نام آیتاللهالعظمی سیدمحمد هادی میلانی، در تاریخ معاصر فقه شیعه، تنها با مرجعیت و تدریس گره نخورده است؛ او نمونه فقیهی است که میان سنت سختگیرانه علمی حوزه و الزامات واقعی جامعه، پیوندی عملی برقرار کرد. مصاحبه پیشرو، روایتی مستند و تحلیلی از این پیوند است؛ روایتی که نه در ستایشنامههای کلیشهای متوقف میشود و نه به خاطرهگویی صرف بسنده میکند، بلکه میکوشد چهرهای علمی، آموزشی و اجتماعی از یکی از اثرگذارترین فقهای قرن اخیر ترسیم کند. این گفتوگو با تحلیل پیشینه علمی آیتاللهالعظمی میلانی آغاز میشود؛ عالمی که مسیر علمی خود را با حضور در نجف و ملازمت طولانی با مرحوم آیتاللهالعظمی شیخ محمدحسین اصفهانی، معروف به «کمپانی»، پی گرفت. تأکیدی که در این روایت بر «ملازمت» بهمثابه شرط تحقق علم ریشهدار دیده میشود، در حقیقت کلید فهم شخصیت علمی آیتالله العظمی میلانی است؛ فقیهی که نه با شتاب آموزشی، بلکه با صبر، ادب و همراهی مستمر با استاد، بالید. در ادامه مصاحبه، به روش تدریس آیتاللهالعظمی میلانی پرداخته میشود؛ روشی که بر پیوند ناگسستنی فقه و اصول استوار بود و سطح علمی درس را فدای آسانسازی نمیکرد. درس خارج آیتالله العظمی میلانی، نه محفلی عمومی، بلکه مجلسی تخصصی برای فضلا و اهل دقت بود. همین سنگینی علمی، در عین حال که همهپسند نبود، برای شاگردان جدی، جذابیتی پایدار داشت و الگویی متفاوت از آموزش حوزوی برجای گذاشت. بخشی از گفتوگو نیز، به شجاعت فقهی آیتاللهالعظمی میلانی اختصاص دارد؛ بهویژه در حوزه موقوفات و مسائل مستحدثه. در این روایت، شجاعت بهمعنای خروج از چارچوب فقه نیست، بلکه بهمعنای تصمیمگیری مسئولانه حاکم شرع در مواجهه با تغییر موضوعات و شرایط اجتماعی است. استفاده از مشورت متخصصان و توجه به واقعیتهای میدانی، نشان میدهد که فتاوای آیتالله العظمی میلانی نه محصول انتزاع ذهنی، بلکه حاصل تماس مستقیم با متن زندگی بوده است.
در نهایت، گفتوگو به نقش آیتاللهالعظمی میلانی در احیای حوزه علمیه مشهد و تحول الگوی آموزشی حوزه میرسیم؛ الگویی که بر ادب، تسلط بر زبان فارسی، آشنایی با ادبیات و یادگیری زبانهای خارجی تأکید داشت. نگاهی که روحانیت را برای گفتوگو با جامعه و جهان مجهز میکرد، بیآنکه از هویت حوزوی فاصله بگیرد. راوی این تحلیل تاریخی و علمی، حجتالاسلاموالمسلمین محمدحسن ربانی بیرجندی است؛ استاد درس خارج حوزه علمیه خراسان و پژوهشگر برجسته حوزههای فقه، اصول، رجال و فقهالحدیث که با نگاهی از درون سنت حوزوی، تصویری دقیق، واقعبینانه و مستند از آیتاللهالعظمی میلانی ارائه میدهد.
به عنوان ورودیه بحث، لطفاً درباره پیشینه و سوابق علمی آیت اللهالعظمی میلانی مطالبی را عنوان بفرمایید تا بعد وارد مباحث اصلی شویم.
