«خانوم ماه» روایتی از زندگی «ناز علینژادیان» همسر و همسفر شهید «شیرعلی سلطانی» در بحبوحه فعالیتهای انقلابی شهید پیش و پس از انقلاب است. کتاب به روایت نوجوانی خانم علینژادیان تا ازدواج و چگونگی شهادت همسرش میپردازد. «خانوم ماه» نه فقط روایت زندگی یک زنِ شهید بلکه قصه زنی تأثیرگذار است که با عشق و فداکاری، مسیر زندگی همسرش، خانوادهاش و حتی جامعه اطرافش را تغییر داد. این کتاب، داستان زنی است که در بزنگاههای حساس تاریخ، از مقابله با گروههای منحرف پیش از انقلاب اسلامی تا همراهی با همسر شهیدش، نقشی بیبدیل ایفا کرد اما «خانوم ماه» فراتر از یک زندگینامه است؛ این کتاب روایتی عاشقانه، پاک و صادق از پیوندی عمیق است که قلب آماده به تغییر را تسخیر میکند.
به بهانه رونمایی از تقریظ رهبر معظم انقلاب بر این کتاب با «ساجده تقیزاده» نویسنده «خانوم ماه» که چاپ نوزدهم آن از سوی انتشارات بهنشر روانه بازار شده است، گفتوگو کردیم که میخوانید.
چه شد که سراغ نگارش خاطرات «خانم ناز علینژادیان» همسر شهید شیرعلی سلطانی رفتید؟
من کتاب «خانوم ماه» را در دهه۹۰ نوشتم. در آن مقطع رهبر معظم انقلاب بر موضوع ثبت و ضبط خاطرات شهدا از زبان همسران و خانوادههایشان و بیان نقش زنان در دفاع مقدس تأکید داشتند و در پی فرمایشات ایشان نهضت خاطرهنگاری همسران شهدا آغاز شد. آن موقع برنامههای دیدار با خانواده شهدا و دیدار با مادران و همسران شهید در شیراز برگزار میشد. آنجا با خانم علینژادیان آشنا شدم. ایشان در ابتدا از مصاحبه امتناع میکردند چون آن را خلاف تواضع و اخلاص شهید میدانستند اما با همراهی خانوادهشان و استناد به فرمایشان رهبری معظم متقاعد شدند که برای گردآوری خاطرات خودشان و همسر شهیدشان همکاری کنند. آنچه موجب شد تا جذب ایشان شوم زندگی پرفراز و نشیبی بود که از سر گذراندهاند، شرایطی که ایشان را به عنوان یک الگوی مناسب برای زنان جامعه معرفی میکرد و مشتاق شدم که بیشتر روی زندگی ایشان مداقه کنم.
از مسیر پژوهشی کار بگویید، چطور سعی کردید به ایشان نزدیک شوید تا جزئیات زندگیشان را تعریف کنند؟
بسیاری از خانوادههای شهدا و ایثارگران بایستی نسبت به اهمیت بیان خاطراتشان آگاه شوند چون این نگاه خشوعانه در آنها وجود دارد که ما هر کاری کردیم برای رضای الهی بوده و لازم نیست بیان کنیم. هر وقت با خانم علینژادیان صحبت میکردم محور حرفهایشان درباره شهید بود نه درباره خودشان. تأکید داشتند که فقط درباره حاجی صحبت کنند و برایشان عجیب بود که چرا درباره خودشان و زندگی شخصیشان سؤال میپرسم ولی به ایشان گفتم موضوع کتاب، خود شما هستید و قرار است که شهید را از نگاه شما ببینیم و سرگذشت شما روایت شود.
استناد به فرمایشات رهبری معظم و تقریظهای حضرت آقا از کتاب خاطرات همسران شهدا موجب شد خانم علینژادیان راضی به حرف زدن شوند. البته دختران شهید هم همکاری خوبی داشتند تا حاجخانم در شرایط مناسب مصاحبه باشند.
