جنگلهای هیرکانی طی سالیان گذشته دستخوش تخریبهای جبرانناپذیری همچون آتش سوزیهای اخیر بوده که در بیشتر موارد انگشت اتهام در این تخریبها به سمت عوامل انسانی و جنگلنشینان نشانه رفته است.
آتشسوزیهای اخیر در جنگلهای هیرکانی موجب شد حفاظت از این میراث کهن با قوه قهریه همراه شود تا آنجا که از ورود گردشگران و تورهای تفریحی به این مناطق خودداری شده است.
بنا بر اظهار نظر کارشناسان، در تخریب جنگلها عوامل بسیاری از جمله سیاستهای دولتی، فرهنگسازی، کمبود محیطبان، معیشت جنگلنشینان و حوادث غیرمترقبه را باید دخیل دانست بنابراین نمیتوان کفه قصور را به سمت گردشگران و یا شکارچیان سنگینتر نشان داد.
سیاستهای نادرست سالهای گذشته در واگذاری جنگلها به شرکتهای چوب و کاغذ یا بهرهبرداران بزرگ بدون مسئولیت احیا و مراقبت موجب تخریب قسمتهای زیادی از جنگلهای هیرکانی شده که در مقایسه با آنها، سهم تخریب توسط افراد محلی بسیار ناچیز است.
ورود به جنگل ممنوع
در پی آتشسوزیهای گستردهای که به جان جنگلهای ۴۰ میلیون ساله هیرکانی افتاد، فرمانداران نوشهر و کلاردشت با صدور دستورهای ویژه به دهیاران، تمامی مسیرهای منتهی به جنگلها و مراتع این شهرستانها را تا اطلاع ثانوی مسدود و ممنوعیت ورود مردم به جنگلها را اعلام کردند.
در این میان فرماندار کلاردشت از دهیاران خواست علاوه بر مسدودسازی مسیرهای ورودی، نظارت و بازرسی در مناطق جنگلی و مرتعی را افزایش دهند تا از بروز حوادث احتمالی و وقوع آتشسوزی پیشگیری شود.
این موضوع موجب شد در گفتوگو با دکتر علیاکبر دماوندی، رئیس گروه منابع طبیعی مؤسسه آموزش و ترویج کشاورزی، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی تبعات ممنوعیت ورود مردم به جنگل را بررسی کنیم که آیا محدودیت در تردد به جنگل راهکار مفیدی برای حفاظت از منابع طبیعی خواهد بود یا خیر؟
آیا پیشگیری از ورود مردم به جنگلها اقدام درستی است؟
در گذشته نیز چنین تصوری وجود داشت که برای حفظ جنگلهای شمال کشور باید ورود انسانها را ممنوع و حتی معیشت جنگلنشینان را محدود کرد، اما تجربه ثابت کرده این روش نهتنها مؤثر نیست، بلکه نتیجه عکس دارد.
وقتی حضور مردم را در جنگل کم میکنیم، بهرهبرداریهای مخفیانه، قطع درختان و تخریب غیرقانونی افزایش مییابد.
به همین دلیل امروز نگاه علمی و مدیریتی ما تغییر کرده است. نمیتوان جنگل را بدون انسان و بدون جنگلنشین تصور کرد؛ چون زندگی بسیاری از مردم با جنگل گره خورده است.
ما نباید جنگل را فقط از دید منابع طبیعی ببینیم، بلکه به جنبه معیشتی و اقتصادی بهرهبرداران نیز باید توجه کنیم. اگر معیشت جنگلنشینان تأمین نشود، جنگل حفظ نخواهد شد.
یعنی حضور مردم میتواند به نفع جنگل باشد؟
بله دقیقاً. وقتی تعامل مبتنی بر نظارت و فرهنگسازی وجود داشته باشد، حضور مردم بهجای تهدید، به یک فرصت تبدیل میشود.