مرحوم آیتاللهالعظمی میلانی، همانگونه که از نام شریف ایشان بر میآید، اهل میلان و از خطه آذربایجان ایران بودند. پس از طی مراحل ابتدایی زندگی، برای تحصیل علوم دینی به حوزه علمیه نجف اشرف هجرت کردند. دروس مقدماتی و سطح را بهطور کامل به پایان رساندند و سپس از جمله شاگردان ملازم مرحوم آیتاللهالعظمی شیخ محمدحسین اصفهانی، معروف به «کمپانی»، شدند. از قدیم در حوزههای علمیه ما این سخن رواج داشته و حقیقتی آزمودهشده بوده است که علم با «ملازمت» حاصل میشود، نه با چند واحد درسی محدود، نه با تحصیلهای کوتاهمدت و شتابزده و نه با برنامههای فشرده آخرهفتهای. علم ریشهدار نیازمند صبر، زمان و همراهی مستمر با استاد است. برای همین است که در تاریخ علم، نمونههای فراوانی از ملازمتهای طولانی میبینیم. عثمان بن جنی، چهل سال ملازم استاد خود ابوعلی فارسی بود. جلالالدین سیوطی نقل میکند که چهارده سال ملازم محیالدین کافیجی بوده است. مرحوم شهید ثانی میفرماید یازده سال ملازم شیخ علی بن عبدالعالی میسی در کرکنوح بودهام. این ملازمتها اتفاقی نیست؛ نتیجه آن، علمی عمیق، منسجم و ماندگار است. مرحوم آیتاللهالعظمی میلانی نیز دقیقاً با همین شیوه رشد کردند. علاقه ایشان به استادشان مرحوم آقای اصفهانی به حدی بود که ادب را در بالاترین مرتبه رعایت میکردند. نقل میکنند وقتی همراه استاد به منزل ایشان میرفتند، میایستادند تا استاد وارد خانه شود و سپس با گوشه عبا خود کفش استاد را تمیز میکردند. این کار از سر فقر وسیله نبود، میتوانستند پارچهای از جیب بیرون بیاورند. اما مقصود، حفظ حرمت استاد و نشان دادن نهایت ادب بود. خود مرحوم آقای اصفهانی مشهور به «کمپانی» هم نمونه یک عالم جامع بودند. در جلساتی که برای روضه حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام برپا میکردند، تصریح میکردند که اجازه نمیدهم کسی چای بدهد و خودم چای میدهم. برخی از بزرگان جهان اسلام، در مقایسههای علمی، ایشان را با اینشتین قیاس کردهاند. شاید در صد سال اخیر، شمار کسانی که بتوان آنها را همتراز یا حتی بدیل ایشان دانست، بسیار اندک باشد. ذهن ایشان چنان فعال و پویا بود که آرا و نظریات علمیشان در حوزههای مختلف مطرح شد. مرحوم آیتاللهالعظمی میلانی از ملازمان درس چنین استادی بودند. البته در دروس دیگر بزرگان نجف، از جمله مرحوم میرزا حسین نائینی، نیز شرکت داشتند و بهره بردند، اما شالوده فکری و علمی ایشان بیش از همه، از مرحوم آقای اصفهانی تأثیر پذیرفته بود؛ استادی که هم در علوم عقلی و هم در علوم نقلی سرآمد به شمار میرفت.
