یحیی، مردی که در دهه اخیر همواره با نقشه و ایده شناخته شده، حالا در فولاد به نقطهای رسیده که صفحه شطرنج زیر پایش قفل شده است. حرکتی باقی نمانده، راه فراری نیست؛ «آچمز» دقیقترین توصیف وضعیت این روزهای اوست. تیمی که باید با نام سرمربیاش خیال آسوده میداشت، پس از ۱۴ بازی فقط ۱۳ امتیاز اندوخته و فاصلهاش با منطقه سقوط، به باریکی یک نفس است.
برای فولادی که یحیی را روی نیمکت دارد، این اعداد نهتنها ضعیف، بلکه شوکآورند.در فصلی که باید فصل احیای فولاد باشد، خورشید پیروزی فقط دو بار برای یحیی طلوع کرده است. دو برد در ۱۴ هفته؛ آماری که بیشتر به تیمی سرگردان میخورد تا تیمی با ادعای نظم و تاکتیک.
پنج شکست، و دوازده هفته بدون طعم سه امتیاز، تصویری واضح از تیمی است که راه را گم کرده. حتی فرم اخیر هم امیدبخش نیست؛ پنج بازی، یک برد، دو مساوی و دو باخت. فولاد نه میبازد تا تکلیفش روشن شود و نه میبرد تا جان بگیرد؛ فقط در برزخ دستوپا میزند.این همان یحییای است که فصل قبل، فولاد را از ته جدول بیرون کشید و لباسی تازه بر تن تیم پوشاند؛ تیمی که قرار بود مدعی نوظهور باشد، نه مسافر واگنهای انتهایی.
اما حالا، آن تاکتیکها که روزی کلید بودند، انگار دیگر در هیچ قفلی نمیچرخند.گلمحمدی مربی یکفصلی نیست؛ کارنامهاش گواهی معتبر است. سه قهرمانی لیگ برتر با پرسپولیس، او را در ردیف پرافتخارترین مربیان ایرانی عصر جدید قرار داده؛ درست پشت سر امیر قلعهنویی. اما افتخارات، وقتی تیم امروز در خطر است، شبیه عکسهای قابشدهاند؛ محترم، اما بیکاربرد.



نظر شما