تحولات منطقه

قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: شاید این ضرب المثل را فراوان شنیده باشید که اِفاده ها طبق طبق، سگ ها... و الی آخر، و شاید یک نمونه ی بارز این ضرب المثل در مورد خاندان پهلوی و به ویژه ی محمدرضا پهلوی به وضوح صدق می کرده است!!!

از "پدرسالاری محمدرضا" تا "اعیاد ساختگی"!
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

این خاندان از ریشه، یعنی همان رضا پالونی که بعدها تبدیل به رضا قلدر و رضاشاه گردید، به هیچ وجه دارای اصل و نسب درستی نبودند و(حتی رضاشاه با انتخاب فامیل پهلوی در پی ساختن نسب نامه ای جعلی برای خود بود و سعی در بزرگ نشان دادن خود بود)،بی تردید این خودبزرگ بینی تا حد زیادی در محمدرضا، به وضوح آشکار گردید.
این خودبزرگ بینی و تفرعن که به نوعی بیماری در خاندان پهلوی تبدیل شده بود، بیش از همه بلای جان محمدرضا گردیده بود، به نحوی که روح الله حسینیان می نویسد:

من پدرسالارم
او خود را پدرسالاری می دید که باید تمام ایرانیان چون کودکانی در مقابلش سر تعظیم فرود آورند. او که حتی از ابراز چنین پنداری خودداری نمی کرد، در مصاحبه با یکی از شبکه های تلویزیون انگلیس با صراحت تمام گفت:
«مردم ایران همان احترامی را برای شاه خود قائل هستند که کودکان خانواده های ایرانی برای پدر خودشان».
او معمولاً از خود اسطوره ای می ساخت که دستگاه آفرینش او را برای رهبری و مدیریت مردم ایران آفریده است و همواره از خود «به عنوان شاهنشاه این سرزمین و رهبر سرنوشت ملت ایران و به عنوان پدر و مربی» ملت نام می برد و گاه خود را «مرشد و معلم» می نامید. شاه چنان در این حالت مالیخولیایی سیر می کرد که واقعاً می پنداشت خداوند او را به «عنوان رهبر این ملت در دوران سرنوشت ساز امروز جهان مأمور» کرده است.
شاه چنان خود را نخبه ای برتر می پنداشت که به خود اجازه می داد هر تصمیمی که می خواهد بگیرد، تا آنجایی که در مورد تصمیم به واگذاری بحرین، در پاسخ علم گفت: «من آزادم چنین تصمیماتی را بگیرم». حتی علم در توضیح این جمله ی شاه اعتراف می کند که «پاسخ شاه به این گفته، چنانچه ویژگی اوست، متفرعنانه بود.»
شاه باور داشت که نه تنها شخص او از یک فره ایزدی برخوردار است، بلکه جایگاه او نیز مقامی اسطوره ای است.

خدا- شاه- میهن
او در اوایل سال 1974م (1353ش) به خبرنگار نیویورک تایمز چنین گفت:
«در ایران آنچه به حساب می آید کلمه ی سحرآمیز است و کلمه ی سحرآمیز عبارتست از پادشاه.»
به همین جهت شعار اصلی رژیم بر کوه ها، سردر پادگان ها و ادارات، شعار «خدا- شاه- میهن» بود. او تلاش می کرد تا جایگاه شاه را در ردیف خدا و کشور قرار دهد و این شعار را به صورت آیین و کیش مردم درآورد. شاه در اواخر عمر تلاش می کرد تا با تبلیغات گسترده ای ضرورت عشق به شاه را فراگیر کند. «یکی از تصاویر، او را در حالی نشان می داد که گویی خداوندگار در مقابل بندگان خود مشغول اظهار تفقد است.» ساواک نیز تلاش می کرد تا «شاه را به صورت یک موجود فوق بشر جلوه دهد تا جایی که در یکی از پوسترهای مربوط به شعار خدا- شاه- میهن، عمداً لغت شاه را بزرگ تر و بالاتر از خدا نوشته بودند.»