سهم تخیل در این کتاب چقدر است و تا چه اندازه وفادار به واقعیات بودید؟
من در ابتدا میخواستم «خانوم ماه» را به صورت رمان دربیاورم و تخیل را وارد داستان کنم ولی وقتی کار را نوشتم و آن را به استادان داستاننویسی نشان دادم تا بخوانند، بیشتر آنها گفتند که نیازی نیست تخیل را وارد قصه زندگی ایشان بکنید چون واقعیت زندگی خودشان از هر تخیلی جذابتر است. دوباره کتاب را براساس مستندات و مصاحبهها بازنویسی کردم. اگرچه جاهایی فضاسازی شده که داستان را خواندنیتر کند اما چیزی به اصل موضوع اضافه نشده است.
چطور وارد جزئیات زندگی و یادآوری خاطرات ایشان شدید و گردآوری خاطرات چقدر طول کشید؟
در نخستین دیدار با ایشان از سادگی، صفا و رفتار متفاوت و خلوص ایشان بسیار لذت بردم و تواضع ایشان من را بسیار تحت تأثیر قرار داد. شهید سلطانی هم یک شهید شناخته شده در شیراز هستند و کسانی که تا حدی درگیر مسائل فرهنگی هستند، اسم این شهید را شنیدهاند و بسیاری از مردم این شهر مشتاق بودند با خانواده شهید آشنا شوند. تصوری که از همسر شهید داشتیم با زمانی که ایشان را دیدم متفاوت بود، وقتی ایشان را دیدم بسیار متواضع و صمیمی بودند. اواخر سال ۹۴ تا اوایل ۹۵ مصاحبهها را شروع کردم و تا بهار سال ۹۷ فرایند نگارش و اصلاحات زمان برد. من این کتاب را به ۵۰نفر از اقشار مختلف دادم تا بخوانند؛ از استادان داستاننویسی گرفته تا زنان خانهدار و بازخورد طیفهای مختلف را گرفتم. آن بازخوردها روی بازنویسی کارم اثرگذار بود و در نهایت نسخه نهایی کتاب سال ۹۷ آماده شد و تا اواخر سال ۹۸ فرایند چاپ کتاب زمان برد. با مشورت استادم آقای اکبر صحرایی، کار را برای چاپ به انتشارات بهنشر فرستادیم. جالب است که پیکر شهید با شهدای مشهدی به مشهد میرود و آنجا یک نفر متوجه میشود که شهید اهل شیراز است و پس از زیارت، پیکر شهید به شهر خودش میآید. کتاب هم در میان ناشران مختلف گشت ولی در نهایت به مشهد رفت و توسط انتشارات آستان قدس رضوی چاپ شد.
منظورتان از «روایت یک زن بدون هیچ پسوندی» در عنوان کتاب چیست؟
چون نمیخواستم «خانوم ماه» به عنوان یک همسر یا خواهر شهید و کسی که در حاشیه شخصیت شهید است دیده شود بلکه میخواستم به عنوان زن مستقل دیده شود. خیلی از کتابهای خاطرات همسران شهدا را که میخواندم میدیدم روایت شهید از زبان همسر او است و همسر شهید به عنوان شخصیت مستقل دیده نشده است، یعنی وقتی کتابها به نقطه شهادت شهید میرسید تمام میشد در حالی که مسئولیت و بار خانواده بر دوش همسر شهید میافتاد. در «خانوم ماه» فصل پس از شهادت شهید، از دهه ۶۰ تا اوایل دهه ۹۰ ادامه دارد و ۳۰سال روایت زندگی این زن پس از شهادت همسرش را تعریف میکند تا کتاب روایت این زن باشد نه روایت شهید از زبان همسر شهید.
کسانی که کتاب را میخوانند میگویند صراحت و صداقت راوی در تمام فصلهای کتاب دیده میشود. خانم علینژادیان یک راوی همراه بودند و به منِ نویسنده اعتماد کردند و گفتند آنچه خودت فکر میکنی نیاز است در روایت بنویس. این اعتماد بسیار مهم بود و این طور نبود که بگویند فلان خاطره را بنویس یا ننویس. گاهی برخی خاطرات را فراموش کرده بودند که با کمک اعضای خانواده، یادآوری میکردیم یا با دیگر اعضای خانواده شهید مصاحبه میکردم تا قسمتهای ناقص پازل روایت، کامل شود.