پس از دوران تحصیل نزد چنین استادانی، آیتالله العظمی میلانی چه مسیری را برای تبدیل شدن به مرجعی تمام عیار طی کرد؟
مرحوم آیتاللهالعظمی میلانی در حوزه نجف بهتدریج در زمره مدرسین شناختهشده قرار گرفتند. اما در مقطعی احساس کردند که حوزه کربلا با نوعی خلأ علمی مواجه است و نیاز به حضور اساتید برجسته دارد. ازاینرو به کربلا مهاجرت کردند و حدود پانزده سال در آن شهر اقامت گزیدند. در این مدت به تدریس پرداختند و مرجع عمومی مردم شدند. از نکات قابل توجه این دوره، حضور مرحوم شیخ عباس قمی، صاحب کتاب گرانسنگ «سفینةالبحار»، در خانه ایشان است. مرحوم شیخ عباس قمی چند سال میهمان مرحوم آیتاللهالعظمی میلانی بود و بهگفته آقازاده ایشان، همچون یکی از اعضای خانواده به حساب میآمد. او از کتابخانه مرحوم آقای میلانی بهره میبرد و این خود نشان میدهد که آیتاللهالعظمی میلانی دلبستگی عمیقی به کتاب و فضای علمی داشتند. پس از حدود پانزده سال اقامت در کربلا، ایشان برای زیارت حضرت علیبنموسیالرضا علیهالسلام به مشهد مشرف شدند. در این سفر، علمای مشهد با اصرار فراوان از ایشان خواستند که در این شهر اقامت کنند. استدلال آنها این بود که حوزه مشهد پس از یک دوره رکود، نیازمند شخصیتی است که بتواند آن را دوباره احیا کند. مرحوم آیتاللهالعظمی میلانی این دعوت را به فال نیک گرفتند و در مشهد ماندگار شدند. در مشهد، ایشان سه مدرسه علمی تأسیس کردند: مدرسهای ابتدایی در اطراف حرم که بعدها در جریان توسعه حرم از میان رفت، مدرسهای در سطح بالاتر به نام مدرسه امام صادق علیهالسلام که هنوز باقی است و مدرسهای در سطح عالی به نام مدرسه عالی حسینی که آن هم در جریان توسعه حرم از بین رفت.
شاگردان آیتاللهالعظمی میلانی از روش تدریس ایشان، به ویژه در مباحث فقه و اصول، به عنوان یکی از نقاط قوت و توانمندی آن مرحوم یاد میکنند. این روش مبتنی بر چه اصولی بود؟
روش تدریس مرحوم آیتاللهالعظمی میلانی مبتنی بر این باور بود که فقه باید بهصورت مستقیم و دقیق با اصول پیوند بخورد. ایشان صریحاً میفرمودند کسانی که توان علمی لازم را ندارند، بهتر است در این درس شرکت نکنند. به همین دلیل، درس خارج ایشان یک درس عمومی نبود و بیشتر فضلا، استادان و طلاب برجسته در آن شرکت میکردند. در حوزه نجف، تفاوت اساتید بیشتر در شیوه بیان بود تا در میزان علم. برخی، مانند مرحوم آقاضیاء عراقی، درس روانتری داشتند. برخی دیگر، مانند مرحوم نائینی، درس عمیقتر و سنگینتری ارائه میکردند. مرحوم آیتاللهالعظمی میلانی حاضر نبودند سطح علمی درس را برای جلب مخاطب پایین بیاورند. طبیعی بود که همه طلاب آمادگی همراهی با این سطح را نداشتند.
پیوند اصول با فقه در مباحث علمی و به ویژه تدریس، نزد اهل فن کار دشواری به نظر میرسد. آیتالله العظمی میلانی چگونه این دشواری را آسان میکرد؟
همانطور که اشاره کردید، تطبیق قواعد اصولی با فروع فقهی، کاری پیچیده و زمانبر است. ما تقریباً کتاب جامعی نداریم که این تطبیق را بهصورت کامل انجام داده باشد. من معجمی تطبیقی در علم اصول نوشتهام که تا زمان صاحب جواهر پیش رفته و شش جلد آن منتشر شده، اما در میان فقها نمونههای اندکی از این کار دیده میشود. مرحوم آیتاللهالعظمی میلانی بهطور ملموس اصرار داشتند که فقه حتماً با اصول تطبیق داده شود. هیچ مسئله فقهیای را بررسی نمیکردند، مگر اینکه مبنای اصولی، قاعده لغوی، رجالی یا اصولی آن را دقیق تحلیل کنند. به همین دلیل، فقه و اصول در درس ایشان بهطور کامل درهم تنیده بود و از این جهت، ایشان در میان فقهای معاصر جایگاهی ممتاز داشتند.