صدقه سری محمدرضا
شاه علاوه بر اینکه برای خود تمایز و برتری قائل بود، برای وابستگانش نیز چنین امتیازی را به حق می دانست. فرمانده نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی از شاه درخواست کرد تا برای یک نواختی اجازه دهد رنگ هواپیمای آموزشی ولیعهد را به رنگ سایر هواپیماهای نیروی هوایی دربیاورند. شاه از این پیشنهاد برآشفت و دستور داد «که برعکس، کلیه ی هواپیماهای دیگر باید به رنگ هواپیمای والاحضرت درآیند» چون ولیعهد این گونه پسندیده بود. اشرف پهلوی با اینکه نه سوادی داشت، نه تخصص و نه هیچ مزیت دیگری، شاه به وزارت دربار شاهنشاهی دستور داد تا به وزیر امور خارجه رسماً اعلام کند که اشرف «از نظر تشریفاتی بالاتر از نخست وزیر می باشند».
تفرعن و کیش شخصیت شاه نه تنها در ضمیر دربار جای گرفته بود، بلکه بسیاری از کارگزاران نظام نیز از سر باور یا تملق به این بیماری گرفتار بودند. بانک مرکزی به نخست وزیر هویدا، پیشنهاد کرد تا به جای «ریال» و «تومان» که نام پول رایج ایران بودند، «پهلوی» و یا «شاهی و شاهین» را جایگزین کنند.
خاندان پهلوی چنان محور حیات اجتماعی و سیاسی در ایران شده بود که همه چیز بر محور رضاشاه، شاه، ولیعهد، ملکه و سایر شاهزادگان می گشت.
عفو زندانیان
عفو زندانیان محدود به ایام تولد شاهزادگان بود. وقتی خبر حاملگی ملکه اعلام می شد، روزنامه ها پیش بینی می کردند به مناسبت تولد شاهزاده، تعدادی از زندانیان مورد عفو قرار خواهند گرفت. به عنوان نمونه به مناسبت تولد علیرضا، سومین شاهپور «شصت نفر از زندانیان مورد عفو شاه قرار گرفتند.»
فقط من!
برتری طلبی و تفرعن شاه موجب شده بود که شاه به هیچ کس اجازه ی اظهار هم نوعی ندهد. ارتشبد فریدون جم، رئیس ستاد ارتش، در یک اقدام چاپلوسانه خطاب به شاه گفت: «من نه تنها شاهنشاه را فرمانده خود می دانم، بلکه به او به عنوان برادر خود نیز عشق می ورزم.» کلمه ی برادر برای شاه ناگوار آمد و علم، وزیر دربار، در ملاقات بعدی به وی تذکر داد که «شاه از بی مبالاتی او و اینکه شاه را برادر خود دانسته، شدیداً ناخشنود است». او پس از این جمله مجبور به استعفا شد و به عنون سفیر ایران به اسپانیا تبعید شد.
بلای جان
همین شخصیت شاه یکی از عوامل سقوط شاه شد: زیرا ظواهر پرزرق و برق قدرت شاه، آمریکا را فریب داد و هرگز پیش بینی سقوط او را نکرد. در یکی از گزارش های سفارت آمریکا چنین آمده بود:
«عکس شاه همه جا هست، پیش از شروع فیلم در همه ی سینماها تصویر او در حالت های شاهانه ی گوناگون همراه قطعاتی از سرود ملی نمایش داده می شود. سالروز تولد شاه، ملکه و ولیعهد با آتش بازی و رژه و تظاهرات جشن گرفته می شود... همه ی رسانه های گروهی مورد استفاده قرار گرفته اند تا این اندیشه را تبلیغ کنند که وفاداری به سلطنت و میهن پرستی ملی لازم و ملزوم اند.»
نام گذاری هایی عجیب!
