مادرها در میان مسئولیتهای مختلفی که دارند، هیچگاه از عشقورزی و فداکاری دست نمیکشند. برخی از مادرها که راه و رسم ایثار را از همان ایفای نقش بیبدیل مادری و همسری مشق کردهاند، زمانی چراغ پر فروغ مهربانیشان خاموش میشود که به شهادت میرسند.
شهید مهسا احمری نیز از همان مادرانی است که در کنار نقش مادری و همسری، یک استاد دانشگاه و پژوهشگر پرتلاش بود؛ نقشهایی که در کنار هم منظومههایی از نقشهای یک زن را به خوبی تعریف میکرد. شهادت او داغی بر دل همه مادران این سرزمین گذاشت؛ زیرا او نماد مادری محسوب میشد که علم، عشق و ایثار را در وجود خود جمع کرده بود.
برای شنیدن قصه شهادت این مادر مشهدی که در کنار همسرش، شهید حامد صابر و پسرش شهید میلان صابر در آخرین شب جنگ تحمیلی ۱۲ روزه به دست رژیم وحشی و جنایتکار صهیونیستی در آستانه اشرفیه به شهادت رسید، به سراغ مادرش عفت صالح رفتیم.
او درباره دختر شهیدش میگوید: مهسا جان، دختر بسیار زرنگی بود. او از همان سه سالگی نشان داد بچهای بسیار تیزهوش و زرنگ است. وقتی به مهد کودک میرفت، شعرها را در همان روز نخست حفظ میکرد و در خانه برای ما میخواند. در دوران راهنمایی موفقیتهای زیادی داشت و همیشه معدلش بالا بود و به عنوان شاگرد ممتاز شناخته میشد. در دوران دبیرستان نیز همینطور بود؛ در مدرسه نمونه دولتی قبول شد. همان زمان در جشنواره خوارزمی شرکت کرد و مقام نخست استان خراسان را بدست آورد.
مادر شهید مهسا احمری با بیان اینکه دخترم بسیار فعال و پرتلاش بود، نقاشیهای بسیار زیبایی داشت و تابلوهای قشنگی کشیده که اکنون به یادگار در خانه ماست، خاطرنشان میکند: مهسا کارشناسی و کارشناسیارشد رشته روانشناسی را در دانشگاه فردوسی مشهد گذراند و چون درسش خیلی خوب بود، به او اجازه داده بودند در کلینیک دانشگاه مشاوره بدهد و در این راستا برای حل مشکلات دانشجویان به آنها مشاوره میداد.
صالح درباره ماجرای آشنایی شهید احمری و شهید صابر نیز بیان میکند: دخترم زمانی که دانشجوی دانشگاه فردوسی بود، فعالیتهای علمی زیادی داشت. چندین بار مقالههای مختلفی نوشته بود و برای ارائه آنها به شهرهای مختلف میرفت. در یکی از این سفرها در رشت با خواهران دامادم آشنا شد و آنها از مهسا جان خوششان آمد. به همین خاطر برای برادرشان از دخترم خواستگاری کردند. حدود دو سال به مشهد رفت و آمد داشتند و پس از تحقیقاتی که انجام دادیم، متوجه شدیم آقا حامد پسر خوبی است و همه از او تعریف میکردند. به همین خاطر موافقت کردیم و آنها ازدواج کردند.
او با بیان اینکه محل زندگی دختر و دامادم به خاطر شغل آقا حامد در بندرعباس بود، درباره دامادش میگوید: دامادم شهید حامد صابر، دانشآموخته کارشناسیارشد دریانوردی بود. پسر بسیار خوب، خوشاخلاق، مهربان و باادبی بود. در حدود ۱۲ سالی که داماد خانواده ما بود، هیچ بدی از او ندیدیم. واقعاً مثل پسر خودم دوستش داشتم و این علاقه میان ما متقابل بود.
مادر شهید مهسا احمری درباره ادامه تحصیل دخترش پس از ازدواج عنوان میکند: مهسا جان پس از آنکه ازدواج کرد، دکترای روانشناسی دانشگاه فردوسی قبول شد؛ اما به خاطر طولانی بودن مسیر مشهد تا بندرعباس و به دلیل اینکه زن متعهدی بود و دوست نداشت همسرش را تنها بگذارد، نامنویسی نکرد؛ اما پس از چند سال که پسرش میلان به دنیا آمد، دوباره درس خواندن را شروع کرد و دکترای روانشناسی دانشگاه تبریز قبول شد.
صالح میافزاید: نگارش رساله دکترایش را امسال تمام کرده بود و چندین بار برای اینکه زمان دفاع رسالهاش را مشخص کند، با استادش تماس گرفته بود؛ اما متأسفانه نتوانست دفاع کند؛ چون رسالهاش را برای استادش فرستاده بود، پیگیر چاپ آن به اسم خودش هستم و اگر هزینهای دارد، خودم آن را پرداخت میکنم؛ چرا که دخترم برای نوشتن این رساله خیلی زحمت کشید.
او درباره تلاشهای علمی دخترش متذکر میشود: مهسا جان به من گفته بود بعضی روزها تنها نیم ساعت میخوابد تا بتواند رساله دکترایش را بنویسد؛ زیرا دخترم خیلی همسر و مادر متعهدی بود، به خصوص اینکه نوهام میلان در کلاس اول ابتدایی درس میخواند، به درسهای او هم رسیدگی میکرد. به همین خاطر پس از آنکه کارهای منزل را انجام میداد، از ساعت ۱۲ شب به بعد مشغول مطالعه و نوشتن مقاله و تحقیق میشد. در این راستا خیلی زحمت کشید؛ اما متأسفانه رژیم صهیونیستی نگذاشت او بتواند ثمره زحماتش را ببیند.
مادر شهید مهسا احمری با اشاره به اینکه دخترم استاد دانشگاه هرمزگان بود و همکارانش در دانشگاه او را بهعنوان استاد متعهد و مسئولیتپذیر میشناسند، خاطرنشان میکند: متأسفانه این خانواده سه نفره زندگی خیلی کوتاهی داشتند. هر سه شهید خانواده ما نابغه بودند و داغ بزرگی را بر دل ما گذاشتند که هنوز یک ذره از آن هم فراموش نشده است.
صالح درباره ماجرای شهادت آنها نیز متذکر میشود: شهید سید محمدرضا صدیقی صابر، دانشمند هستهای کشورمان که هدف اصلی ترور رژیم صهیونیستی در آخرین شب جنگ ۱۲ روزه به شمار میآمد، شوهرخواهر دامادمان بود و دخترم، دامادم و نوهام میلان، آن شب برای مراسم هفتم شهادت پسر هفده ساله شهید صدیقی صابر از بندرعباس به آستانه اشرفیه رفته بودند.
۲۰ آذر ۱۴۰۴ - ۰۱:۲۸
کد خبر: ۱۱۱۶۳۲۶
شهید مهسا احمری نیز از همان مادرانی است که در کنار نقش مادری و همسری، یک استاد دانشگاه و پژوهشگر پرتلاش بود؛ نقشهایی که در کنار هم منظومههایی از نقشهای یک زن را به خوبی تعریف میکرد.
زمان مطالعه: ۴ دقیقه
منبع: روزنامه قدس





نظر شما