برجسته است.

منبع: پایگاه خبری صبا خبر

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha