رؤیا شاهحسینزاده؛ شاعر، نویسنده و مدیر نشر «اسین» از چهرههای فعال و اثرگذار شعر معاصر ایران است؛ کسی که هم در عرصه خلق و هم در حوزه نشر سالها حضوری جدی داشته و نگاه انتقادی و تیزبینش درباره وضعیت شعر امروز، او را به یکی از صداهای معتبر این حوزه بدل کرده است. در ادامه، گفتوگویی را میخوانید که در آن او درباره نسبت شعر با فضای مجازی، تغییرات ذائقه مخاطب، فرصتها و تهدیدهای انتشار برخط، چالشهای شعر امروز و چشمانداز آینده آن سخن میگوید؛ گفتوگویی صریح که تصویری روشن از وضعیت کنونی شعر ایران ارائه میکند.
شما بهعنوان شاعر و نویسندهای که سالها در فضای مکتوب فعالیت داشتهاید، فضای مجازی را در نسبت با نشر کتاب چطور میبینید؟ این فضا به انتشار مکتوب کمک کرده یا آسیب زده است؟
از نگاه من که سالها در مسیر پرپیچ و خم شعر و نوشتن قدم زدهام، رابطه فضای مجازی با نشر مکتوب نه یک دوستی ساده است و نه دشمنی قطعی؛ چیزی است میان نور و سایه، رودخانهای که هم میتواند سرزمین کتاب را حاصلخیز کند و هم اگر درست مهارش نکنیم، بخشهایی از خاک را با خودش ببرد. این فضا کتاب را از گوشه خاموش قفسهها بیرون کشیده و در میدان گسترده نگاهها قرار داده، معرفی کتاب را ارزان و گسترده کرده، گفتوگوهای برخط و حلقههای نقد، پادکستها و لایوها را به وجود آورده و فروش اینترنتی را چنان آسان کرده که فاصله شهرهای کوچک و بزرگ دیگر چندان معنایی ندارد. کتابهای صوتی آدمهای بیحوصله را هم با کتاب و ادبیات آشتی دادهاند و این یکی از محاسن فضای مجازی است. فرصت خوب دیگری که بدست آمده این است که نویسنده در بسیاری مواقع توانسته حتی پیش از چاپ کتابش مخاطب بیافریند، بازخورد بگیرد و گاهی با کمک همان مخاطبان ، کتابش را معرفی کرده و به فروش برساند. اما در کنار این روشناییها، سایههایی هم هست؛ فضای مجازی ذهن را به خواندنهای کوتاه و پراکنده عادت داده و کتاب که متأسفانه موجود عامهپسندی هم نیست باید با انبوه و سیل تصاویر و ویدئوهای لحظهای برای بدست آوردن اندک مجالی از توجهها بجنگد.
امروز بسیاری از شاعران ترجیح میدهند شعرهایشان را در فضای مجازی منتشر کنند. شما این تغییر مسیر را چطور ارزیابی میکنید؟
این تغییر مسیر را میتوان از چند زاویه ارزیابی کرد؛ هم فرصتهایی در آن هست و هم چالشهایی. فضای مجازی سبب شده شاعر برای رسیدن به مخاطب، دیگر وابسته به ناشران، مجلات ادبی یا حلقههای محدود که ۹۰درصدشان نیز متمرکز در پایتخت هستند، نباشد و هر کس بتواند شعرش را بیواسطه ارائه کند و فوراً بازخورد بگیرد. این دسترسی گسترده از آن جهت خوب است که میتواند به کشف صداهای تازه و متنوع کمک کند. همچنین راهی برای دور زدن سانسور است که بسیاری از اهل قلم با آن مشکل و زاویهای جدی دارند. با این همه نبود سازوکارهای نقد و ارزیابی، فیلتر، کارشناسی و... میتواند موجب انبوهی آثار ضعیف هم بشود.
انتشار برخط شعر چه فرصتها و تهدیدهایی برای شاعر ایجاد میکند؟
انتشار آنلاین شعر برای شاعر هم فرصتهای مهمی ایجاد میکند و هم تهدیدهایی را به همراه دارد. چنین فضایی برای استعدادهایی که ممکن است در مسیر سنتی نادیده گرفته شوند، یک فرصت طلایی است و به ظهور صداهای تازه و متنوع کمک میکند. علاوه بر این، شبکههای اجتماعی محیطی برای تعامل سریع با دیگر شاعران، دریافت نقد جمعی و حتی همکاریهای مشترک ایجاد میکنند که همه اینها رشد شاعر را تسریع میکند و موجب شکلگیری جامعههای ادبی تازه میشود، اما با این حال، فضای برخط تهدیدهایی هم دارد؛ نخستین تهدید، سرعت بالای انتشار و بهرهبرداری محتواست که میتواند مانع صیقل دادن شعر و دقت در انتخاب و حساسیت قبل از ارائه شود. شاعر ممکن است به دلیل فشار فضای مجازی، بیشتر به انتشار سریع و کوتاهمدت فکر کند تا به کیفیت و عمق اثر. همچنین نبود فیلترهای کیفی و کنترل محتوا سبب میشود تعداد زیادی اثر متوسط یا ضعیف انتشار پیدا کند که تشخیص شعر باکیفیت را برای مخاطب و خود شاعران دشوار میکند.
فضای مجازی روی سبک شعر معاصر و مخاطبمحوری این شعر چه تأثیری گذاشته است؟
بسیاری از شاعران و نویسندگان امروز به دلیل فضای کوتاه و سریع شبکهها تمایل دارند از فرمهای کوتاه، لحظهای و تصویری استفاده کنند تا مخاطب بیشتری جذب کنند. شعر امروز در ایران و جهان شاهد رشد سبکهای کوتاهمحور، شعر گفتاری و شعر تصویری است که برای بازخورد سریع و اشتراکگذاری فوری مناسب است. از سوی دیگر، این تغییرات موجب شده برخی موضوعات خصوصی و فردی، اجتماعی و روزمره بیشتر به متن شعری وارد شده و تجربههای زیسته به شکل مستقیم و سادهتر بیان شوند. با این حال، شاعر باید همواره بین جلب توجه سریع مخاطب و حفظ عمق، کیفیت و ماندگاری اثر تعادل برقرار کند تا اثرش نه تنها دیده شود، بلکه تأثیرگذار و ماندگار باقی بماند.
فضای مجازی بهویژه شبکههایی مثل اینستاگرام، نفوذ عمیقی در زندگی روزمره و ذهن انسانها پیدا کردهاند و حتی کوچکترین تجربهها را تحت تأثیر قرار میدهند؛ از خرید یک لیوان ساده تا لحظه نوشیدن قهوه. افراد نه فقط تجربه خود را زندگی میکنند، بلکه همواره به این فکر میکنند که چگونه آن را ثبت کنند و به اشتراک بگذارند، چه تصویری از خود بسازند و چه بازخوردی دریافت کنند. این نوع توجه دائمی به بازنمایی، بر شعر معاصر و رابطه آن با مخاطب نیز اثرگذار بوده است.
از نگاه شما مهمترین آسیبهایی که شعر امروز با آن مواجه است چیست؟
شعر امروز با مجموعهای از آسیبها مواجه است که کیفیت و تأثیرگذاری آن را تحت تأثیر قرار دادهاند. یکی از مهمترین این آسیبها کمتوجهی به خلاقیت است. یعنی تکرار مضمون و کلیشه یکی از مشکلات اساسی شعر امروز است، زیرا برخی شاعران با وجود تلاش برای نوآوری، هنوز گرفتار مضمونهای تکراری یا کلیشههای اجتماعی و عاطفی هستند که سبب میشود شعر حرفی تازه ارائه ندهد و تأثیرگذاری آن کاهش یابد. کمبود تجربه زیسته یا نگاه عمیق نیز یکی دیگر از چالشهاست، زیرا شعر بیش از همه نیازمند تجربه و تأمل است و وقتی از تجربه واقعی، تأملات فردی یا شناخت عمیق جامعه فاصله میگیرد، سطحی و شعاری میشود. ریشه این امر نیز به جهانبینیهای محدود شاعران برمیگردد. ضعف نقد ادبی و عدم تربیت مخاطب آگاه نیز یکی دیگر از عوامل آسیب است؛ چرا که در محیطی که نقد حرفهای ضعیف است و مخاطب با معیارهای ادبی آشنا نیست، شعرهای متوسط یا ضعیف هم دیده و تحسین میشوند و معیارهای کیفیت واقعی شعر کمتر مورد توجه قرار میگیرد. نبود پیوند میان فرم و محتوا نیز آسیب دیگری است، زیرا گاهی شعر صرفاً نوآورانه از نظر فرم است اما محتوا ندارد یا برعکس محتوای عمیق دارد اما فرم ضعیف است و وقتی این دو با هم هماهنگ نباشند، شعر تأثیر واقعی خود را از دست میدهد. شعور شاعرانه ضعیف یا سطحینگری، فقدان جسارت فکری یا زبانی، تأثیر زیاد مد و جریانهای جهانی بدون بومیسازی، ضعف در تصویرسازی و حسآفرینی، بیتوجهی به برقراری ارتباط خوب با مخاطب و ارتباط انسانی، استفاده نادرست یا بیش از حد از تکنیک، تکیه بیش از حد بر جریانهای اجتماعی یا سیاسی و ضعف در ساختار و انسجام داخلی نیز از دیگر آسیبهای جدی شعر امروزند.