در دهه ۷۰ طرحهایی برای بیرون کردن جنگلنشینان اجرا شد، اما هیچ کدام موفق نبودند. تجربه نشان داد پاک کردن صورت مسئله جواب نمیدهد، بلکه باید آن را حل کرد. مردم جنگلنشین اگر در بهرهبرداری قانونی، گردشگری و طرحهای محلی مشارکت داده شوند، نهتنها تخریب نمیکنند بلکه خودشان حافظ جنگل میشوند.
نقش گردشگری در این رویکرد جدید چیست؟
گردشگری یکی از ابزارهای کارآمد برای کاهش فشار بر جنگلهاست. اگر مردم بتوانند از طریق مشاغل گردشگری مثل اقامتگاه روستایی، راهنمای طبیعتگردی یا خدمات رفاهی درآمد داشته باشند، دیگر نیازی به بهرهبرداری غیرمجاز از چوب یا شکار ندارند.
در مقابل، اگر گردشگری را ممنوع کنیم، مردم به روشهای دیگر ارتزاق میکنند که معمولاً به تخریب جنگل منجر میشود. ادارات منابع طبیعی هم به هیچ عنوان نیروی کافی برای نظارت کامل بر همه عرصهها ندارند، بنابراین فرهنگسازی، اشتغال محلی و نظارت مردمی بهترین ترکیب برای حفاظت است.
آیا صدور مجوز فعالیت به کافیشاپها یا رستورانهای جنگلی کار درستی است؟
اگر بدون نظارت انجام شود، بله میتواند مشکلساز شود، اما در ذات خود این فعالیتها الزاماً مضر نیستند. بیش از ۹۰درصد آتشسوزیهای جنگلها منشأ انسانی دارند، ولی نکته مهم این است که غیرعمدی هستند. تنها زیر ۵درصد عمدی است و آن هم غالباً به مسائل شخصی یا قومی مربوط میشود.
بیش از ۹۰درصد این آتشسوزیها در روزهای پنجشنبه و جمعه رخ میدهد؛ یعنی زمانی که خانوادهها برای تفریح وارد جنگل میشوند، غذا درست میکنند، ظرف شیشهای یا پلاستیکی رها میکنند یا آتش را خاموش نمیکنند و همین بیاحتیاطیها سبب آتشسوزیهای ناخواسته میشود.
اما اگر کسبوکارهای جنگلی با نظارت کامل اداره شوند، مردم خودشان مراقب خواهند بود، چون درآمدشان از جنگل تأمین میشود و حفظ جنگل برای آنها منفعت مستقیم دارد.
نمونهای از اجرای موفق این الگو در ایران دارید؟
بله، در منطقه اندارگلی قائمشهر یک شرکت تعاونی محلی تشکیل شده است. اهالی با همکاری هم مجموعهای گردشگری راهاندازی کردهاند که شامل سرویس بهداشتی، خانههای چوبی و خدمات رفاهی است.
هر گردشگر هنگام ورود مبلغی پرداخت میکند، کیسه زباله دریافت میکند، محیط تمیز است و مردم محلی مسئول نظارتاند، چون منبع درآمدشان جنگل و گردشگر است خودشان مانع آتشسوزی یا تخریب میشوند. این الگو نشان میدهد اگر نظارت با مشارکت مردمی انجام شود، نتیجه بسیار مؤثرتر از روشهای کاملاً دولتی خواهد بود.
برخی معتقدند سیاستهای دولتی علت بیشتر تخریبها بوده است. نظر شما چیست؟
بله، تا حد زیادی درست است. سیاستهای نادرست سالهای گذشته در واگذاری جنگلها به شرکتهای چوب و کاغذ یا بهرهبرداران بزرگ بدون مسئولیت احیا و مراقبت سبب تخریب زیادی شد، آن شرکتها فقط بهرهبرداری کردند و به تعهدات حفاظتی عمل نکردند. در مقابل، سطح فرهنگ مردم بسیار بالا رفته است. امروز بسیاری از جنگلنشینان حتی از قطع یک شاخه کوچک خودداری میکنند، چون ارزش جنگل به عنوان سرمایه ملی را درک کردهاند.
در گذشته نبود سوخت گاز و امکانات موجب میشد مردم برای تهیه چوب به جنگل روی بیاورند، اما امروز این نیاز کاهش یافته و نگاه مردم تغییر کرده است.