بیشتر کارخانجات، سدها، بیمارستان ها، دانشگاه ها، مدارس، پارک ها، آموزشگاه ها و... به نام یکی از خاندان سلطنت نامگذاری شده بود. فهرست زیر، هر چند گزیده ای بیش نیست، ولی به خوبی گویای این مطلب هست:
- بندر پهلوی، بندر فرحناز، بندر شاه، بندر شاپور، نفت شاه، شهرشاهی، شهر شاه پسند، شهرک فرحناز پهلوی در تهران؛
- سد فرحناز در تهران، سد شهناز پهلوی در همدان، سد رضاشاه پهلوی در خوزستان، سد شهبانو فرح در رشت، سد محمدرضا شاه پهلوی؛
- دانشگاه صنعتی آریامهر تهران، دانشگاه پهلوی شیراز، دانشگاه فرح (مدرسه ی عالی دختران تهران)، آموزشگاه حرفه ای فرح پهلوی، آموزشگاه پرستاری اشرف پهلوی، آموزشگاه حرفه ای رضا پهلوی اصفهان، آموزشگاه بهیاری 25 شهریور زاهدان (به مناسبت بیست و پنجمین سال سلطنت پهلوی)، آموزشگاه عالی پرستاری رضاشاه کبیر؛
- بیمارستان لیلا پهلوی، بیمارستان فرح پهلوی مشهد، بیمارستان ثریا (بیمارستان شیر و خورشید)، بیمارستان آریامهر بندر لنگه، درمانگاه کودکان شمس پهلوی، مرکز پزشکی پهلوی، بیمارستان 24 اسفند (تولد رضاشاه)، بیمارستان شهناز پهلوی مشهد، بیمارستان پهلوی نهاوند، بیمارستان یکصد تختخوابی رضا پهلوی رضائیه، زایشگاه فرح، بیمارستان بنیاد شمس پهلوی، بیمارستان پهلوی تهران، درمانگاه نوبنیاد رضا پهلوی شیراز، بیمارستان ششم بهمن مشهد (به مناسبت سالگرد رفراندوم لوایح ششگانه)، بیمارستان 25 شهریور تهران، بیمارستان رضا پهلوی وابسته به سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی؛
- میدان شهیاد پهلوی، میدان 24 اسفند، کوی فرح پهلوی شیراز، کوی فرح پهلوی زاهدان، میدان پهلوی، خیابان پهلوی، کوی نوبنیاد 9 آبان (تولد شاه)، میدان 25 شهریور، کوی رضا پهلوی محلات، خیابان محمدرضا شاه پهلوی، خیابان غلامرضا پهلوی؛
- ورزشگاه فرح پهلوی اصفهان، استخر پهلوی اصفهان، ورزشگاه سرپوشیده ی محمدرضا شاه پهلوی، ورزشگاه بزرگ یکصد هزار نفری آریامهر، ورزشگاه سرپوشیده ی والاحضرت شاهپور علیرضا پهلوی گنبد، مرکز ورزشی و فرهنگی 25 شهریور تهران، استادیوم فرح پهلوی تهران، کلوپ دختران شهناز پهلوی، کلوپ رضاپهلوی، سالن سرپوشیده ی تربیت بدنی محمدرضا شاه پهلوی آبادان، استادیوم ورزشی شهناز پهلوی؛
- پارک پهلوی تهران، پارک ولیعهد بابل، پارک آریامهر تهران، پارک جنگلی شهبانو فرح پهلوی لویزان، پارک فرحناز پهلوی شیراز، پارک ولیعهد شیراز، پارک فرح در جلالیه ی تهران، پارک نوبنیاد پهلوی، پارک فرح پهلوی اصفهان، پارک فرح آباد جنوب شهر تهران؛
- بنیاد فرهنگی رضا پهلوی، کتابخانه ی رضا پهلوی رشت، کتابخانه ی پهلوی تهران (مرکز جمع آوری کتاب های خطی در مورد تمدن ایران). موزه ی سلسله ی پهلوی.
- پهلوی ها حتی سعی داشتند نام خود را روی کشتی های تجاری و ناوهای جنگی هم بگذارند؛ مثل کشتی آریامهر، کشتی آریاناز، کشتی آریاکیش و ناو شاهرخ.