آیا ساده شدن انتشار شعر موجب پایین آمدن کیفیت کلی شعر شده است؟
بله، زمانی انتشار شعر نیازمند عبور از فیلترهایی مانند سردبیران، ناشران و محافل ادبی بود که هر چند بیعیب نبودند، اما حداقلی از کنترل کیفی ایجاد میکردند. با ورود شبکههای اجتماعی این فیلترها کنار رفتند و هر کس توانست بیهیچ معیار حرفهای متنی را شعر بنامد و ارائه کند. پیامد این وضعیت آن است که حجم عظیمی از تولیدات کمکیفیت، فضای ادبی را اشباع کرده و تشخیص شعر ارزشمند از متن معمولی دشوار شده است. در این میان الگوریتمهای فضای مجازی نیز کیفیت را تشویق نمیکنند بلکه دیده شدن و ویو و لایک خوردن را تشویق میکنند و متونی را برجسته میکنند که ساده، احساسی و سطحی، کوتاه و قابل بهرهبرداری لحظهای باشند، در حالی که شعرهایی که نیاز به مکث، بازخوانی و درک زیباشناختی دارند کمتر دیده میشوند و همین امر حتی برخی شاعران جدی را ناخواسته به سمت سادهسازی سوق میدهد. از سوی دیگر مخاطبی که مدام با این «شعرنماها» مواجه است به مرور معیارهای خود را از دست میدهد و تصور میکند شعر واقعی همین متنهای قابل هضم، بدون معماری زبانی و فاقد تجربه زیسته است و این تضعیف ذائقه نهایتاً به تضعیف تولید نیز منجر میشود. در سالهای اخیر حذف نقد حرفهای نیز به این روند دامن زده است، زیرا در گذشته منتقدان فعالتر بودند و نقد ادبی نوعی تربیت ذوق و معیار فراهم میکرد اما امروز لایکها و کامنتها جایگزین نظام قضاوت و نقد ادبی شدهاند.
اخیراً برخی تصور میکنند که اگر جملهای را عمودی بنویسند، آن جمله خود به خود «شعر» میشود. درباره این برداشت اشتباه چه نظری دارید؟
این تصور که اگر متنی را عمودی بنویسیم خود به خود شعر میشود، یکی از سادهانگارانهترین سوءبرداشتهای سالهای اخیر از فرم شعر سپید است. شعر نه از چیدمان ظاهری کلمات بلکه از ویژگیهای درونی زبان مانند موسیقی، ریتم، تصویرسازی، تخیل، لایهمندی معنایی، جهانبینی، ایجاز، هارمونی زبانی و تجربه زیسته و اندیشهها و عواطف شکل میگیرد و عمودی نوشتن، تنها شکل ظاهری متن را تغییر میدهد، نه ماهیت آن را. خطر مهمتر این است که چنین پدیدهای به ابتذال فرم منجر میشود؛ یعنی فرم از ابزار آفرینش هنری به ابزاری تزئینی تبدیل میشود و این برای شعر آسیبزاست، زیرا شعر بیش از هر هنر کلامی دیگر به کیفیت فنی زبان و معماری دقیق آن متکی است. جایگزین شدن ظاهر به جای جوهر، زبان شعر را سطحی و بیریشه میکند. در نهایت باید گفت شعر بودن یک متن نه در عمودی یا افقی نوشته شدن آن، بلکه در جوهره شعری، داشتن آن یا آنات شاعرانه، عمق زبان، تخیل فعال، موسیقی درونی و توانایی آن برای خلق تجربه زیباشناختی است به ویژه در شعر سپید که خود را از عروض بینیاز کرده است.
اگر بخواهید به شاعران جوان که تازه وارد مسیر نوشتن شدهاند توصیهای بکنید، مهمترین نکته چیست؟
اگر بخواهم توصیهای جامع به شاعران جوان بدهم، مهمترین نکته این است: عجله نکنید؛ بیش از آنکه بنویسید، بخوانید، بسیار بخوانید. همه چیز بخوانید؛ فلسفه، تاریخ، رمان، شعر... بخوانید، مستمر و بیوقفه، تجربه کنید و زیست شاعرانه خود را بسازید و بیش از آنکه اثری ارائه کنید، صبر کنید. این مسیر، محور شکلگیری یک شاعر اصیل است، زیرا شعر بیش از هر هنر دیگری نیازمند رسوب زمان، تراکم تجربه، تربیت درونی من شاعر، پرورش نگاه فردی و جسارت در بیان است. بسیاری از شاعران تازهکار تحت تأثیر هیجان دیده شدن یا فضای مجازی، پیش از آنکه زبانشان پخته شود و جهانبینیشان شکل بگیرد، دست به انتشار میزنند و این شتاب سبب تثبیت خامی نوشتهها و محدود شدن خلاقیت میشود. زیست شاعرانهتان را تقویت و تربیت کنید. زیست شاعرانه یعنی شاعر در زندگی روزمره و تجربههایش چشمی تیزبین، ذهنی پرسشگر و دلی حساس نسبت به جهان داشته باشد و این نگاه را درونی کند تا زبان شاعرانهاش طبیعی و اصیل بیرون بیاید. نکته بسیار مهم دیگر پرهیز از تقلید و کپی آثار دیگران است؛ بسیاری از شاعران جوان وسوسه میشوند سبک یا زبان شاعران بزرگ را عیناً بازتولید کنند یا جملاتی به ظاهر شاعرانه به کار ببرند، اما این کار موجب میشود صدای شخصیشان رشد نکند و شعرشان تقلیدی و ضعیف شود. یکی از بهترین کتابهایی هم که پیشنهاد میکنم در راستای درک توصیههایم بخوانند کتاب حرفهای همسایه است از نیما.




نظر شما