در افکار عمومی این پرسش مطرح میشود که چرا در فصل تابستان و هجوم گردشگران ما شاهد آتشسوزی کمتری بودیم؟
خشکسالی نقش قابل توجهی در آتشسوزی جنگلها دارد، برگها خشک میشوند و با کوچکترین جرقه آتش میگیرند.
در تابستان به دلیل وجود بارشهای فصل بهار و همچنین بارشهای پراکنده در تابستان، رطوبت حداقلی حفظ میشود به همین دلیل ما شاهد آتشسوزیهای گسترده نبودیم اما با کاهش بارندگی و افت رطوبت در پاییز و زمستان، خطر بسیار بیشتر میشود، از همین رو امسال نیز به دلیل نبود بارندگی در فصل پاییز به طور خاص این خشکی طولانیتر از گذشته شده بود.
سهم بهرهبرداران محلی در آتشسوزیها و تخریب جنگلها چقدر است؟
یکی از مشکلات جدی ما، سوزاندن کاه و کلش برنج پس از برداشت در برخی مناطق است. این کار برای کاهش هزینه نیروی کار انجام میشود، اما گاهی شعلهها به اراضی جنگلی سرایت میکند و سبب آتشسوزیهای گسترده میشود. این نیز ناشی از ناآگاهی و کمبود آموزش است و باید از طریق برگزاری دورههای ترویجی برای کشاورزان اصلاح شود.
یکی دیگر از عواملی که در تخریب اراضی جنگلی تأثیرگذار بوده، زیادهخواهی و سودجویی برخی افراد برای تغییر کاربری این اراضی است. متأسفانه زمینها بهصورت غیرقانونی فروخته میشوند، در قالب مستثنیات معرفی شده و سپس تبدیل به ویلا یا باغ میشوند. خوشبختانه قوه قضائیه در این زمینه فعال شده و تخریب ویلاهای غیرمجاز را آغاز کرده است.
راه حل پایدار چیست؟
راه حل پایدار همان مشارکت مردم در حفاظت است. اگر اهالی خود ذینفع باشند، مثلاً بهصورت شرکت تعاونی یا پیمانکاری با منابع طبیعی کار کنند و از سود بهرهمند شوند، خودشان مانع تخریب خواهند شد.
باید عنوان کرد کلید اصلی آگاهی، فرهنگسازی و مشارکت مردمی است. مردم امروز بیش از قبل آگاهاند، ولی کافی نیست، باید آموزش در مدارس، دانشگاهها، رسانهها و میان کشاورزان و گردشگران تقویت شود.
سازمان منابع طبیعی حدود ۱۰ هزار نیروی انسانی دارد و با این تعداد نمیتواند از همه عرصههای کشور حفاظت کند، بنابراین مشارکت مردم در قالب طرحهایی مثل «طبیعتیار»، کمپینهای مردمی، ترویج داوطلبانه و آموزش محلی ضروری است. ما باید حفاظت از جنگلها را یک مسئولیت فرهنگی و اجتماعی بدانیم، نه فقط وظیفه دولت. هر ایرانی، با رفتار صحیح در طبیعت میتواند حافظ بخشی از سرمایه ملی کشور باشد.
پس ارزیابی شما این است که مردم بهترین محافظ برای جنگلها هستند؟
مردم را از جنگل نمیتوان جدا کرد، از این رو حذف گردشگری و منع مردم از حضور در جنگل در زمره تصمیمهای نادرست است، بر همین اساس باید نظارت مردمی و علمی را تقویت کرد. بخش عمده آتشسوزیها غیرعمدی و ناشی از ضعف فرهنگ است. خشکسالی، تغییر اقلیم و سیاستهای نادرست عوامل تشدیدکننده هستند. توسعه پایدار در گرو مشارکت واقعی مردم و جنگلنشینان است. آموزش، ایجاد اشتغال محلی برای جنگلنشینان و حفاظت داوطلبانه تنها راه حفظ منابع طبیعی هستند.




نظر شما