نقطه عطف زندگی خانم علینژادیان را چه میدانید؟
هر مرحلهای از زندگی ایشان یک نقطه عطف داشت؛ از آغاز زندگی مشترک گرفته تا شهادت همسر و دشواریهای پس از شهادت. زنی که همسرش وصیت کرده از اسم و عنوانش و حتی حقوق بنیاد شهید و سهمیههای شهدا استفاده نکند و او پایبند به این وصیت میشود در حالی که با داشتن پنج فرزند، بدون شغل و درآمد به تنهایی بچههایش را بزرگ میکند. پایبندی به این وصیت، امتحان بزرگ خانم علینژادیان بود که ایشان از آن سربلند بیرون آمد چون امتحان خلوص و توکل بود. تفاوت «خانوم ماه» با دیگر همسران شهدا، نگاه رندانه و حافظانه ایشان به دنیا بود بنابراین شروع هر داستان، بیتی از حافظ را آوردم. ایشان با فاصله گرفتن از حساب کتابهای مادی، توکل عجیب و نگاه عارفانهای به زندگی داشت. معتقدم که نقش تربیتی همسران شهدا نباید فراموش شود به خصوص در روایت «خانوم ماه». شهید شیرعلی سلطانی یک فعال فرهنگی بود که پس از ساخت یک مسجد، آن را به یک مرکز فرهنگی تبدیل کرد. پس از شهادت شهید، خانوم ماه در ادامه مسیر شهید، پنج فرزند و نوههایش را با مسیر شهادت آشنا کرد و مسجد المهدی(عج) به یک مرکز فرهنگی فعال تبدیل شد، حتی آرامگاه شهید را هم به یک مرکز فرهنگی تبدیل کرد به طوری که هر هفته در آرامگاه شهید، برنامه فرهنگی و کلاسهای مختلف برگزار میشود تا راه و رسم شهید زنده بماند.
یعنی مزار شهید را همسر شهید به پایگاه فرهنگی تبدیل کرد؟
بله همسر شهید و پس از آن دختران شهید. همزمان با سالگرد شهادت شیرعلی سلطانی یعنی دوم فروردین ماه هر سال، یادواره شهدا برگزار میشود و بچهها و نوههای شهید کل مراسم و غرفههای آنجا را میگردانند و اینها همه از برکات و اثرات تربیت «خانوم ماه» است. حتی الان هم با وجود کسالت و کهولت سن، همچنان پای کار هستند.
چه حسی داشتید وقتی متوجه شدید رهبر فرزانه انقلاب بر این کتاب تقریظ نوشتهاند؟
رؤیای هر نویسندهای که در حوزه ایثار و شهادت کار میکند این است اثری که مینویسد در جامعه تأثیرگذار باشد و دیگر اینکه مورد توجه رهبر معظم انقلاب قرار بگیرد؛ چرا که با توجه به جایگاه شخصیتی که تقریظ را مینویسند اتفاق معمول و تکرارشوندهای نیست. من هنوز باور نمیکنم که این توفیق نصیب کتاب من شده است، اما بیش از خوشحالی بابت تقریظ رهبر فرزانه انقلاب بر این کتاب، مشتاقم که مردم ایران به واسطه این کتاب، شهید شیرعلی سلطانی را بشناسند. همیشه حسرت میخوردم که چقدر شهدای شاخص در شیراز داریم اما دیده و شناخته نشدهاند تا نسل جوان با آنها مأنوس شوند. خوشبحتانه پس از تقریظ رهبر معظم انقلاب، این کتاب بیشتر دیده شد و البته که بار مسئولیت من هم بیشتر شد. باور دارم که این تقریظ برای من شروع است تا کارهای بهتر و خواندنیتری بنویسم. من هم از شهید خواستم که مدد کند تا شرمنده شهدا و خانواده شهدا نشوم.




نظر شما