- پهلوی ها حتی از جام های ورزشی نیز نمی گذشتند و به نام خود نامگذاری می کردند؛ مانند جام شنای ولیعهد، جام آریامهر، جام فرح و...
شاه در این اواخر جایزه ی بین المللی به نام «جایزه ی پهلوی» که ارزش آن پنج هزار دلار بود درست کرد و به طرفداران خود در جهان خیر و بخش می کرد.
یکی از مظاهر تفرعن و کیش شخصیت پهلوی، پیکره سازی و نصب آن در اماکن عمومی ایران بود. طبق گزارشی تا سال 1357 بیش از هشتصد مجسمه از رضاشاه و محمدرضا شاه در سرتاسر ایران نصب شد.
شاه حتی کارخانه ای مانند ذوب آهن اصفهان را که صنعتی ملی بود، به نام «کارخانه ی ذوب آهن آریامهر» نامگذاری کرد.
جالب این است که بدانیم انتخاب نام اماکن بزرگ مانند دانشگاه یا بنادر و شهرها و کارخانجات هرگز توسط مردم صورت نمی گرفت، بلکه نامگذاری به فرمان شاه صادر می گردید.
جشن، فقط جشن شاهی!
خودخواهی دربار شاه، تعطیلی، شادی، جشن و پایکوبی مردم ایران را بر محور خاندان سلطنت تعیین می کرد. مردم موظف بودند در ایام متعلق به این خانواده جشن بگیرند و خیابان ها را آذین بندی کنند. مدارس مجبور بودند با راه اندازی کارناوال ها شادی خود را به لودگی و سیاه بازی آلوده کنند. جدول روزهای تعطیل یا جشن و چراغانی نشانگر تفرعن این خانواده می باشد:
21 فروردین روز دعا (به مناسبت جان به در بردن شاه از ترور سال 1344)
28 مرداد روز جشن ملی (به مناسبت پیروزی شاه در کودتای 28 مرداد 1332)
25 شهریور روز جشن ملی (به مناسبت به سلطنت رسیدن محمدرضا شاه)
6 مهر روز جشن ملی (سال روز سروش آریامهر!)
21 مهر روز جشن و شادی (به مناسبت تولد فرح)
4 آبان روز جشن و آذین بندی (به مناسبت تولد شاه)
9 آبان روز جشن و پایکوبی (به مناسبت تولد ولیعهد)
6 بهمن روز جشن (به مناسبت انقلاب شاه و ملت)
15 بهمن روز نیایش (به مناسبت رفع خطر از شاه در سال 1327)
3 اسفند روز رضاشاه کبیر (به مناسبت کودتای سوم حوت 1299)
24 اسفند روز پدر (به مناسبت تولد رضاشاه)
منابع:
1- حسینیان، روح الله. چهارده سال رقابت ایدئولوژیک در ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387.
2- پهلوی، محمدرضا. به سوی تمدن بزرگ، تهران: کتابخانه پهلوی، بی تا.
3- علم، امیر اسدالله. گفتگوهای من با شاه، تهران: طرح نو، 1371.
4- راجی، پرویز. خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه ی ح- الف مهران، تهران: اطلاعات، 1364.
5- معتضد، خسرو. ناکامان کاخ سعدآباد، تهران: زرین، 1375.

 

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ali IR ۱۷:۰۲ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۵
    90 0
    تورو خدا ببين چطور مملکتو بازيچه خودشون کرده بودن!!!!!!!!
  • زهرا ممنازي IR ۱۷:۱۵ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۵
    64 0
    جالب بيد.
  • علي از شمال IR ۱۳:۳۱ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۸
    33 0
    عجب خاندان پليدي بودنا.