این شیوه سنگین علمی، موجب خستگی شاگردان نمیشد؟
طبیعتاً هر روشی مخاطبان خاص خود را دارد. عرض کردم که مرحوم آیتاللهالعظمی میلانی معتقد بودند که سطح علمی نباید فدای راحتی مخاطب شود. بسیاری از طلاب ممکن بود آمادگی این نوع درس را نداشته باشند، اما کسانی که وارد این فضا میشدند، با علاقه ادامه میدادند. تسلط علمی، عمق بحث و انسجام بیان باعث میشد درسها، با وجود سنگینی، جذاب باقی بماند.
در گزارشهای تاریخی و برخی روایتهای شفاهی به شجاعت فقهی آیتاللهالعظمی میلانی، بهویژه در بحث احکام فقهی مربوط به وقف، اشاره شده است. لطفاً در این باره هم نکاتی را بفرمایید.
میدانید که تغییر کاربری موقوفات جسارت فقهی میطلبد و افزون بر آن نیازمند احاطه به مباحث فقهی است. بسیاری از موقوفات در طول زمان موضوع خود را از دست دادهاند. برای مثال، وقف حمام در زمانی معنا داشت که حمام عمومی وجود داشت، اما امروز که این موضوع منتفی است، پرسش اصلی این خواهد بود که تکلیف چنین موقوفهای چیست؟ هیچکس جز حاکم شرع نمیتواند در این موارد تصمیم بگیرد. مرحوم آیتاللهالعظمی میلانی در این زمینه شجاعت کمنظیری داشتند. اما این شجاعت به معنای خودرأیی نبود. ایشان از مشاوران متعدد استفاده میکردند، حتی از متخصصان علوم جدید، تا حکمی که صادر میشود، تا حد امکان به نیت واقف نزدیک باشد. این نگاه باعث میشد تصمیمهای ایشان هم فقهی باشد و هم منطبق با واقعیتهای اجتماعی.
این رویه را در مسائل مستحدثه و اجتماعی هم داشتند؟
بله، ایشان به مسائل مستحدثه بیاعتنا نبودند. در حوزه تدریس و در مقام فتوا، همواره توجه داشتند که فقه باید در متن زندگی جاری باشد. در بسیاری از موارد، شخصاً به بررسی مسائل اجتماعی میپرداختند و گاه نمایندگانی تعیین میکردند تا از واقعیتهای میدانی آگاه شوند. به همین دلیل، فتاوای ایشان رنگ واقعیت داشت و صرفاً بر کاغذ باقی نمیماند.
میدانیم که آیتالله العظمی میلانی در عرصه الگوی آموزشی حوزه علمیه تحولی شگرف ایجاد کرد. لطفاً در این باره توضیحاتی را ارائه بفرمایید.
مرحوم آیتاللهالعظمی میلانی در آموزش، بر سه محور اساسی تأکید داشتند. نخست، «ادب»؛ به این مسئله اهمیت فوقالعاده میدادند. نقل شده است که طلبهای برای دریافت جایزه نزد ایشان آمد، در حالی که سر و وضع مرتبی نداشت. مرحوم آیتاللهالعظمی میلانی فرمودند با این حالت نباید در مجلس علم شرکت کرد. محور دوم، زبان فارسی و ادبیات بود. ایشان گلستان و بوستان سعدی و اشعار حافظ را جزو مواد درسی ضروری میدانستند و میفرمودند مبلغ دینی باید فارسی را درست، روان و بیغلط سخن بگوید. حتی تصریح میکردند که برای کسی که مدارج عالی علمی را طی کرده، تسلط نداشتن بر زبان فارسی نقصی جدی است. محور سوم، آشنایی با زبانهای خارجی بود. با وجود مخالفت برخی نگاههای خشکه مقدسانه، ایشان برای آموزش زبانهای خارجی هزینه میکردند و حتی به مدارس خارج از کشور کمک مالی میدادند، بیآنکه نامی از ایشان برده شود. نگاه ایشان به آموزش، نگاهی جامع، واقعگرا و مبتنی بر نیازهای واقعی جامعه بود.
خبرنگار: رضا رودسری



نظر شما