در حالی که ایالات متحده از تلاش برای حفظ سلطه جهانی به تمرکز بر نفوذ منطقهای در نیمکره غربی تغییرجهت داده، ونزوئلا به نقطهای حساس در این بازتعریف استراتژیک تبدیل شده است؛ کشوری که سرنوشت آن میتواند سرنوشت امپراتوری آمریکا را نیز تعیین کند.
نشانههای آمادهسازی نظامی واشنگتن در کارائیب از بزرگترین آرایش نیروها در این منطقه از سال ۱۹۹۴ تاکنون حکایت دارد. از زمان روی کار آمدن هوگو چاوز در سال ۲۰۰۲، روابط آمریکا و ونزوئلا پیوسته خصمانه بوده است، اما پرسش کلیدی امروز این است که چرا تقابل در آستانه انفجار نهایی قرار گرفته است؟
از سلطه جهانی تا کنترل نیمکره
پس از فروپاشی شوروی، آمریکا در دهه ۱۹۹۰ به قدرتی بیرقیب بدل شد و برای تثبیت سلطه خود دست به مداخلات نظامی زد. اما «جنگ علیه ترور» در دهه ۲۰۰۰، با شکست در عراق و افغانستان، این برتری را فرسوده کرد. در همین زمان، چین با رشد اقتصادی سریع و روسیه با بازسازی نفوذ منطقهای، نظم جهانی را بهسوی چندقطبیشدن بردند. آمریکا بهجای سازگاری، با گسترش ناتو و تحریم رقبا واکنش نشان داد، اما تا پایان دهه ۲۰۱۰ تلاشش برای مهار چین و روسیه شکست خورد و اتحاد میان آن دو را تقویت کرد. در نتیجه، واشنگتن برای حفظ قدرت، تمرکز خود را از سلطه جهانی به کنترل نیمکره غربی تغییر داد.
ترامپ و بازگشت به دکترین مونرو
در دوره دوم ریاست جمهوری دونالد ترامپ، این تغییر جهت سرعت گرفته است. برخلاف برداشت عمومی که سیاست خارجی او را «انزواگرایانه» میخواند، ترامپ به دنبال عقبنشینی نیست، بلکه قصد دارد تمام قاره آمریکا را دوباره به مدار واشنگتن بازگرداند.
این رویکرد، احیای مستقیم دکترین مونرو است؛ تفاوت در آن است که ترامپ این بار از ابزارهای آشکارتر، از تهدید نظامی گرفته تا فشار اقتصادی و دیپلماتیک استفاده میکند.
در دو سال اخیر، چندین کشور منطقه با اعمال فشار یا تطمیع، به سیاستهای آمریکا نزدیکتر شدهاند؛ کانادا و دانمارک بهدستور واشنگتن مرزها و پایگاههای خود در گرینلند را نظامیتر کردهاند؛ پاناما قراردادهای خود با چین در چارچوب طرح کمربند و جاده را لغو کرده است؛ مکزیک تعرفه بر کالاهای چینی را افزایش داده؛ و آرژانتین با دریافت میلیاردها دلار کمک مالی، دولت طرفدار غرب خود را تثبیت کرده است.
اما در این میان، ونزوئلا استثناست؛ کشوری که در برابر فشار اقتصادی، تحریمهای فلجکننده و حتی کودتاهای سازمانیافته مقاومت کرده و اکنون به نماد مقاومت در برابر امپریالیسم بدل شده است.
چرا ونزوئلا حیاتی است؟
برای واشنگتن، ونزوئلا صرفاً یک دولت چپگرا نیست؛ بلکه بزرگترین دارنده ذخایر اثباتشده نفت جهان است. کنترل آن به معنای تضمین نفوذ آمریکا بر منابع انرژی در دوران بحران جهانی است. با این حال، دولت ضدآمریکایی مادورو، علیرغم سقوط ۷۴ درصدی تولید ناخالص داخلی و تورم چندمیلیونی، سرنگون نشد.
در چند سال اخیر، اقتصاد ونزوئلا نشانههایی از احیا نشان داده است. چین بیش از ۶۰ میلیارد دلار در زیرساختهای این کشور سرمایهگذاری کرده و مسیرهایی برای صادرات غیررسمی نفت و کالا فراهم آورده است. روسیه نیز با فروش تجهیزات نظامی و همکاری اطلاعاتی به کاراکاس کمک کرده و ایران، با ارسال نفت خام و قطعات پالایشگاهی، از بقای این دولت حمایت کرده است.
این همکاری سهجانبه، واشنگتن را در موقعیتی بیسابقه قرار داده است؛ نفوذ چین و روسیه اکنون در قلب «حیاط خلوت» آمریکا ریشه دوانده است. برای بسیاری از تحلیلگران، شکست فشار اقتصادی علیه ونزوئلا، بهمنزله شکست یک قرن سیاست مداخلهگرایانه ایالات متحده در آمریکای لاتین است.
گزینه نظامی؛ قمار خطرناک
در پی ناکامی تحریمها، واشنگتن به گزینه نظامی روی آورد. انتقال ناوگانها به دریای کارائیب، حملات محدود به قایقهای متهم به قاچاق و انتشار تصاویر از تمرکز نیروها، بخشی از نمایش قدرتی است که هدف آن، وادار کردن کاراکاس به عقبنشینی سیاسی است.
اما پاسخ ونزوئلا سنجیده و بازدارنده بوده است. دعوت از روسیه برای استقرار سامانههای پدافندی و مربیان نظامی، تماس با ایران برای پشتیبانی نفتی، و بسیج نیروهای مردمی در سراسر کشور، نشان میدهد کاراکاس خود را برای یک جنگ فرسایشی آماده میکند. در سطح منطقهای نیز، دولتهای چپگرای برزیل، مکزیک و کلمبیا موضعی انتقادی نسبت به تحرکات آمریکا اتخاذ کردهاند.
تحلیلگران هشدار میدهند که مداخله نظامی در ونزوئلا میتواند برای آمریکا همان نقشی را داشته باشد که جنگ عراق برای جورج بوش داشت؛ جنگی پرهزینه، طولانی و از نظر سیاسی غیرقابل دفاع.
افول هژمونی و آینده نامعلوم
تحولات اخیر نشانهای از مرحله پایانی امپراتوری آمریکاست. اگر واشنگتن نتواند در برابر ونزوئلا پیروز شود، نهتنها رؤیای تسلط بر نیمکره غربی، بلکه آخرین بازماندههای «توهم هژمونی جهانی» نیز از بین خواهد رفت.
در نهایت، جهان در آستانه بازتعریف نظم بینالمللی قرار دارد. اگر ونزوئلا بایستد و جنوب جهانی متحد شود، شاید برای نخستین بار در دویست سال اخیر، حتی نیمکره غربی نیز دیگر «امن» برای امپراتوری نباشد.
رویارویی واشنگتن و کاراکاس چیزی فراتر از نزاعی منطقهای است؛ این جدال نماد برخورد دو نظم جهانی است، یکی در حال فروپاشی، دیگری در حال تولد؛ شکست آمریکا در ونزوئلا میتواند آخرین میخ بر تابوت عصر تکقطبی باشد، عصری که خود آمریکا زمانی مظهر بلامنازع آن بود.




نظر شما